عصر آذربایجان

گزارش خبر

آرامش ابدي زير پرچم سه رنگ جمهوري اسلامي ايران

آرامش ابدي زير پرچم سه رنگ جمهوري اسلامي ايران

1397/05/14

سرويس سياسي: تنها چند روز قبل از شهادت، پيامک زد و از دلتنگي هاش نوشت، از اينکه به يک آرامش ابدي نياز دارد، خسته از دنيا و ظلم و ستم جباران، از جهل تکفيري ها که تيشه بر ريشه دين مي زنند، آرامشي در کنار حرم بي بي.

'شهيد علي سيفي' گويي از رفتنش خبر داشت، روزهاي آخر بر اساس گفته هاي همسنگرانش بي تابي مي کرد و تنها 2 سه روز قبل از شهادتش به خانواده اش پيامک زد: 'دلم کمي آرامش مي‌ خواهد ، کمي استراحت، دلم از اين پرچم‌ هاي سه ‌رنگ مي خواهد 'سبز - سفيد و سرخ '، بکشند رو پيکرم و بنويسند 'علي شهيد مدافع حرم'. يکي از همسنگرانش مي گويد: 'يک روز صبح که بيدار شدم، علي به من گفت که خواب ديدم شهيد شدم، گفتم نه بابا تو شهيد نميشي ، گفت که من خواب ديدم از کوه دارم ميرم بالا، همان جا تير ميخوره به پهلويم ، ميافتم و شهيد مي شوم. بعد چند وقت عمليات شد و منطقه مورد نظر به دست ما افتاد، وقتي محل شهادت علي را ديدم، خوابي که برايم تعريف کرده بود به يادم آمده و ناخواسته اشک از چشم هايم سراريز شد، علي تير به پهلويش خورده و به حالت صورت به زمين دراز کشيده بود'. شهيد علي سيفي سپاهي بود و در حفاظت فرودگاه اردبيل خدمت مي کرد، جايي که چندان مربوط به عمليات و جنگ نبود اما او کسي نبود که در آنجا آرام بنشيند و شوق حرم و دفاع از آن داشت. 'سولماز سيفي' خواهر شهيد به ايرنا گفت: علي براي رسيدن به اهدافش سمج بود، به دليل اينکه پدرمان شرايط کار کردن نداشت و ما تنها برادرمان و مرد و سرپناهمان علي بود، از هر جا که اسمش را براي رفتن به سوريه ثبت مي کرد، خط مي زدند و اجازه رفتن نمي دادند. وي افزود: بعداز کلي تلاش و سماجت بلاخره در طرح شهيد همداني اسمش براي رفتن به دفاع از حرم تيک خورد ، روزي که از قطعي شدن رفتنش با ما سه خواهر صحبت کرد در حال رفتن به سرعين بوديم، خواهر بزرگم گريه کرد و از او خواست که نرود، براي قانع کردن خواهر بزرگم بسيار صحبت کرد تا اينکه همه راضي شديم که او به خواسته اش برسد، او مي خواست به معبود برسد و در اين مسير دل کندن از تمامي وابستگي ها شرط بود و او چنين کرد. نهم آبان ماه سال 1370 وقتي که علي پس از سه خواهر از سوي خدا به خانواده اش هديه شد، همه شکرگزار پروردگار شدند، مادر بسيار نذر کرده بود و با تولد تنها پسرش در تلاش براي اداي نذرهايش بود. بعد از سه دختر وقتي پسري بدنيا مي آيد، انگار پدر و مادر و خواهرها خيالشان راحت مي شود، همدم ، پناه و حامي براي خواهرها و عصاي پدر و مادر در پيري. اما در اوج نياز پدر و مادر چقدر سخت است راهي کردن فرزند جوان به ميدان خطر، به ميداني که احتمال بازگشت بسيار کم است. خواهر شهيد سيفي مي گويد: براي نرفتنش خيلي ها خواهش کردند اما علي با حرف هاي منطقي همه را قانع کرد، لبخندي مي زد و آرام دست به محاسنش مي کشيد و مي گفت: ' اگر امروز در سوريه جلوي داعش را نگيريم فردا بايد در داخل کشور با آنها بجنگيم. من براي شهادت نمي روم ، براي انجام وظيفه مي روم و شهادت را هر کسي لايق نيست ، برايم دعا کنيد که پايان عمرم شهادت باشد. اين همه دم مي زنيم امام زماني هستيم بايد در عمل نشان دهيم وگرنه فقط دعا براي ظهور و ندبه کردن کافي نيست. همه لحظه هايمان عاشوراست و حالا در سوريه کربلا به پاست، اگر اکنون به ياري حرم حضرت زينب نروم يعني اگر در کربلا هم بودم به ياري حسين (ع) نمي رفتم'. شهيد علي سيفي قصد رفتن داشت و اين رفتن تنها خدايي بود، او طلبيده شده بود و بايد مي رفت. شهيد