آيا به هر چي فکر کنيم سرمان مي آيد
آيا به هر چي فکر کنيم سرمان مي آيد
1397/07/24
گروه روانشناسي: شنيدهايد ميگويند زندگي بالا و پايين دارد و ما را با خودش تاب ميدهد اما اين جمله کاملاً غلط است بلکه اين ما هستيم که زندگيمان را با افکار مثبت و يا منفيمان بالا و پايين ميکنيم.
ما به هر چيزي که فکر ميکنيم ذهن ما آن را به خودش جذب ميکند و روي آن مسئله متمرکز ميشود. گاهي به خود ميگوييد چرا فلاني زندگي شاد، موفق و خوبي دارد و من هميشه در غم و اندوه و ناراحتي و بدبختي به سر ميبرم؛ ديگران چه کردهاند که چنين زندگي خوبي دارند؟! چرا من نميتوانم به خواستههايم برسم؟! مطمئن باشيد اتفاقي رخداده است و هردوي شما از قانون جذب استفاده کردهايد اما روش استفاده از اين قانون را ندانستهايد که به بنبست خوردهايد.
قانون جذب چيست؟
قانون جذب يک قانون انتزاعي است و بهطور خلاصه بيان ميکند که هر آنچه در ذهن انسان تصور شود اعم از خوب يا بد، زشت يا زيبا در دنياي واقعي نمود خواهد يافت. قانون جذب قانوني است که چه بدانيم و چه ندانيم، چه بخواهيم و چه نخواهيم در زندگي همه ي ما جريان دارد و ما از آن بيخبر هستيم.
هر چيزي در دنيا فرکانس مختص خود را دارد لذا شما به هر چيزي که فکر کنيد ذهن و فکر شما سريع آن فرکانس را جذب ميکند مثلاً وقتي انسان به روي مسائل مختلفي همچون پول، روابط خوب، سلامتي و... تمرکز کند همانها را جذب ميکند پس بدانيد اتفاقات زندگي بيمقدمه برايتان پيش نميآيد بلکه بر اساس قانون جذب، شما در زندگي هر چه بدهيد همان را ميگيريد.
اگر انرژي مثبت بدهيد انرژي مثبت دريافت ميکنيد و اگر انرژي منفي بدهيد انرژي منفي دريافت ميکنيد اما انرژيهاي منفي، اکثر اوقات از ترسهاي ما گرفته ميشود؛ ترس از دست دادن، ترس از تغييرات، ترس از آينده ي بد، ترس از بيپول شدن، ترس از ازدواج بد، ترس از تصادف و ... اينها ترسهايي است که گاهي ناخودآگاه ممکن است فکرتان درگير آنها شود.
دکتر ويدا فلاح روانشناس و مدرس مهارتهاي زندگي به اين سؤالات در رابطه با ترس پاسخ ميدهد.
ترس چيست؟
بين ترس و اضطراب تفاوتهايي وجود دارد. ترس و اضطراب هر دو يک احساس خطر و تهديد هستند اما ترس قرار گرفتن در خود موقعيت خطرناک و اضطراب فکر کردن به چنين شرايطي است. مثلاً شما قرار است فردا سوار هواپيما شويد اما از اينکه فردا قرار است سوار هواپيما شويد ميترسيد، ازنظر علمي به اين حالت اضطراب ميگويند چراکه هنوز در موقعيت خطرناک قرار نگرفتهايد؛ حال بعدازاينکه سوار هواپيما ميشويد هيچ اتفاقي نيفتاده است و شما يک ترسي در خود احساس ميکنيد اين حالت هم اضطراب است اما زماني است که در حين پرواز خلبان ميگويد کمربندها را ببنديد و از جايتان بلند نشويد، ما در وضعيت بد جوي قرار داريم و شما در اين موقعيت خطرناک دچار ترس ميشويد اين حالت ديگر اسمش اضطراب نيست اما اين هيجانات چه هستند؟
هيجانات علائم بسيار مهم درونياند که کمک ميکنند تا ما در موقعيتهاي خطرناک تصميم درستي بگيريم يا رفتار مناسبي انجام دهيم مثلا با ايجاد احساس ترس از يک موقعيت از آن اجتناب مي کنيم و يا اگر مثلاً اضطراب داريم که نکند در اين هواي سرد مريض شويم اقدامات پيشگيرانهاي انجام دهيم.
