گروه تاريخي:جنگ چالدران آن قدر براي شاه اسماعيل سنگين بود که شاه صفوي پس از آن ديگر خنده بر لب نياورد. جنگ چالدران که از آن با عنوان مهمترين جنگ پارتيزاني تاريخ ايران ياد ميشود، در محلي به همين نام در شمال آذربايجان غربي در 20 کيلومتري شهر خوي ميان قواي ارتش نوين عثماني و سپاهيان سنتي شمالغرب کشور به وقوع پيوست و در نتيجه آن بخشهايي از شمال غربي ايران از جمله همدان، آذربايجان و کردستان شامل مناطقي چون دياربکر، مرعش و البستان از تصرف صفويان خارج و به امپراتوري عثماني پيوست. وقوع اين جنگ در تاريخ بسيار مهم است و همين اهميت موجب شده تا مورخان بسياري از ايراني تا ترک به تحليل وقايع آن بپردازند. در اين گزارش به نمونههايي از اشارههاي مورخان به جنگ چالدران ميپردازيم. *جنگ چالدران به روايت منابع صفويه ميتوان گفت اکثر منابع تاريخي دوره صفويه از جنگ چالدران، دلايل وقوع آن و همچنين علل شکست شاه اسماعيل در اين جنگ سخن گفتهاند و به نوعي به انعکاس اين واقعه پرداختهاند. غياثالدين خواجه همامالدين حسيني شيرازي لقب به خواندمير، در اثر معروف خود حبيبالسير با اشاره به جنگ چالدران مينويسد: »در سال 920 به دنبال جنگ از سوي سلطان سليم که به خلاف روش آبا و اجداد از جاده مستقيمه سلامت نفس تجاوز کرده بود و پذيرش آن توسط شاه اسماعيل در محل چالدران جنگي واقع شد. در اين جنگ شاه اسماعيل 12 هزار سوار و سلطان سليم 200 هزار سپاه و 12 هزار تفنگانداز و ارابههاي جنگي داشت. سلطان سليم در جنگ چالدران پيروز شد و تبريز را به تصرف درآورد.« لبالتواريخ يکي ديگر از منابع تاريخي دوره صفوي است که در آن به توصيف وقايع جنگ چالدران ميپردازد. يحيي بن عبدالطيف قزويني، مولف اين کتاب درباره جنگ چالدران مينويسد: »در بهار سال 920 هجري قمري سلطان سليم مخالفت و عصيان ظاهر کرد با جميع عساکر روم به حدود آذربايجان آمد. جنگ چالدران روي داد و پنج هزار کس از طرفين کشته شدند. سليم به تبريز آمد ولي بعد از دو هفته از خوف لشکر جرار صلاح در اقامت ندانسته به روم مراجعت کرده در آماسيه روم قشلاق ميگيرد.« قزويني در ادامه از آمدن شاه اسماعيل به تبريز و به اسارت بردن بديعالزمان، پسر سلطان حسين بايقرا از سوي سلطان سليم سخن ميگويد. اسکندربيگ منشي، نويسنده برجسته و مولف تاريخ دوره صفويه با عنوان »عالمآراي عباسي« که حدود يک قرن بعد از چالدران نوشته شده، اين تفسير تحسينانگيز را درباره شکست صفويه بيان ميکند:»بدون شک خداوند اعلم مقدر فرموده بود که شاه اسمعيل در جنگ چالدران شکست بخورد زيرا اگر وي در اين جنگ هم پيروز شده بود، اين خطر وجود داشت که دين و ايمان قزلباشهاي سادهلوح به قدرت شاه اسماعيل به چنان مرحلهاي ميرسيد که از راه راست منحرف شده و گمانهاي غلط ميبردند.« *زنان صفوي و جنگ چالدران برخي مورخان خارجي نيز از شرکت زنان ايراني در جنگ چالدران سخن گفتهاند. کاترينو زنو ضمن توصيف جنگ چالدران مينويسد: »بانوان ايراني همراه شوهرانشان مسلح به جنگ ميروند و شريک سرنوشت ايشان ميشوند و مانند مردان ميجنگند.