قلب‌هاي تپنده‌اي که خاک مي‌شوند

گروه اجتماعي :کم کم ديگر بقيه هم از اصرار کردن دست کشيدند هر چقدر دکتر گفت او ديگر بازنخواهد گشت هر چه از زندگي که مي‌توانست به بقيه آدم‌هاي نيازمند بدهد حرف زد از کارت اهداي عضوي که خودش با نيت بخشيدن زندگي به ديگران گرفته بود، سخن گفت مادرش نپذيرفت که نپذيرفت تا روزي که ديگر آن خط روي مانيتور هم از حرکت ايستاد و ... هر چه اصرار کردند قبول نکرد که نکرد، مرغش يک پا داشت و اجازه نداد که نداد، مي‌گفت هنوز زنده است و هنوز نفس مي‌کشد، دلش به خط‌هاي روي دستگاه آي سي يو خوش بود که حکايت از قلبي مي‌داد که هنوز تپش داشت و هنوز نفسي مي‌آمد و مي‌رفت، مفهوم مرگ مغزي وقتي مي‌ديد هنوز فرزندش حيات دارد بي معنا بود.

سميه محرمي

 گروه اجتماعي :کم کم ديگر بقيه هم از اصرار کردن دست کشيدند هر چقدر دکتر گفت او ديگر بازنخواهد گشت هر چه از زندگي که مي‌توانست به بقيه آدم‌هاي نيازمند بدهد حرف زد از کارت اهداي عضوي که خودش با نيت بخشيدن زندگي به ديگران گرفته بود، سخن گفت مادرش نپذيرفت که نپذيرفت تا روزي که ديگر آن خط روي مانيتور هم از حرکت ايستاد و ...  هر چه اصرار کردند قبول نکرد که نکرد، مرغش يک پا داشت و اجازه نداد که نداد، مي‌گفت هنوز زنده است و هنوز نفس مي‌کشد، دلش به خط‌هاي روي دستگاه آي سي يو خوش بود که حکايت از قلبي مي‌داد که هنوز تپش داشت و هنوز نفسي مي‌آمد و مي‌رفت، مفهوم مرگ مغزي وقتي مي‌ديد هنوز فرزندش حيات دارد بي معنا بود.
کم کم ديگر بقيه هم از اصرار کردن دست کشيدند هر چقدر دکتر گفت او ديگر بازنخواهد گشت هر چه از زندگي که مي‌توانست به بقيه آدم‌هاي نيازمند بدهد حرف زد از کارت اهداي عضوي که خودش با نيت بخشيدن زندگي به ديگران گرفته بود، سخن گفت مادرش نپذيرفت که نپذيرفت تا روزي که ديگر آن خط روي مانيتور هم از حرکت ايستاد و آخرين اميد براي بازگشتن »اميد« تمام شد.براي زندگي، صداي تلفن حکم صداي شليک گلوله به سمت قلبش را داشت بس که زنگ زدند و از حال خراب دخترش خبر مي‌دادند صداي تلفن که بلند مي‌شد حسابي دلش مي‌ريخت و آرام و قرار نداشت، دوباره از بيمارستان بود دوباره آرزوي تازه دانشجو شده‌اش با کلي »اميد« در سرش راهي بيمارستان شده بود، ساليان سال بود با اين درد داشت کلنجار مي‌رفت، بيماريش مادرزاد و قلبش همراهي‌اش نمي‌کرد.بزرگتر که مي‌شد به اندازه سنش دردش هم بزرگ مي‌شد و تاب زندگي را از او مي‌گرفت، اما نااميدي در اين دختر معنا نداشت، هر چه دنيا با دردهايش بيشتر اذيتش مي‌کرد او بيشتر مي‌جنگيد و بيشتر تلاش مي‌کرد مي‌خواست دکتر شود تا از درد امثال خودش کم کند و با کلي تلاش به رويايش رسيد.
ساليان سال در صف انتظار براي دريافت قلب بود و هميشه از روياهاي بعد از سلامتي خودش صحبت مي‌کرد حرف که مي‌زد چشمنانش از ذوق مي‌درخشيد، اما آن روز آخرين تماسي بود که به مادر آرزو شد، روياهاي آرزو همگي به يک باره رنگ باخت، ديگر نمي‌توانست پزشک شود چون ديگر قلبش براي ادامه راه به او کمک نکرد.
