عصر آذربایجان

گزارش خبر

چرا برندهاي ايراني ماندگار نيستند

چرا برندهاي ايراني ماندگار نيستند

1395/05/24

گروه تحليل:چرا برندهاي ايراني ماندگار نيستند؟به عنوان مثال پارس الکتريک همزمان با سامسونگ فعاليت خود را شروع کرد و زماني از اين شرکت جلوتر بود (شرکت پارس الکتريک پيش از سامسونگ تلويزيون رنگي توليد مي‌کرد) ولي امروز سامسونگ ابرقدرت الکترونيک و بزرگ‌ترين توليدکننده تلويزيون در جهان بوده و موفق شده است نام‌هايي بزرگ مانند سوني، شارپ و توشيبا را به زانو درآورد حال آن که جا دارد بپرسيم جايگاه پارس الکتريک اکنون کجاست؟


عليرضا کلاهي
گروه تحليل:چرا برندهاي ايراني ماندگار نيستند؟به عنوان مثال پارس الکتريک همزمان با سامسونگ فعاليت خود را شروع کرد و زماني از اين شرکت جلوتر بود (شرکت پارس الکتريک پيش از سامسونگ تلويزيون رنگي توليد مي‌کرد)  ولي امروز سامسونگ ابرقدرت الکترونيک و بزرگ‌ترين توليدکننده تلويزيون در جهان بوده و موفق شده است نام‌هايي بزرگ مانند سوني، شارپ و توشيبا را به زانو درآورد حال آن که جا دارد بپرسيم جايگاه پارس الکتريک اکنون کجاست؟ يا چگونه هيونداي رتبه چهارم توليد خودرو در جهان را از آن خود کرده اما ايران خودرو بدون پرداخت حقوق گمرکي 100 درصدي نيز قادر به رقابت در بازار ايران نيز نيست؟شرکت‌ها راکارآفرينان ايجاد مي‌ کنند و معمولا در فاز نخست تکامل خود، حول محور بنيان‌گذاران رشد کرده و به دليل رابطه تنگاتنگ مديريت، پرسنل و مشتريان، در مقابل شرايط بازار بسيار حساس و چابک بوده و سريع واکنش نشان مي‌دهند. اين نوع سازمان‌ها کوچک اند و تبادل اطلاعات و تصميم‌گيري در قالب ساختاري غير رسمي انجام مي‌شود. ضمنا به علت ارتباط نزديک و تنگاتنگ مالکان، مديريت و پرسنل، انگيزه‌ها بسيار بالا بوده و عملکرد سره و ناسره سريع از هم تشخيص و تميز داده مي‌شود.   در چنين شرايطي، سازمان به سرعت رشد مي‌کند اما همراه با رشد و تداوم موفقيت، مقياس ها به اندازه اي بزرگ مي شوند که ساختارهاي غير رسمي ديگر پاسخ‌گو نيست و سازمان مي‌بايست فرآيندهاي خود را تغيير دهد تا پرسنل و مديران هماهنگ با اهداف کلان سازمان عمل کنند. اين مرحله همانند هر تغيير عمده‌اي، باعث ايجاد بحران مي‌شود و سازمان‌هايي ماندگار خواهند بود که بتوانند اين بحران‌ها را مديريت کرده و به رشد خود ادامه دهند.  مي توان گفت تقريبا تمامي سازمان‌هاي ايراني در اين مرحله شکست خورده و در نتيجه به مراحل بعدي بلوغ سازماني دست نمي‌يابند حال آنکه برندهاي ماندگار و قوي توسط سازمان‌هايي به وجود مي‌آيد که در مرحله 4 و 5 تکامل سازماني قرار دارند.علت اين عدم تکامل در ايران را مي‌توان در مصادره شرکت‌هاي بزرگ پس از پيروزي انقلاب، سياست‌هاي اقتصادي دهه 60 و سپس رشد  لجام گسيخته و سيطره صنايع مادر مبتني بر مواد اوليه بر اقتصاد کشور جستجو کرد.رشد بالاي اقتصادي ايران در دهه 40 و 50 خورشيدي باعث ظهور شرکت‌هاي بزرگ و توانمندي شد. کفش ملي به سراسر اروپا صادرات داشت و ايرانيان با علاقه و افتخار از محصول‌هاي آن استفاده مي‌کردند؛ گروه مينو برندي مطرح در سطح منطقه بود و مرحوم خسروشاهي خود سهام‌دار شرکتي مانند نستله بود و چه بسا در صورت ادامه مسير، اين شرکت را مي‌خريد. کفش بلا، استارلايت، پارس الکتريک، ارج و آزمايش همگي برندهايي مطرح، موفق و توانمند بودند. صنعت‌گران مطرح آن زمان مانند مرحوم ايرواني، لاجوردي، برخوردار و ... به اين نتيجه رسيده بودند که براي تداوم رشد شرکت‌هاي خود، به سامانه و مديريت حرفه‌اي نياز دارند؛ نيازي که براي تامين آن از طريق استخدام مديران خارجي، به‌کارگيري مشاوران بين‌المللي و حتي دعوت از دانشگاه هاروارد براي ايجاد نخستين شعبه آسيايي خود در ايران (ICMS) تلاش مي‌کردند. مصادره گسترده شرکت‌هاي بزرگ پس از انقلاب اين روند تکامل را متوقف کرد. کارآفرينان بزرگ و بسياري از مديران ايراني پرورش يافته در سازمان‌هاي آنان، کشور را ترک کردند و نسلي جديد و بي‌تجربه مديريت اين سازمان‌ها را عهده‌دار شد؛ افرادي که با وجود تعهد و تحصيلات