اکثر کلمات و رفتارهاي آنها ناشي از تقليد از والدينشان يا بزرگترهاي ديگر در اطرافشان است. بچهها مثل اسفنج ميمانند. نگاه ميکنند و هر چه که در محيطشان باشد را جذب ميکنند مخصوصاً از طريق ديداري و شنيداري. اکثر کلمات و رفتارهاي آنها ناشي از تقليد از والدينشان يا بزرگترهاي ديگر در اطرافشان است. خيلي وقتها از کلماتي که از دهان آنها بيرون ميآيد حسابي شگفتزده ميشويد و وقتي مدرسه را شروع ميکنند، با تاثيرات همسالانشان بمباران شده و دنياي امن و راحتشان زير و رو ميشود. اما اگر فرزندانتان را از همان ابتدا با 5 مورد از مهمترين ارزشها آشنا کنيد، ميتوانند به خود متکي شده و زندگي شاد و راحتي داشته باشند. 1. صداقت: جايي در مسير بزرگ شدن بچهها دروغ گفتن را ياد ميگيرند، حتي ممکن است آن را از والدينشان هم ياد نگرفته باشند. تلويزيون، بچههاي ديگر يا حتي بزرگترهاي ديگر ممکن است باعث اين نوع رفتارهاي آنها شده باشند. حتي ميتواند يک نوع مکانيزم دفاعي برايشان باشد. اگر اهميت صداقت را برايشان توضيح دهيد و مطمئنشان سازيد که هميشه براي شنيدن حرفهايشان آمادهايد، آن وقت برايشان در دسترستر خواهيد بود مخصوصاً زمانهايي که ميدانند کار اشتباهي انجام دادهاند. خيلي از بچهها به خاطر ترس از فريادهاي والدينشان يا کتک خوردن ميترسند واقعيت را با والدينشان در ميان بگذارند. بايد به آنها بفهمانيد که رفتار بد آنها مطمئناً عواقبي خواهد داشت اما هميشه به خاطر اينکه شجاعت لازم براي گفتن واقعيت را داشتهاند تحسينشان کنيد. از همه مهمتر اينکه شما هم بايد خود فردي صادق باشيد، زيرا اگر در شما بيصداقتي ببينند آنهاهم ياد خواهند گرفت. 2. احترام: بچهها احترام را از محيط خانه و خانوادهشان ياد ميگيرند. اگر بچه ها ببينند که شما به عنوان والدين چقدر محترمانه با هم رفتار ميکنيد چقدر رفتارتان با خود آنها و بقيه افراد خانواده با ادب و احترام است، مطمئن باشيد که از شما الگو برميدارند. بچهها رفتارها را درست مثل کلمات تقليد ميکنند. گفتن کلماتي مثل »خواهش ميکنم«، »لطفاً«، »متشکرم« و »عذر ميخواهم« در جلو آنها به آنها احترام و ادب را ياد ميدهد. همچنين بايد به آنها ياد بدهيد به بدن، اموال نظرات و اعتقادات ديگران هم احترام بگذارند. 3. قدرشناسي: خوب ميدانيم که چقدر راحت ممکن است زندگي و آدمها را کوچک بشماريم. آنقدر درگير نقاط منفي زندگي خود ميشويم که يادمان ميرود براي نقاط مثبت آن شکرگزار باشيم. به فرزندانتان ياد بدهيد که هر روز حتي براي کوچکترين چيزها شکرگزار باشند، چيزهاي کوچکي مثل هوا يا يک لبخند از کسي. به آنها ياد بدهيد براي اينکه زنده هستند، براي خانواده و دوستانشان، غذايي که ميخورند، لباسهايشان، سقف بالاي سرشان و سلامتيشان قدرشناس باشند. به آنها نشان دهيد که هر روز براي آنها نعمتي است از جانب خداوند. حتي ميتوانيد به آنها ياد بدهيد که از نعمتهايي که خداوند به آنها بخشيده ليست تهيه کنند. اين کارها به آنها آموزش ميدهد که براي همه چيز بايد شکرگزار باشند. 4. سخاوت: ما در دنياي »من مي خواهم« زندگي ميکنيم. من، من، من! بچهها هم در چنين دنيايي زندگي ميکنند، اما لزومي ندارد که آنجا بمانند. در سالهاي قبل از مدرسه بچهها تقسيم کردن را ياد ميگيرند. اگر روي اين مسئله در خانه تاکيد شود، براي آنها دشوار نخواهد بود. اينکه به آنها ياد بدهيد به ديگران کمک کنند هم نوعي سخاوت و بخشندگي است، زيرا به آنها ياد ميدهد که در وقتشان بخشنده باشند. وقتي خودتان به نيازمندان لباس و غذا هديه بدهيد، آنها هم درک ميکنند که بايد بخشنده باشند. 5. خاص بودن : بچههاي کوچک موجودات سازگاري نيستند. هر کاري که دوست دارند را در هر زمان که دوست دارند و با هر کسي که دوست دارند انجام ميدهند، اما هرچه سنشان بالاتر ميرود، ياد ميگيرند خودشان را با همسالانشان مقايسه کنند و تفاوتها و شباهتهاي بين آنها را ميبينند.
دکتر پروانه صفايي مقدم: بچهها مثل اسفنج ميمانند. نگاه ميکنند و هر چه که در محيطشان باشد را جذب ميکنند.