ابراهيم آقازاده »عصر آذربايجان« طي همين سلسله يادداشتها ، انگشت روي مسايلي مي گذارد که به نظر مي آيد معضلات مردم آذربايجان بالاخص اروميه است. خوانندگان نشريه چون انسانهاي آگاه و فهيم و نکته سنج هستند ، قاعدتا از تاريخ آذربايجان عموما و اروميه خصوصا مطالبي مي دانند . و يا توسط بزرگان سينه به سينه به نسل فعلي منتقل شده و خواهد شد.در اين نوشتارصد البته قصد تخطئه نياکانمان را نداريم بلکه مقصود بازگويي بخشي از تاريخ اروميه به قصد عبرت آموزي از گذشته است. خوانندگان »عصر آذربايجان« بطوريکه استحضاردارند تاريخ آذربايجان و بالاخص اروميه همواره با فراز و فرودهايي همراه بود، چرا که هيچ شهر آذربايجان مثل اروميه نيست و اصولا بنا به هر دليل نمي تواند باشد جايگاه اروميه در آذربايجان نمونه بارز همزيستي مسالمت آميز البته در دوران صلح است! تنوع اديان،اقوام ،مذاهب همواره در اروميه بوده و خواهد بود، شايد يکي از مزيت هاي مردم اروميه در همين نکته نهفته باشدکه ضريب تحمل و مداراي اين مردمان مثال زدني هم هست. از طرفي وجود اين تنوع و تکثر باعث سوء استفادهايي از مردم مظلوم اروميه شده است تا جايي که همين وضعيت ، مردمان اروميه را به انسانهاي مصلحت انديش نيز تبديل کرده است که حاضر نيستند در قبال اقدامات برخي از مسئولين ،معترض و منتقد باشند. گرچه امنيت؛يکي از فاکتورهاي بسيار مهمي هست که انسان بدون دستيابي به آن به جرات مي توان ادعا کرد که در هيچ بعدي نمي تواند رشد يابد. بنابراين ضعف دولتهاي مرکزي در طول تاريخ ، باعث ياغي گري دسته اي از پيروان برخي از اديان، اقوام ، مذاهب و حاکميت کوتاه مدت آنان باعث رقم خوردن فجايعي در آذربايجان غربي خصوصا در اروميه شده است. طبيعي بود بعد از مدتي ، دولت هاي مرکزي با اقداماتي دير هنگام به سرکوب ياغيان اقدام و مردم را از سيطره آنان خارج مي ساختند. اين دست به دست شدن هاي متوالي و مکرر در طول تاريخ که بر سر مردم اروميه آمده است و اعتقاد آنهادر گذشته به اينکه حاکميت اگر در دستان دولت مرکزي وقت باشد دائمي نيست! و شايد روزي دراثر پديد امدن وقايعي اين معادله به هم بخورد و ياغيان ديگري قدرت را به صورت موقت هم شده در دست گيرند، مردمان اين ديار را به انديشه وا مي داشت که براي آن روزهاي مورد نظر نيز فکر کنند و آن همان مصلحت انديش و مصلحت گرايي بود که باعث مي شد پيروان همه اديان، اقوام،مذاهب در کنا رهم به شيوه مسالمت آميز زندگي کنند .گرچه مصلحت انديشي و مصلحت گرايي در نوع خود آميزه اي از درايت و تعقل هست ولي شيوع اين پديده باعث سوء استفاده پيروان برخي اقوام ،اديان،مذاهب و حتي برخي مسئولين مي شود چرا که صفت غالب مصلحت انديشي و مصلحت گرايي » سکوت در برابر ناملايمات « هم هست. به اعتقاد نگارنده، کوچ اقوام با گويش هاي متفاوت به اروميه، آينده اين شهر را با مخاطراتي روبرو خواهد ساخت. اين مخاطرات الزاما امنيتي نخواهد بود. فاجعه فرهنگي و تضاد فرهنگ ها باعث سردرگمي نسل آينده خواهد بود. اينکه پذيرش هر فرهنگ و قوم در اروميه براي خود جايگاهي دارد که قابل مقايسه با شهر تبريز نبود ه در آن بحثي نيست ولي مردم بدانند رفته رفته بافت جمعيتي شهر درحال تغيير است، اين تغيير تا جايي پيش رفته ،حتي چادر نشيناني که ما به آنها در زبان محلي »قره چي« مي گوييم و معمولا در گذشته از طريق طالع بيني ، کف بيني ، بافتن سبد،جاجيم، گليم امرارمعاش مي کردند، اکنون رو به سوي شهر اروميه نهاده و بخش هايي از اين شهر را نيز در اسکان خود درآوردند. اين روند تا جايي رو به گسترش نهاده است که اينان مثل مردم اروميه صاحبان ملک و املاک هم هستند . شايد در نگاه اول رخداد واقعيت فعلي در نظر برخي مردمان اروميه نکته مهمي نباشد و عده اي سوداي روشن فکر مآبي را تمرين نما يند ! و اين وجيزه را مورد آماج تيرها و قلم هاي زهر آگين کنند و صد البته هزاران ادله و استدلال منطقي و غير منطقي هم بياورند! ولي آنچه پير در خشت خام بيند جوان در آيينه نبيند.
عصر آذربايجان طي همين سلسله يادداشتها ، انگشت روي مسايلي مي گذارد که به نظر مي آيد معضلات مردم آذربايجان بالاخص اروميه است.