قصه‌هاي شبانه مرتضي چند سالي مي‌شد که زندگي‌اش بند شده بود به يک دستگاه هم قد و قواره خودش يک حادثه به يک باره زندگي‌اش را به هم ريخت، او که تا ديروز پدر يک خانواده بود و همه چيز شيرين، يک باره همه زندگي‌اش به هم ريخت از کار افتادن هر دو کليه‌اش کل نظم زندگي‌اش را برهم زد، کارش را از دست داد و ديگر بدن رنجورش توان تحمل سوزن‌هاي رنگارنگ و بزرگ و کوچک را نداشت.به توصيه يکي از بيماران بعد از کلي دوندگي در نوبت دريافت کليه قرار گرفت و انتظار براي دريافت کليه تنها »اميدش« براي زندگي بود، مي‌خواست همه چيز را جبران کند، در اين سال‌ها بخاطر بيکاري و بيماري حسابي در زندگي به مشکل برخورده بود و حتي زندگي مشترکش از هم پاشيد و همسرو فرزندش حالا جداي از او زندگي مي‌کردند و او آرزوي خواندن دوباره قصه‌هاي شبانه براي دخترش پنج ساله‌اش را داشت.آخرين برگ پاييزي هم رفته بود، عصر يک روز پاييزي بود آخرين برگ از شاخه درخت که افتاد ديگر نه »اميد« مانده بود و نه »آرزو« و زمستان از هر زمان نزديک‌تر شده بود، دو مادر داغدار با هم هم‌سير شدند در حالي که يکي مي‌توانست ناجي ديگري باشد، يکي از آنها دست بلند مي‌کند و يک خودروي شخصي در ورودي درب بهشت معصومه جلوي پايشان ترمز مي‌کند و با هم همسير مي‌شوند اما آنقدر غم دارند که حرفي با هم نمي‌زنند مرتضي مسافرانش را که پياده مي‌کند خود را به سرعت به مرکز دياليز مي‌رساند وقتي وارد مي‌شود خورشيد هنوز مي‌درخشد اما زماني که درمانش تمام مي‌شود سياهي بر شهر چيره شده بود و او يک شب ديگر با ياس اما به »اميد«فردا سر مي‌کند.
 ثبت دوازدهمين ايثار ماندگار زنجان
مسؤول شبکه فراهم‌آوري پيوند اعضاي دانشگاه علوم پزشکي استان زنجان گفت: زنجان با اهداي سه ارگان حياتي ثبت شد.
شهريار اماموردي با اشاره به اينکه دوازدهمين اهداي عضو استان متعلق به خانم 45 ساله‌اي است، تصريح کرد: متاسفانه به دليل سکته مغزي دچار مرگ مغزي شده بود.
وي در رابطه با ارگان‌هاي حياتي اهدا شده در دوازدهمين ايثار ماندگار استان، افزود: سه ارگان حياتي شامل کبد و کليه‌ها به بيماران نيازمند پيوند عضو اهدا شد و جان دوباره‌اي به آنان بخشيد.
مسؤول شبکه فراهم‌آوري پيوند اعضاي دانشگاه علوم پزشکي استان زنجان در رابطه با روش‌هاي دريافت کارت اهداي عضو، خاطرنشان کرد: روش‌هاي دريافت کارت اهداي عضو ارسال کد ملي به شماره 3234 يا مراجعه به آدرس الکترونيکي اهداي عضو به آدرس ehda.center است.
پيوند 15 بيمار کليوي در زنجان
مدير انجمن حمايت از بيماران کليوي استان زنجان با اشاره به اينکه 440 بيمار دياليزي در استان زنجان درگير دياليز هستند، اظهار کرد: شاهد حضور بيماران با سن پايين هستيم.
محمد رضا طهماسبي با اشاره به اينکه بيشتر اين بيماران مي‌توانند با دريافت کليه به زندگي عادي خو بازگردند، عنوان کرد: بيش از 150 بيمار در استان زنجان در انتظار دريافت کليه هستند.وي با اشاره به اينکه در سال‌جاري 15 بيمار با پيوند از تخت دياليز رها شدند، اضافه کرد: بيشتر اين بيماران با دريافت کليه از جسد به زندگي بازگشتند.به گزارش عصر آذربايجان به نقل از فارس،مدير انجمن حمايت از بيماران کليوي استان زنجان با اشاره به ضرورت فرهنگ‌سازي در حوزه اهداي عضو بيان کرد: با اين اقدام مي‌توان زمينه بازگشت زندگي چند بيمار و آسايش يک خانواده را فراهم کرد.

منبع :