« به گزارش مورخان در نبرد چالدران جسد بسياري از زنان ايراني پيدا شد که به فرمان سلطان سليم با تشريفات مخصوص نظامي به خاک سپرده شدند. اين زنان دلير، به گفته نويسندگان ترک با زره و خفتان و کلاه خود دوشادوش شوهرانشان در جنگ شرکت کرده و هلاک شده بودند. به نوشته ايبنا، يکي از مورخان ايتاليايي به نام شاگرد و در کتاب »تاريخ امپراطوري عثماني« در اين باره مينويسد:»در ميان کشتگان اجساد زنان ايراني پيدا شد که در لباس مردان به ميدان جنگ آمده بودند تا در سرنوشت شوهران خود شريک و در افتخار نبرد سهيم باشند. سليم بر جرات و دليري و ميهنپرستي ايشان آفرين گفت و فرمان داد با تشريفات نظامي آنان را به خاک سپارند.« *دلايل شکست چالدران به روايت يک ونيزي کاترينو زنو، سفير ونيز در دربار اوزون حسن در گزارشي درباره دلايل شکست صفويان در جنگ چالدران مينويسد:»سلطان سليم با ديدن کشتار شروع به عقبنشيي و بازگشت کرد و در شرف فرار بود که سنان پاشا درست به موقع رسيد، دستور داد توپخانه را به خط مقدم بياورند و هم بر روي ينيچري و هم بر روي ايرانيان آتش گشود. اسبهاي ايرانيان با شنيدن غرش آن ماشين جهنمي در دشت پراکنده و متفرق شدند و به دليل وحشتي که داشتندديگر در اختيار سواران خود نبودند...با اطمينان گفته شده که درصورت فقدان توپخانه که باعث وحشت اسبهاي ايرانيان شد که تاکنون چنان صدايي را نشنيده بودند، همه نيروهاي سلطان تارومار شده و از دم شمشير ميگذشتند.» *پيشينه جنگ چالدران به روايت تاريخنويسان:در اوايل سلطنت شاه اسماعيل اول و تشكيل سلسله صفوي، او توانست كردستان و شهرهاي مقدس عراق را فتح كند و با تكيه بر تشيع اثني عشري، به زودي جمع كثيري از مردم شيعه ساكن در سرزمينهاي عثماني را به سوي خود جلب كند. اين اقدام جسورانه شاه اسماعيل، اگرچه خطرات فراواني را در پي داشت اما سبب تحكيم وحدت سياسي - مذهبي ايران شد و همين ويژگي از نظر سلاطين عثماني به مراتب خطرناکتر از احياي ساختار نظامي ايران بود. هنگامي كه سلطان سليم اول، پادشاه نيرومند و مشهور عثماني به سلطنت رسيد، 40 هزار تن از شيعيان را به قتل رساند. او كه خود را خليفه مسلمانان ميخواند، تصميم به توسعه متصرفات خود گرفت و به قصد تصرف تبريز، پايتخت دولت نوبنياد صفوي حركت كرد و جنگ سختي ميان او و سپاه شاه اسماعيل صفوي در منطقه چالدران در حوالي ماكو روي داد. در اين جنگ، که نخستين نبرد دولت صفوي با عثماني بود، بر اثر كثرت سپاه عثماني و مجهز بودن به تفنگ و توپخانه، لشكر ايران عقب نشيني کرد و تعداد زيادي از دو طرف كشته شدند. شاه اسماعيل تا حدود همدان عقب نشست و سلطان سليم تبريز را اشغال كرد ولي به زودي بر اثر مقاومت ملي مجبور شد تبريز و آذربايجان را تخليه كند. پس از بازگشت سلطان سليم، شاه اسماعيل ديگر باره به آذربايجان و تبريز رفت و به تعمير خرابيهاي به جا مانده از لشكريان عثماني پرداخت. گويند پس از اين واقعه، ديگر كسي شاه اسماعيل را خندان نديد. مزار جانباختگان جنگ چالدران در قبرستان شهيدگاه ضلع شرقي و شمالي بقعه شيخ صفي الدين قرار دارد.عنوان شهيدگاه براي نخستين بار در زمان شاه اسماعيل اول به اين قبرستان داده شد و پس از وقوع جنگ چالدران به سال 920 هجري پيکر تعدادي از قهرمانان و شهداي اين نبرد به همراه زين و يراق اسبهايشان در اين محل دفن شد.طبق مدارک مستند تاريخي اين محوطه در دوره شيخ صفي الدين محل دفن مريدان وپس از تشکيل سلسله صفويه جهت تدفين شخصيت هاي مذهبي و سياسي مورد استفاده قرار گرفته است.
گروه تاريخي:جنگ چالدران آن قدر براي شاه اسماعيل سنگين بود که شاه صفوي پس از آن ديگر خنده بر لب نياورد.