گروه سياسي: فرانسه ناگزير به تجديد نظر در سياست هاي امنيتي خود در منطقه و نظام بين الملل است. اين تجديد نظر بايد به صورت همزمان در سياست هاي نظامي ـ تسليحاتي و امنيتي فرانسوي ها صورت گيرد. »امنيت« در نظام بين الملل مقوله اي پيچيده است، مقوله اي که بايد نسبت به آن نگاهي ساختاري و بنيادين داشت. به عبارت بهتر تحليل پديده هايي که ريشه در حوزه امنيت بين الملل دارند با نگاه هاي مقطعي و غير ريشه اي اساسا امکان پذير نيست. اين قاعده در خصوص حوادث تروريستي اخير در پاريس نيز صادق است.بر اين اساس، اگر بخواهيم وقايع تروريستي پاريس را در چارچوب يک تحليل امنيتي و فرا منطقه اي ارزيابي کنيم، گريز و گزيري نيست جز اينکه نکات زير را مورد مداقه قرار داده و بر آن اساس بررسي کنيم: الف) بحران تروريستي پاريس به لحاظ امنيتي خاستگاهي منطقه اي نداشته، بلکه خاستگاهي آتلانتيکي دارد، چه، سياست هاي خاص ناتو و در راس آن ايالات متحده آمريکا، انگليس و فرانسه در منطقه ملتهب خاورميانه و حتي شرق اروپا به گونه اي است که »واکنش برانگيز« است. واکنشي که اين بار در مرزهاي منطقه محصور نمانده و در خيابان هاي پاريس هم خودنمايي کرده است. ب) سياست هاي تسليحاتي پاريس در منطقه و معاملات کلان تسليحاتي اين کشور با ديکتاتوري هاي عربي منطقه نظير آل سعود در جزيرة العرب، آل ثاني در قطر و آل خليفه در بحرين، نقش مهمي در تزريق بحران تروريسم در منطقه و بازتاب آن در پاريس داشته است. به عبارت بهتر، سياست هاي کلان تسليحاني دولت هاي مختلف فرانسه اعم از راستگرا و سوسياليست به گونه اي بوده که در مناطق ديگر جهان تزريق بحران کرده است. لذا حادثه پاريس از اين منظر هم بازتابي نسبت به رفتار و سياست هاي ضد انساني دولت پاريس به نظر مي رسد. بر اين اساس؛ گزافه نيست اگر کشته شدگان اين واقعه را قربانيان دولت فرانسه بدانيم. ج) بايد اين حقيقت را پذيرفت که نطفه نحس و نجس »داعش« برآمده از يک ايدئولوژي ساختگي و خطرناک است که جنبه عملياتي آن اگر از بعد فکري اش قوي تر نباشد، قطعا ضعيف تر نيست. لذا مقامات سياسي و امنيتي فرانسه بايد به اين سوال مهم پاسخ دهند که چرا طي سال هاي گذشته جلوي ترويج و تبليغ اين ايدئولوژي وهابي ـ صهيونيستي خطرناک را در کشور خود نگرفته و طرفداران انديشه هاي تکفيري را ـ که داراي تابعيت فرانسوي بوده اند ـ تحت نظر و بازداشت قرار نداده اند و تازه مدت زمان اندکي است که به گونه اي کاملا صوري در قالب ائتلاف مضحک ضد داعش تنها به اقداماتي نمايشي بسنده کرده اند. پاسخ اين سوال البته روشن است، چه، در مخيله دولتمردان فرانسه تنها «کاشتن باد» در سرزمين هاي اسلامي بود و هيچگاه تصويري از »دروي طوفان« در آن نقش نبست. د) بر اساس آنچه شواهد ماجرا مي گويند، مهاجمين داراي تابعيتي فرانسوي بوده و به لهجه غليظ فرانسوي تکلم کرده اند. اين مسئله خود نشان مي دهد که دامنه يارگيري داعش تنها محدود به منطقه خاورميانه نبوده است. حال مقامات فرانسوي بايد پاسخ دهند که چرا مقوله اي مهم به نام»يارگيري داعش در اروپا« را طي سالهاي اخير منکر شده يا فراموش کرده بودند. ه) »ابهام و ناکارآمدي« حلقه اتصال بسياري از وقايع تروريستي در اروپا به يکديگر محسوب مي شوند. در جريان حادثه حمله به دفتر نشريه هتاک »شارلي ابدو« نيز شاهد ابهامات عملياتي و امنيتي زيادي درباره اين واقعه بوديم که هيچ گاه نسبت به آنها پاسخ دقيقي داده نشد. در حال حاضر نيز ابهامات زيادي به لحاظ امنيتي در قبال وقايع جاري در پاريس وجود دارد، از جمله اينکه چرا سطح بالاي تهديدات امنيتي پيش از اين حادثه از سوي نهادهاي اطلاعاتي فرانسه پيش بيني نشده بود؟ فراموش نکنيم که اين اتفاق دومين حادثه تروريستي در فرانسه طي دو سال اخير است. از اين رو قاعدتا دستگاه هاي امنيتي فرانسه بايد پيش بيني واقع بينانه تري در خصوص اين حوادث مي داشتند. و) مقامات فرانسوي و خصوصا رسانه هاي اين کشور سعي دارند اين حادثه را با ماجراي 11 سپتامبر 2001 در ايالات متحده آمريکا مقايسه کنند. اين قياس به لحاظ امنيتي هدف دار و البته خطرناک است. آنچه مسلم است اينکه حادثه 11 سپتامبر در هاله اي از ابهام و دروغ ايجاد شد و در نهايت منجر به راه اندازي جنگ هاي مستقيم و بعدا نيابتي در منطقه شد. حال مقامات فرانسوي بايد منظور خود را از اين مقايسه به صورتي دقيق بيان نمايند. آيا اين مسئله قرار است بهانه اي شود تا دولت فرانسه از پس چندين سال جنگ نيابتي در منطقه اين بار علنا پا به ميدان مثلا مبارزه با تروريسم بگذارد؟ ز) واکنش امنيتي فرانسوي ها نسبت به حوادث تروريستي اخير پاريس در رصد اصل ماجرا بسيار تعيين کننده است. چه اينکه؛ فعلا همگان شاهد تاکتيک»آرام سازي افکار عمومي« توسط مقامات فرانسوي بوده و دستگاه هاي اطلاعاتي فرانسه هنوز وارد مرحله »مديريت صحنه« و «تشريح عمليات پس از وقوع فاجعه» نشده اند. اين نوع رفتار آنها در مديريت شرايط پس از ماجرا طي 48 ساعت آينده مي تواند تعيين کننده بسياري از معادلات باشد. ح) فرانسه ناگزير به تجديد نظر در سياست هاي امنيتي خود در منطقه و نظام بين الملل است. اين تجديد نظر بايد به صورت همزمان در سياست هاي نظامي ـ تسليحاتي و امنيتي فرانسوي ها صورت گيرد. از سوي ديگر فرانسوي ها بايد در سياست کلان خود در قبال تروريسم نيز تجديد نظر کنند، زيرا سياست تفکيک تروريست ها به خوب و بد توسط مقامات فرانسوي و حمايت غير مستقيم تسليحاتي از آنها در منطقه عملا نتايجي اين چنين را قابل پيش بيني تر مي کند. ط) غير از فرانسه، اتحاديه اروپا نيز بايد در سياست هاي کلان امنيتي خود تجديد نظر کرده و مديريت تروريسم را متوقف و آن را با سياست هايي مبتني بر مقابله واقعي با تروريسم تکفيري جايگزين سازد. اين تجديد نظر بايد در قالب يک سياست امنيتي جمعي، اعلامي و واقعي مورد تصويب نهادهاي اطلاعاتي اروپا قرار گيرد و سران اروپا يک بار هم که شده بدون شو و نمايش و به شکلي کاملا واقعي در مورد موضوع تروريسم تصميم گيري کنند. ي) فاصله گيري از ايالات متحده آمريکا و سياست هاي امنيتي اين کشور در منطقه مسئله ديگري است که فرانسوي ها بايد در دستور کار خود قرار دهند، چرا که پيروي فرانسوي ها از سياست هاي امنيتي واشنگتن تاکنون هزينه هاي زيادي براي پاريس در نظام بين الملل داشته است. هم اکنون اين هزينه ها بيشتر و سخت تر شده و به حوزه اجتماعي و داخلي فرانسه سرايت کرده است به گونه اي که هزينه جاني و رواني آن را مستقيما مردم فرانسه پرداخت مي کنند. آنچه در پايان بايد بدان اشاره داشت اينکه؛ تمام اين اتفاقات اگرچه در ظاهر پيچيدگي هايي دارد، اما از يک فرمول ساده پيروي مي کند که مرحله به مرحله عبارت است از: «نفوذ در جهان اسلام، بدعت گذاري در مفاهيم کلان دين و مذهب، فرقه سازي، يارگيري از عناصر جاهل و سطحي، وارونه سازي دوست و دشمن، عمليات عليه صلح و آرامش جوامع به نام اسلام، انگاره سازي وحشي بودن اسلام، نهادينه کردن اسلام هراسي و تنفر از مسلمانان در دل پيروان ديگر اديان و در نهايت جلوگيري از گرويدن به دين خاتم با تمسک به اين حربه». در اين حادثه هم آنچه در پايان نمود پيدا کرده و با عمليات رواني و رسانه اي بدان دامن زده خواهد شد، اين است که که عده اي مسلمان وحشي مردم فرانسه را ترور کرده اند و... همانگونه که پس از 11 سپتامبر 2001 اتفاق افتاد!
گروه سياسي: فرانسه ناگزير به تجديد نظر در سياست هاي امنيتي خود در منطقه و نظام بين الملل است. اين تجديد نظر بايد به صورت همزمان در سياست هاي نظامي ـ تسليحاتي و امنيتي فرانسوي ها صورت گيرد.