عصر آذربایجان

گزارش خبر

هنر نقاشي در تبريز بلاتکليف است

هنر نقاشي در تبريز بلاتکليف است

1395/06/23

حسن‌پور با ابراز نارضايتي از سياست‌هاي غلطي که مانع پيشرفت هنر نقاشي در تبريز شد، از بلاتکليفي اين هنر در شهر خبر داد.جعفر حسن پور کهنمويي، متولد خرداد 1324 در محله اهراب تبريز است که از آغاز نوجواني عمر گران خود را پاي بوم نقاشي‌هاي آغشته به رنگ گذارده و براي آموزش هنري گويا به دانش آموزان، در مقام معلمي هنر کوشيده است. وي در طول عمر هنري خود بيش از صد اثر خلق نموده و بخشي را در قالب کتابي با عنوان "شوق ديدار" به چاپ رسانده است. او که سعي دارد باورهاي ديني اش را در تلالو رنگ‌ها به نمايش بگذارد، در گفت‌وگو با آناج از دغدغه‌ها، نگراني‌ها و چند و چون هنر نقاشي مي‌گويد.

گروه فرهنگي: حسن‌پور با ابراز نارضايتي از سياست‌هاي غلطي که مانع پيشرفت هنر نقاشي در تبريز شد، از بلاتکليفي اين هنر در شهر خبر داد.جعفر حسن پور کهنمويي، متولد خرداد  1324 در محله اهراب تبريز است که از آغاز نوجواني عمر گران خود را پاي بوم نقاشي‌هاي آغشته به رنگ گذارده و براي آموزش هنري گويا به دانش آموزان، در مقام معلمي هنر کوشيده است. وي در طول عمر هنري خود بيش از صد اثر خلق نموده و بخشي را در قالب کتابي با عنوان "شوق ديدار" به چاپ رسانده است. او که سعي دارد باورهاي ديني اش را در تلالو رنگ‌ها به نمايش بگذارد، در گفت‌وگو با آناج از دغدغه‌ها، نگراني‌ها و چند و چون هنر نقاشي مي‌گويد.در ادامه مشروح اين گفت‌وگو را مي‌خوانيد؛
*چند سال است که با هنر نقاشي سر و کار داريد؟
از سال 1334 وارد اين حوزه شده‌ام؛ در واقع وقتي در مقطع چهارم ابتدايي مشغول تحصيل بودم، شوق و علاقه‌اي را نسبت به هنر نقاشي در خود احساس کردم. اين اشتياق وقتي در من بيشتر شد که براي کفش‌هاي مشکي رنگ و رو رفته‌ي خود دنبال واکس مي‌گشتم اما به جاي رنگ مشکي، قرمز آن را خريدم! زيرا مغازه‌اي که از آن نسيه خريد مي‌کرديم، واکس مشکي رنگ نداشت؛ مرکرکروم (بتادين) داشتيم که ابتدا از آن روي کفش‌ها ماليدم و سپس واکس قرمز را روي آن کشيدم، در کمال تعجب ديدم که کفش‌هايم به رنگ قهوه‌اي درآمد و با اين ترکيب رنگ انگيزه‌اي ويژه پيدا کردم.به مدت سه سال در مدرسه سعدي از دبير هنرمان بهره مند شدم و چيزهايي در مورد طرح و رنگ و نقاشي ياد گرفتم. سال 1340 بود که مي‌خواستم در رشته ادبيات مشغول تحصيل شوم اما غير از هنررشته‌ي ديگري پاسخگوي احساسات من نبود لذا در هنرستان هنرهاي زيباي تبريز (ميرک فعلي) ثبت نام کردم و بعد از سه سال ديپلم خود را اخذ کرده و به عنوان سپاه دانش، در دوره خدمت سربازي به معلمي پرداختم.پس از اتمام سربازي در تهران ادامه تحصيل دادم و به تبريز بازگشتم و چند سالي را به عنوان دبير در دبيرستان‌ها تدريس کردم و پس از انقلاب نيز در تربيت معلم فعاليت نمودم. اکنون نيز معلم هنر بازنشسته هستم.
* به عنوان يک نقاش، هنر نقاشي را چگونه توصيف مي‌کنيد؟
