گروه گزارش: در آذربايجان شرقي، چندين کتيبهي اورارتويي وجود دارد که هر يک بهتنهايي سندي تاريخي و منحصربهفرد محسوب ميشوند.
درحالحاضر بهدليل بيتوجهي، فرسايش و بيش از همه، هجوم آهسته، اما پيوستهي گلسنگها، بسياري از آثار تاريخي ايران در آستانه نابودياند.
يکي از پژوهشگران و گلسنگشناسان ايراني که مطالعات گسترده روي انواع گونههاي گلسنگ و ميزان تخريب آنها بر آثار تاريخي ايران دارد از تخريب و نابودي 4 کتيبه اورارتويي در آذربايجان خبر ميدهد. او در اين گزارش از وضعيت کتيبهها، مطالعات صورت گرفته بر آثار تاريخي که بسيار گلسنگدوست هستند و همچنين راهکاري علمي و عملي در مقابله با رشد گلسنگها روي مهمترين آثار تاريخي ايران ميگويد.
رويش گلسنگها روي مهمترين آثار تاريخي ايران، سالهاست تبديل به يکي از مخاطرات جدي ميراثفرهنگي ايران شده است. کارشناسان ميراثفرهنگي درحالي هنوز نتوانستهاند به يک راهکار علمي و عملي براي مقابله با اين خطر جدي دست پيدا کنند که تعداد زيادي از مهمترين آثار تاريخي کشور در هجوم گلسنگها محو و نابود ميشوند.محمد سهرابي، گلسنگشناس و پژوهشگر ايراني با اشاره به از بين رفتن کتيبههاي سنگي آذربايجان در اثر رشد گلسنگها ميگويد: درحالحاضر بهدليل بيتوجهي، فرسايش و بيش از همه، هجوم آهسته، اما پيوستهي گلسنگها، بسياري از آثار تاريخي ايران در آستانه نابودياند.
او به سطرهاي پاياني کتيبه رازليق در آذربايجان که هماکنون در محاصره گلسنگها قرار دارد اشاره ميکند و ميگويد: در سطرهاي پاياني کتيبه رازليق، آرگيشتي دوم، پادشاه اورارتو اورارتو (714 تا 685 پ. م.) هشدار ميدهد: »هر کس نام مرا محو کند، خدايان او را از زير خورشيد براندازند. « امروز، اما اين هشدار باستاني مخاطبي تازه دارد: گلسنگهايي که بيهيچ دشمني، واژهها را ميبلعند. من، بهعنوان گلسنگشناس، ميدانم که اين موجودات اگر بيمديريت رها شوند، حافظهي کتيبهها را خاموش ميکنند. محو تدريجي اين خطوط، محو هويت ماست.
به گفته او، ما با متوني مواجهايم که از سدههاي پيش از ميلاد سخن ميگويند؛ از شاهاني، چون آرگيشتي که از جنگ و صلح و اقتدار گفتهاند؛ با خطوطي که هنوز ميشود صداي نفس تاريخ را در آنها شنيد. اما امروز، اين صدا دارد خاموش ميشود؛ زير لايههايي از گلسنگ، باران اسيدي، نوسانات شديد دما، و گاه دستان ناآگاه و بيتوجه. اين درحالي است که متاسفانه تقريبا تمامي اين کتيبهها در دل طبيعت، بر صخرهها و دامنهي کوهها جاي گرفتهاند؛ در شرايطي سخت و شکننده که در برابر تغييرات اقليمي و زيستي، بيدفاع ماندهاند.
آنطور که اين پژوهشگر ميگويد: در آذربايجان شرقي، چندين کتيبهي اورارتويي وجود دارد که هر يک بهتنهايي سندي تاريخي و منحصربهفرد محسوب ميشوند.
او به کتيبه تاريخي سقيندل اشاره ميکند که با شماره 795 کهنترين اثر ثبت ملي شده در شهرستان ورزقان بهشمار ميرود. اين سنگنوشته که در دامنهي کوه زاغي واقع شده، به فرمان ساردوري پسر آرگيشتي، شاه اورارتو، در قرن هشتم پيش از ميلاد حک شده است. ده سطر دارد و محتوايش يک فتحنامه است؛ اما نه فقط يک گزارش نظامي، بلکه سندي تمدني از حضور اورارتوييها در قلب آذربايجان. اين کتيبه يکي از چهار کتيبه آذربايجان است که با رويش و هجوم گلسنگها در معرض تخريب جدي قرار گرفته است.
سهرابي ادامه ميدهد، اما سنگنوشته رازليق، به شمار? 791 در نزديکي سراب، بر صخرهاي طبيعي ثبت در فهرست آثار ملي کشور شده، اين کتيبه هم حاوي شانزده سطر است و متعلق به آرگيشتي دوم، پادشاه مقتدر اورارتو در سده هشتم ق. م است. اين متن نيز گزارشي نظامي از لشکرکشيها و تصرف سرزمينهاست و بهصراحت اعلام ميکند هرکس به اين نوشته آسيب برساند، به نفرين خدايان دچار خواهد شد.