اين راههاي غلبه به معناي از بين بردن ترس نيست درواقع وقتي ميگوييم غلبه بر ترس يعني استفاده ي درست از هيجانات.
چرا ما انسانها از تغييرات زندگي و پيش آمدن اتفاقات بد ميترسيم؟
اصولاً انسانها از تغييرات فرار ميکنند و دوست دارند در مناطقي که آشنا هستند زندگي کنند چون در روند بزرگ شدن تمام تلاش پدر و مادر اين بوده است که فرزندش را در موقعيتهاي شاد و خوشايند نگه دارد و فرد از کودکي، روبرو شدن با شرايط سخت برايش اضطرابآور است بنابراين سعي ميکند از هر موقعيتي که او را به چالش ميکشاند يا ناراحت ميکند اجتناب کند اما اسم چنين وضعيتي اتفاق بد نيست بلکه تنها يک تغيير وضعيت است که خيلي از آدمها تغيير وضعيت را نميتوانند تحمل کنند.
چگونه ميتوانيم بر ترسهايمان غلبه کنيم؟
بايد بدانيم غلبه بر ترس يکي از نيازهاي ضروري در مسير رشد ما است. اگر بچهاي با ترس آشنا نباشد ممکن است خيلي آسيب ببيند پس هيجاناتي مثل ترس خيلي اوقات کمک به بقاي فرد ميکند.
تنها شدت و مدت اين ترس است که ميتواند مخرب باشد که اگر بخواهيم به اين هيجان غلبه کنيم يکي از گامها توجه به آن است؛ يعني بهجاي آنکه حواسمان را پرت کنيم بايد ببينيم ترس در کدام قسمتهاي بدنمان خودش را نشان ميدهد؛ توجه به هيجان باعث ميشود شما نسبت به آن احساس تسلط کنيد.
به بسياري از ما ياد دادهاند که:" تو بايد ترست را از بين ببري و به خودت بگويي اين موضوع ترسي ندارد" اين در حالي است که وقتي شما يک واقعيت دروني را انکار ميکنيد آن واقعيت براي جلبتوجه تلاش بيشتري ميکند پس سرکوب ميشود اما شدت ميگيرد بنابراين اين ترسهاي سرکوبشده ميتواند بهتدريج تبديل به انواع بيماريها شود پس راه غلبه بر ترس، توجه و استفاده از پيامهاي درون ترس است، به اين صورت که شما بدانيد در يک موقعيت خطرناک چهکارهايي بايد انجام دهيد.
آيا از هر چي بترسيم سرمان ميآيد؟
نهتنها از هر چي بترسيد بلکه نسبت به هر چيزي دچار هيجان شويد، درواقع داريد نسبت به آن وضعيت انرژي زيادي مي گذاريد و آن وضعيت را به سمت خود جذب ميکنيد؛ يکي از آن انواع انرژي ترس است.
اگر در طولانيمدت نسبت به واقعيتهاي احتمالي دچار ترس و اضطراب شويد با اين کار در اصلداريد به آن وضعيت (ترس) انرژي صادر و آن را به زندگي خودتان جذب ميکنيد؛ معکوس اين مورد هم وجود دارد يعني گاهي شما نسبت به يکي از هدفهايتان احساسات خوشايندي صادر و خود را دچار هيجاني حاکي از احساس خوشايندي و توانمندي ميکنيد و اين وضعيت را بهدفعات در خود تکرار و سپس ميبينيد که آن وضعيت را بهعنوان يک موقعيت عيني در زندگي درک ميکنيد.
به گزارش عصرآذربايجان به نقل از تبيان، درواقع بايد بگويم که ذهن ما يک دستگاه فرستنده و گيرنده بسيار قوي است. فرستنده بودنش همان افکار و تصاوير دروني است و گيرنده بودن آن احساساتي است که به زندگي برگشت داده ميشود بنابراين اين عبارت که از هر چي بترسي سرت ميآييد در اغلب موارد درست است.
منبع :