هنرهاي تجسمي بصري هستند نه کلامي يعني يک تابلوي نقاشي را به صورت کلامي نمي‌توان توضيح داد. اين هنرها به دليل بصري بودنشان بين المللي و داراي بيان مشترک هستند که توسط مردم همه‌ي دنيا دريافت مي‌شوند اما بستگي به اين دارد که با چه ديدي به يک نقاشي نگاه کنيم.هنر براي انسان يک نياز فطري است اما در اثر مشغله‌هاي به وجود آمده آدمي از اين نياز غافل شده است. البته نمي‌توان مردم را به خاطر هنردوست نبودنشان مورد مذمت قرار داد، زيرا آنها در دنياي ماشيني درگير مشغله‌هاي بسياري هستند و هنر نيز به وسيله‌ي تجمل عده‌اي رفاه طلب تبديل شده است که به قيمت‌هاي ميلياردي تابلوها افتخار مي‌کنند و پيش خود نيز خيال مي‌کنند که صاحب آن تابلو شده‌اند؛ هرچند که ممکن است فکر هنرمند را نيز خريده باشند و او بخواهد در ازاي يک ميليارد تومان نقاشي بکشد. البته من هرگز هنر را به پول نفروخته‌ام چون اعتقاد به اين ندارم که فقط پولدارها هنرمند مي‌شوند؛ هرچند که فرزندان فقرا پولي براي خريد بوم و رنگ ندارند. اما فرزند فقيري که استعدادش فوران مي‌کند چه کار بايد بکند؟! من خيلي از استعدادها را در فرزندان فقرا يافته‌ام اما آنها معمولا به خاطر بي‌پولي مجبور مي‌شوند استعدادهاي خود را سرکوب کنند.
 * شما در نقاشي تابع کدام مکتب هستيد؟
نقاشي از اول با مکاتب رئال (که فقط واقعيت هاي طبيعي را نقاشي مي‌کردند) و کلاسيک (در مسيحيت مطرح شده و از شيوه‌ها و رنگ‌هاي مذهبي استفاده مي‌کردند) همراه بوده است و بعدا امپرسيونيسم ظهور کرد که انواع و اقسام شيوه‌ها را به کار مي‌گرفت. اکنون نيز نقاش‌ها بنا به فکر و سليقه خود، تابع مکاتب متعددي هستند و من نيز امپرسيونيستي را بيشتر مي‌پسندم و دوست دارم از رنگ‌ها به صورت رک استفاده کنم.در امپرسيونيسم، نقاشي طرح اوليه ندارد بلکه رنگ را مستقيم و بدون طرح روي بوم مي‌زنند. يعني نيازي نيست که ابتدا طرح اوليه بکشيم و سپس آن طرح را رنگ آميزي کنيم.
* ارزيابي شما از هنر نقاشي در استان آذربايجان شرقي چيست؟
هنر نقاشي در فرهنگ مردم ما جايگاه خوبي ندارد و همگان نقاش را در همه حال به چشم يک نقاش نگاه نمي‌کنند و از او استقبال چنداني نمي‌نمايند. در حالي که همين افراد در شهرهاي ديگر مثل تهران اصفهان بودند، خيلي بيشتر رشد مي‌کردند. متاسفانه در جامعه ما ديد مادي غالب‌تر است و اگر يک تابلوي نقاشي را که ارزش آن هرگز به پول سنجيده نمي‌شود، به حراج بگذاريم به ديد انتفاعي به آن نگاه مي‌کنند يک تابلوي چند ده ميليوني را 500 هزارتومان قيمت‌گذاري مي‌کنند. به عبارت ديگر ديد انتفاعي موجب کاهش گرايش مردم به هنر مي‌شود.البته شايد يکي ديگر از عوامل غناي فرهنگي ما باشد؛ يعني ما در هنرهاي مختلفي حرف براي گفتن داريم درحالي که خيلي اجوامع اينگونه نيستند. براي مثال شوروي مثل ما پيامبر نداشت، پيامبر آنان نقاش بود و براي نقاشي نيز جايگاه ويژه‌اي قائل بودند اما ما خيلي از هنرها را داريم که پيام يک تابلو نقاشي را به سهولت انتقال مي‌دهند و  اين هنر مي‌تواند دو بيت شعر باشد. مردم ما با صحبت هاي عالمان و دانشمندان، شعر و موسيقي اشباع و ارضاء مي شوند و ديگر نسبت به هنري مثل نقاشي احساس نياز نمي‌کند؛ براي همين در پي پيام‌هاي نهفته در يک تابلو نقاشي نيست.بنابراين هنر نقاشي هنري کاربردي است اما به دليل محدوديت‌هاي اقتصادي مردم و دلايلي که پيشتر توضيح دادم، چندان مورد استقبال نيست.