به گفته اين پژوهشگر و گلسنگشناس، سنگ نوشت? نشتيبان، در نزديکي روستاي قرخ قزلار قرار دارد که آن نيز نوشتهاي به شماره 792 در فهرست آثار ملي کشور به ثبت رسيده است اين کتيبه نيز با طول 4.5 متر بر صخرهاي عظيم، شامل سيزده سطر، که متاسفانه به دليل تماس مکرر مردم و فرسايش طبيعي، بخشهايي از آن ديگر خوانا نيست. اين اثر نيز همچون رازليق، به آرگيشتي دوم نسبت داده شده و در کنار ويرانههاي يک معبد سنگي واقع شده است؛ و در نهايت، کتيبهي کمتر شناختهشده، اما بسيار مهم شوشا (شيشه) اهر که در روستاي شيشه از توابع اهر قرار دارد. اين کتيبه نيز به هزارهي اول پيش از ميلاد تعلق دارد و در سال 1379 با شماره ثبت 3097 در فهرست آثار ملي ايران جاي گرفته است. ارزش آن، علاوه بر قدمت، در ترکيب موقعيت جغرافيايياش با ديگر کتيبههاست که يک شبکه باستانشناسي غني را در اين منطقه شکل ميدهد.
استفاده از کاردک و فرچه گلسنگها را به مرحله انهدام وارد کرد
با اين حال طبق گفتهي مردم محلي، زماني که پژوهشگران براي نخستينبار به اين کتيبهها دست يافتند و تصميم گرفتند از آنها مولاژ و نسخهبرداري تهيه کنند، متاسفانه به جاي روشهاي علمي، از پاکسازي فيزيکي و غيراصولي استفاده کردند با کاردک، فرچه و ابزارهاي سخت، گلسنگها را تراشيدند تا متن را آشکار کنند.اکنون، اما از منظر گلسنگشناسان مرحلهاي تازه و خطرناکتر آغاز شده است يعني هجوم دوبارهي گلسنگها، اما اين بار، به دليل صدمهي اوليه و سست شدن ساختار سطح سنگ، رشد مجدد گلسنگها بسيار مخربتر و سريعتر خواهد بود. گلسنگهايي که حالا وارد مرحلهي انهدامي ميشوند، ميتوانند تا عمق ساختار سنگ نفوذ کرده و خطوط نازک کتيبهها را براي هميشه از بين ببرند.از سوي ديگر، در وضعيت فعلي که آثار تاريخي بسيار آسيبپذير شدهاند، احتمال غارت و يغما نيز بهشدت افزايش يافته است. برخي افراد ناآگاه يا سودجو ممکن است به دليل دسترسي آسان؛ به کتيبهها آسيب بزنند، آنها را بشکنند يا تکههايي از سنگ را جدا کنند.
سهرابي ميگويد: بهعنوان گلسنگشناس، با واقعيتي تلخ روبهرو هستيم، اگر امروز چارهاي نينديشيم و اين کتيبهها را با همکاري باستانشناسان، متخصصان حفاظت سنگ و جامعهي محلي نجات ندهيم، فردا ديگر چيزي براي حفظ باقي نخواهد ماند. اين آثار، نه فقط بخشي از ميراث ملي ما، بلکه سرمايهاي جهانياند؛ و ما امروز در نقطهي تصميم ايستادهايم: يا با علم و آگاهي از آنها پاسداري ميکنيم، يا تنها نظارهگر محو تدريجي آنچه خواهيم بود که روزي ستونهاي تاريخ ما بود.
سرعت رشد گلسنگها با آلودگي هوا، بارانهاي اسيدي، گرم شدن زمين و ترکيبات نيتروژن دار
محمد سهرابي در پاسخ به اين سوال که نقش گلسنگها در فرسايش اين آثار چيست و آيا اين پديده قابل کنترل است ادامه داد: براي پاسخ دقيق، نخست بايد ماهيت گلسنگها را درک کرد. گلسنگها موجودات همزيستاند، حاصل اتحاد يک شريک قارچي (که ساختار فيزيکي را ميسازد) و يک شريک فتوسنتزکننده معمولاً جلبک سبز يا سيانوباکتري. اين همزيستي به آنها امکان ميدهد تا در شرايطي بسيار سخت از صخرههاي برهنه تا يخچالهاي کوهستاني زيست کنند؛ جايي که هيچ گياه گلداري دوام نميآورد.او ميگويد:، اما همين توانايي بقاء، آنها را به ساکنان طبيعي سطوح سنگي، از جمله آثار تاريخي بدل کرده است. وقتي گلسنگها بر سطح يک کتيبه ميرويند، دو فرايند موازي را آغاز ميکنند نخست، فرايند مکانيکي که شبکهي ريسههاي قارچيشان به درون ترکهاي ميکروسکوپي سنگ نفوذ ميکند و با انبساط و انقباض در اثر تغييرات دما و رطوبت، به تدريج لايههاي سطحي سنگ را از هم ميگسلد و در مرحله بعد فرايند شيميايي که گلسنگها براي بقاي خود، ترکيبات آلي ترشح ميکنند، از جمله اسيدهاي آلي (مانند اگزاليک اسيد)، که به آرامي سطح سنگ را حل ميکند. اين پديده باعث تغيير رنگ، کاهش چسبندگي مواد معدني سطح و در نهايت، پاک شدن خطوط حجاريشده ميشود.