سيفي در يکي از نامه هايش از جبهه سوريه نوشته بود: 'يک جمله به آنهايي که فکر مي کنند به خاطر پول رفتيم، ما که پولي نديديم، آخه مومن کي بخاطر پول جانش را فدا مي کند، اينها همش حرف دشمنه که مي خواهد با اين حرفها فرهنگ ايثار و شهادت را از ما بگيرد، خدا خودش شاهد است و از نيت بنده خبر دارد، جز رضايت حضرت زهرا نبوده و نيست'. شهدا بندگان برگزيده خدا هستند ، آنها از ميان بهترين ها انتخاب مي شوند و افتخار شهادت نصيبشان مي شود، هر کسي لياقت شهادت را ندارد ، براي شهيد شدن بايد تزکيه کرد و اخروي زندگي کرد و اسير دنيا نشد. يکي از دوستان شهيد سيفي مي گويد: 'راز شهادت علي در نماز شب هايش نهفته بود، امضاي شهادتش را امام رضا زده بود، وقتي که چند روز قبل از اعزامش رفت مشهد و ايام اعتکاف را در جوار امام رضا روزه دار بود، خريدارش شهدا بودند و رفت و به آنها پيوست. خواهر شهيد مي گويد: 'سربازي علي که تمام شد، دنبال کاربود و اصرار ما براي ادامه تحصيل بي نتيجه ، بخاطر وضعيت جسماني پدر اصلا راضي نمي شد که به تحصيل فکر کند، پدر تصادف کرده بود و شرايط کار کردن نداشت، علي هم براي اينکه پدر احساس ناراحتي و شرمندگي نکند سعي مي کرد مشغول شود و حامي اش باشد. به چند جا مراجعه کرد اما کار مناسب پيدا نشد تا اينکه از سرناچاري در کارگاه آجرپزي شروع به کار کرد، از اين کار علي بسيار ناراحت بوديم، چون اکثرا سرپا مي ماند و فضا گرد و خاکي بود. تقريبا هر روز ازش خواهش مي کرديم سرکار نرود اما غيرتش قبول نمي کرد'. سولماز سيفي افزود: 'يکي از ويژگي هاي خاص شهيد علي سيفي توجه و حساس بودن به بيت المال بود، بعدها که جذب سپاه شد، وقتي از محل کارش يک خودکار با خودش مي آورد هيچکس حق نداشت به آن دست بزند، مي گفت: بيت المال است و ما حق نداريم براي مسائل شخصي از آن استفاده کنيم. يکي از دوستان شهيد نيز مي گويد: اهميت نماز اول وقت براي شهيد علي سيفي به اندازه اي بود که موقع رفتن به گردش، شرطش برگشتن تا وقت نماز بود ، شهيد سيفي به انجام واجباتش توجه بسيار داشت از جمله روزه گرفتن، در يازده رمضان96 به شهادت رسيد و روزهايي از رمضان را که عمرش کفاف نداده بود براي گرفتن روزه پيشاپيش و قبل از شهادت قضا کرده بود'. شهيد علي سيفي در اردوهاي جهادي نيز حضور مي يافت و براي کمک به همنوعانش با عشق و حوصله کار مي کرد. خواهر شهيد مي گويد: يک بار از من خواست که شلوار و پيراهن کهنه اي را برايش تهيه کنم و علت آن را نيز به من نگفت، بعدها عکسي از او را در اين لباس کهنه ديدم که در کنار بسيجي ها در حال ساختن منزل مسکوني براي يک پيرزن فقير روستايي بود. 17 خرداد سال 96 يکي از دوستان شهيد علي سيفي خبر شهادت علي را به خانواده اش داد، او 16 خرداد در حين مبارزه با گروه هاي تکفيري در شهر حماء سوريه با زبان روزه به فيض عالي شهادت نايل شد. به گزارش عصرآذربايجان به نقل از ايرنا، پيکر مطهر اين شهيد مدافع حرم پس از نزديک به يک ماه روز 10 تير سال 96 با حضور گسترده و پرشور شهروندان اردبيلي در قطعه شهداي گلزار بهشت فاطمه (س) به خاک سپرده شد. 

منبع :

نظرات کاربران

    بازگشت به ابتدا صفحه

ارسال نظر

اخبار مرتبط

آرامش ابدي زير پرچم سه رنگ جمهوري اسلامي ايران

آرامش ابدي زير پرچم سه رنگ جمهوري اسلامي ايران
خروج

سرويس سياسي: تنها چند روز قبل از شهادت، پيامک زد و از دلتنگي هاش نوشت، از اينکه به يک آرامش ابدي نياز دارد، خسته از دنيا و ظلم و ستم جباران، از جهل تکفيري ها که تيشه بر ريشه دين مي زنند، آرامشي در کنار حرم بي بي.

سایر اخبار این موضوع

پربازدیدترین خبرها

پرتفسیرترین خبرها