* به نظر مي‌رسد شما علاقه‌ي خاصي به شهيد آيت الله مدني داريد؛ آيا با ايشان ارتباط داشتيد؟
بله، حتي با فرزندم به خدمت ايشان رسيده بودم و ارادت خاصي به آن بزرگوار داشته و دارم اما بهتر است قبل از شهيد مدني در مورد آيت الله ميرزا فتاح شهيدي بگويم که معتقدم در شهر ما بسيار مظلوم واقع شده است، او عارف و علامه ساده زيستي بود که مردم هرگز او را نشناختند و با بي‌مهري هايشان او را آزردند. حتي آيت الله اصفهاني هم بارها به ايشان عرض ارادت کرده و تحويلشان مي‌گرفتند (آيت لله اصفهاني خود نيز کسي بود که آيت الله غروي در مورد او گفت ايشان بايد نجف را اداره مي‌کردند)؛ در واقع با تامل در شأن آيت الله اصفهاني به راحتي مي‌توانيم به جايگاه آيت الله شهيدي پي ببريم.خيلي ها براي تخريب او نقشه مي‌کشيدند تا مردم را به او بدبين کنند؛ از دوستي که دندان پزشک بود، شنيدم که مي‌گفت نقاشي در بازار داد و بيداد مي‌کرد که خانه‌ي آقاي شهيدي را رنگ کرده‌ام و او به من پنج هزارتومان بدهکار است اما پول مرا نمي‌دهد؛ من نيز مي‌دانستم آقاي شهيدي خانه‌اي به آن بزرگي ندارد که هزينه‌ي نقاشي آن 5 هزارتومان باشد. نزديک تر رفتم و گفتم نقاشي خانه مرا نيز قبول مي‌کني؟ گفت اشکالي ندارد. اما من نقاش را به جاي خانه خود به خانه‌ي آيت الله شهيدي بردم؛ او خود در منزل نبود و خانه‌اش نيز دو اتاق محقر بيشتر نداشت. گفتم نقاش کارت را شروع کن اينجا همان خانه‌ي شهيدي است! البته نقاش را نيز عده‌اي از مخالفان اجير کرده بودند.علي‌رغم تبليغات مخالفان که مي‌خواستند او را مستکبر جلوه بدهند، او به قدري ساده زيست بود که برادرم مي‌گويد روزي به خانه شان رفته بودم و مي‌خواستم برايش گل گاوزبان بجوشانم اما در خانه شان بيش از يک قوري وجود نداشت که در آن نيز چايي دم کرده بودند.

منبع :

نظرات کاربران

    بازگشت به ابتدا صفحه

ارسال نظر

اخبار مرتبط

هنر نقاشي در تبريز بلاتکليف است

هنر نقاشي در تبريز بلاتکليف است
خروج

حسن‌پور با ابراز نارضايتي از سياست‌هاي غلطي که مانع پيشرفت هنر نقاشي در تبريز شد، از بلاتکليفي اين هنر در شهر خبر داد.جعفر حسن پور کهنمويي، متولد خرداد 1324 در محله اهراب تبريز است که از آغاز نوجواني عمر گران خود را پاي بوم نقاشي‌هاي آغشته به رنگ گذارده و براي آموزش هنري گويا به دانش آموزان، در مقام معلمي هنر کوشيده است. وي در طول عمر هنري خود بيش از صد اثر خلق نموده و بخشي را در قالب کتابي با عنوان "شوق ديدار" به چاپ رسانده است. او که سعي دارد باورهاي ديني اش را در تلالو رنگ‌ها به نمايش بگذارد، در گفت‌وگو با آناج از دغدغه‌ها، نگراني‌ها و چند و چون هنر نقاشي مي‌گويد.

سایر اخبار این موضوع

پربازدیدترین خبرها

پرتفسیرترین خبرها