او ميگويد: شايد در گذشته، اين تخريب به کندي و در بازههاي چندصدساله رخ ميداد، اما اکنون، با افزايش آلودگي هوا بخصوص ترکيبات نيتروژن دار(NOx)، بارشهاي اسيدي، و گرم شدن زمين، متأسفانه اين روند تا حدودي شتاب گرفته است. در صورت تداخل ترکيب باران اسيدي با اسيدهاي گلسنگي ميتواند لايههاي سطحي کتيبهها را در مدت چند دهه از بين ببرد؛ و آنگاه، آنچه ميماند، صرفاً سنگيست بيصدا و بينقش.
خبر خوب؛ رشد گلسنگها با رويکردهاي علمي قابل کنترل است
با اين حال، پژوهشها نشان داده است که اين پديده، با رويکردي علمي و برنامهريزي دقيق، قابل کنترل است. در گلسنگشناسي، ما به مجموعهاي از روشها براي پايش، شناسايي، و مديريت غيرمخرب اين گلسنگها دست يافتهايم؛ روشهايي که به ما امکان ميدهند تا رشد گلسنگها را بدون آسيب به ساختار اصلي سنگ و خطوط تاريخي، در سطح کتيبهها متوقف کنيم.
به گفته سهرابي، نکتهي کليدي، »زمانبندي« و »درک درست از بومسازگان اطراف کتيبه« است. اگر در مراحل اوليهي رشد گلسنگها اقدام شود، ميتوان باروشهاي مبتني بر زيستسازگاري کنترلشده، آنها را از سطح سنگ جدا کرد. اين کار، مستلزم آموزش تخصصي و اجراي دقيق پروتکلهايي است که در مراکز تخصصي مورد استفاده قرار گرفته و تاييد شدهاند.اما مسئله تنها حذف گلسنگها نيست؛ بلکه مهار زمينههاي رويش مجدد آنها اهميت مضاعفي دارد. گلسنگها، مانند بسياري از موجودات، به شرايطي خاص براي رشد نياز دارند: نور، رطوبت، دماي مناسب، جريان هوا (باد)، و تابش فرابنفش (UV). ما ميتوانيم با بررسي دقيق شرايط ميکرواقليمي هر کتيبه، محيط پيرامون آن را به گونهاي مديريت کنيم که ديگر براي گلسنگها زيستپذير نباشد.
براي نمونه: کاهش رطوبت سطحي و کنترل آبهاي اطراف کتيبه مانع رشد بسياري از گونههاي رطوبت دوست ميشود. کنترل ميزان نور مستقيم براي جلوگيري از ايجاد محيط مناسب براي رشد گلسنگها، کاهش تجمع فضولات پرندگان چرا که اين مواد با تغيير (Ph) سطح سنگ، بستر مناسبي براي رشد گلسنگها فراهم ميکنند و اقدام ديگري که بايد انجام داد ن محافظت از کتيبهها در برابر گرد و غبار، دودهاي صنعتي و آلايندههاي اسيدي است.
او معتقد است، مسئله نه صرفاً قدرت فرسايشگري گلسنگها، بلکه ناآگاهي ما و بيبرنامگي ماست. گلسنگها اگر شناخته شوند، حتي ميتوانند اطلاعاتي از اقليم گذشته، آلودگي هوا، و شرايط محيطي قرون اخير به ما بدهند؛ اما اگر ناديده بمانند، ميتوانند صامت و آرام، تاريخ يک ملت را ببلعند.
او در پاسخ به اين پرسش که آيا تاکنون اقدامي براي حفاظت اين آثار صورت گرفته ادامه داد: »شايد در برخي دانشگاهها مطالعهاي محدود يا حتي پاياننامهاي در اين زمينه انجام شده باشد، يا گزارشي فني براي مديران محلي تهيه شده باشد، اما آنچه عيان است چه حاجت به بيان است؛ وضعيت کتيبهها خود گوياي واقعيت است. متأسفانه تاکنون حفاظت واقعي از اين ميراث ارزشمند انجام نگرفته و بيشتر کارها در حد ثبت آثار در فهرست ملي باقي مانده است.«
به گزارش عصرآذربايجان به نقل ازايلنا،علاوه بر اين، عدم هماهنگي مؤثر ميان دستگاههاي علمي، تحقيقاتي و حفاظت ميراث فرهنگي يکي از موانع جدي پيشرفت اين حوزه است. بدون ايجاد تعامل مستمر و همافزايي بين اين نهادها، تلاشها پراکنده و ناکافي خواهند بود.