عاليه، تجربه و دانش مديريتي نداشتند و به علت گسست مديريتي به وجود آمده، فرصت آن را نيافته بودند تا در کنار مديران با تجربه، مديريت علمي و صحيح را فرا بگيرند اگرچه با سعي و خطا، سازمان‌هاي خود را به پيش برده و در بازار بسته دهه 60 موفق بودند. در اين دوران، به علت نبود رقابت و پرداخت يارانه‌هاي گوناگون مانند مواد اوليه ارزان و دلار 70 ريالي، بسياري از شرکت‌هاي توليدي از حاشيه‌ سود بالايي برخوردار بودند و کمبود کالا نيز موجب شده بود تقاضا همواره از عرضه بيشتر باشد و بازاريابي معنا و مفهومي نداشت. همچنين با توجه به نرخ سود بانکي پايين‌تر از تورم، لزومي به کنترل موجودي و بهره‌برداري حداکثري از دارايي‌ها احساس نمي‌شد. بخش خصوصي نيز در چنين فضايي رشد کرد و موفق بود. انرژي و توان مديران در اين شرايط طبيعتا به جاي بهبود عملکرد به سمت کسب امتيازهاي دولتي معطوف بود زيرا بيشترين بازده را به همراه داشت؛ بسيار بيشتر از آنچه فرايند دشوار استقرار نظام مديريتي کارآمد، بهبود عملکرد و افزايش بهره‌وري مي‌توانست عايد سازمان کند.با حدف امتيازهاي ياد شده و پيشي گرفتن نرخ سود بانکي از شاخص تورم که از دولت اصلاحات آغاز و سپس در سال‌هاي اخير سرعت گرفت، سازمان‌هايي که بدون نياز به تکامل موفق بودند، دچار شوک شدند و کارآفريناني که ساليان طولاني موفقيت را تجربه کرده بودند، هم‌اکنون گرفتار ضرر و زيان شده‌اند. همزمان امتيازهاي گسترده‌اي توسط صنايع بزرگ و مادر مانند فلزات، پتروشيمي و ... از اقتصاد ملي اخذ شده است و اين صنايع که عمدتا دولتي و يا به اصطلاح خصولتي هستند، با استفاده از رانت‌هايي مانند معادن ارزان، آب، برق و گاز يارانه‌اي از سودآوري بالايي برخوردار بوده‌اند و حاشيه سود آنها چندين برابر همتايان بين‌المللي است که برخورداري از اين رانت‌ها اجازه نمي‌دهد انواع حيف و ميل‌ها آشکار شود. اين صنايع با استفاده از انحصار ايجاد شده در بازار و جذب بخش قابل توجهي از منابع مالي کشور، باعث افزايش بهاي نهاده‌هاي ورودي ساير بخش‌هاي اقتصاد کشور شده و فضاي تنفس را از آنها سلب کرده‌اند. پرسنل بسيار متورم اين سازمان‌ها هم حربه‌اي در دست مديران آنان است تا از دولت و کشور بيشتر بخواهند  و هم کم کاري و دريافت هاي گاه غير متعارف از محل سود رانتي آنان باعث مخدوش شدن بازار کار کشور مي‌شود.از سويي، شرکت‌هاي زير پله‌اي بدون رعايت استانداردها، پرداخت ماليات و يا حتي حداقل‌هاي مصوب در قوانين کار، جايگاه بخش شفاف و مولد را در بازار اشغال کرده و همزمان به برند کالاي ايراني در داخل و خارج از کشور آسيب وارد مي‌کنند.يکي ديگر از دلايل عدم رشد برندهاي ايراني و در يک مفهوم کلي تحليل توان بخش مولد اقتصاد، بيماري هلندي است که شايد در آينده اقتصاددانان آن را بيماري ايراني نام‌گذاري کنند! ورود بي‌حساب منابع مالي ناشي از فروش دارايي‌هاي کشور (نفت، گاز و ساير مواد خام) به اقتصادي غير مولد، باعث تورم و کاهش رقابت‌پذيري شده و افزايش سطح زندگي و انتظار بدون رشد بهره‌وري و از طريق دوپينگ نفتي، انگيزه کار و تلاش را از بسياري سلب کرده و کسب درآمدهاي افسانه‌اي توسط عده‌اي معدود از طريق فساد و دلالي در اقتصادي بيمار، باعث دلسردي کارآفرينان واقعي شده است.فرار مغزها نيز شرکت‌ها را با بحران نيروي انساني کارآمد مواجه کرده است.

منبع :

نظرات کاربران

    بازگشت به ابتدا صفحه

ارسال نظر

اخبار مرتبط

چرا برندهاي ايراني ماندگار نيستند

چرا برندهاي ايراني ماندگار نيستند
خروج

گروه تحليل:چرا برندهاي ايراني ماندگار نيستند؟به عنوان مثال پارس الکتريک همزمان با سامسونگ فعاليت خود را شروع کرد و زماني از اين شرکت جلوتر بود (شرکت پارس الکتريک پيش از سامسونگ تلويزيون رنگي توليد مي‌کرد) ولي امروز سامسونگ ابرقدرت الکترونيک و بزرگ‌ترين توليدکننده تلويزيون در جهان بوده و موفق شده است نام‌هايي بزرگ مانند سوني، شارپ و توشيبا را به زانو درآورد حال آن که جا دارد بپرسيم جايگاه پارس الکتريک اکنون کجاست؟

سایر اخبار این موضوع

پربازدیدترین خبرها

پرتفسیرترین خبرها