عصر آذربایجان

گزارش خبر

کشتار مردم اروميه بدست مسيحيان

کشتار مردم اروميه بدست مسيحيان

1395/05/31

گروه تاريخي:چون انگليس و فرانسه پي بردند که در ايران ديگر روسها توانايي جلوگيري از عثمانيها و آلمانها را ندارند، پيرامون اينکه دسته‌هايي از سپاه از ارمنيهاي ايران و عثماني بوجود آورند با مارشيمون، پيشواي آسوريان وارد مذاکره شدند و از راه جلفا به اروميه آمدند، ميسونرهاي آمريکايي هم با ايشان همدستي نموده و پولهايي که بابت امور خيريه از آمريکا مي‌آمد را صرف سپاه آرايي براي آسوريان مي‌کردند.

گروه تاريخي:چون انگليس و فرانسه پي بردند که در ايران ديگر روسها توانايي جلوگيري از عثمانيها و آلمانها را ندارند، پيرامون اينکه دسته‌هايي از سپاه از ارمنيهاي ايران و عثماني بوجود آورند با مارشيمون، پيشواي آسوريان وارد مذاکره شدند و از راه جلفا به اروميه آمدند، ميسونرهاي آمريکايي هم با ايشان همدستي نموده و پولهايي که بابت امور خيريه از آمريکا مي‌آمد را صرف سپاه آرايي براي آسوريان مي‌کردند.
در اين ميان يک آرزوي خامي در ذهن مارشيمون و ديگر سران آسوري افتاده بود که يک کشور آزادي براي آسوريان در ناحيه اروميه و پيرامون آن پديد آورند.
مارشيمون و آقا پتروس و ديگر سران آسوري و مسيحي، به همدستي مستر شت مسيونر آمريکايي که نايب کنسول آمريکا هم بود و به همداستاني مسيو نيکيتين و فرانسوي‌ها يک واحد نظامي در سراي حاجي مستشار داير نموده و شروع به سربازگيري از اطراف نمودند. در بهمن آن سال يک نفر جلو دو نفر مسلمان و يهودي را در بازار بقتل رساند که منجر به قتل چهار نفر ديگر هم از رهگذران بيگناه شد، سپس دسته‌اي از جلوها از بيرون شهر شروع به کشتار در بيرون شهر نمود که حدود صد نفر از اهالي دهات را به قتل رسانيد. اقدام دو نفر از اهالي براي دفن کردن کشته‌هايي که بيرون شهر بر زمين مانده بودند به شروع جنگ کامل انجاميد و مسيحيان در شهر هر کسي را که ديدند به گلوله بستند. سپس جلوها شروع به توپ بستن شهر کرده و سرانجام هيئت صلحي به کنسولگري روسيه نزد مارشيمون رفت.
 قزاقان شهر هم که رئيس ايشان روس بود به دستور او پرچم سفيد برافراشتند که باعث دلير شدن آسوريان شد و با حمله به قزاقخانه هر قزاقي را که يافتند به قتل رساندند. پس از اين قتل‌عام اهالي اروميه اتفاق افتاد که با تأکيد و پيگيري مستر شت نايب کنسول آمريکا ادامه پيدا کرد. حدود ده هزار نفر از مردم بيگناه، شامل زن و بچه و مردم عادي طي اين کشتار نابود شدند. اين آمار تنها مربوط به شهر اروميه ونه دهات آن بود و در دهات کشتار بزرگتري اتفاق افتاد.
پس از آن مارشيمون آهنگ سلماس کرد و مي‌رفت تا سلماس را نيز زير فرمان خود درآورد و چون شمار آشوريان و ارمنيان را کم مي‌ديد، مي‌رفت تا با سميتقو ديدار کرده و وي را نيز با خود همداستان کند.
*کشته شدن مارشيمون بدست سميتقو
مسيحيان که در اروميه مي‌کوشيدند به پشتيباني بيگانگان کشوري در برابر ايران پديد آورند، چون شماره خود را کم مي‌ديدند بر آن شدند که کردان را نيز همدست کنند و در اين زمينه سيمتقو را بهتر دانستند. دو سه روز پس از کشتار اروميه، مارشيمون که در ظاهر مي‌گفت که با کشتار و تاراجي که مي‌شود موافق نيست و مي‌خواهد خود را کنار بکشد ولي در باطن براي به دست گرفتن سلماس و ديدار با سيميتقو مي‌رفت که او را با خود همداستان کند، در کهنه شهر با سميتقو ديدار کرد. کسروي مي‌گويد: دو تن چون با هم نشستند، مارشيمون به سخن پرداخت ما همه گفته‌هاي او را نمي‌دانيم. آنچه از زبان خود سيميتقو بيرون افتاده آن است که مارشيمون به او گفته
اين سرزمين که اکنون کردستان ناميده مي‌شود ميهن همه ماها بوده ولي جدايي در کيش، ما را از هم پراکنده و به اين حال انداخته. اکنون مي‌بايد همدست شويم و اين سرزمين را خود بدست گيريم و با هم زندگي کنيم. ما سپاه بسيج کرده‌ايم ولي سوار نداريم اگر شما با ما باشيد چون سوار بسيار داريد بر سر تبريز مي‌رويم و آنجا را هم مي‌گيريم
. بعد از خاتمه جلسه هر دو باهم دست مودت داده و به يکديگر قول همکاري مي‌دهند جناب مارشيمون از اتاق خارج شده و به طرف کالسکه رفته و هنگام سوار بر کالسکه مورد هدف شليک طپانچه سيميتقو قرار مي‌گيرد با شليک گلوله سيميتقو کردها آسوري‌ها را در آن دم نشانه گرفته و مي‌زنند به طوري که تمام صد و چهل نفر آسوري به جز چند نفر همه کشته مي‌شوند. پس از آن خود سميتقو اين داستان را بارها با افتخار تعريف مي‌کرده که از پيش سر کشتن مارشيمون را داشته و بجز برادرش علي آقا کس ديگري را نياگاهيده تا مبادا مارشيمون بويي ببرد. وي مدعي بود که ايرانيان قدر اين کشتن مارشيمون و ديگر آشوريان همراهش را ندانسته‌اند.
*پيامد کشته شدن مارشيمون
چون آسوريان از کشته شدن پيشواي خود آگاه شدند، سخت برآشفتند و همان شب به سوي کهنه شهر حرکت کردند و هرکه از مردم محلي را ديدند کشتند و شهر را به آتش کشيدند. بيش از هزار نفر زن و کودک و مرد در کهنه شهر کشته شد. روز دوشنبه 27 اسفند که خبر کشته شدن مارشيمون به آسوريان و جلوها رسيد، از سران خود براي کينه جويي اجازه خواستند که ايشان اجازه 12 ساعت کشتار دادند. در نتيجه ده هزار و اندي ديگر از ساکنين بيگناه اروميه کشته شدند. بسياري از کليميان اروميه هم در اين گيرودار بقتل رسيدند. پس از آن آقا پتروس، براي کينه جستن از سميتقو بابت کشتن مارشيمون همراه با توپچيان روسي به چهريق مقر سميتقو حمله کرد و پس از فرار اسماعيل آقا سميتقو، هر مردي را که در چهريق باقيمانده بود، قتل‌عام نمود و از زنان يکي مادر سميتقو و ديگري دختر جعفر آقا برادرش بود که اسير کردند و به پيروزانه به اروميه بازگشتند. اما در ديلمقان چون خود مردم سلاح دست گرفتند و نيز با توجه به کمک رسيدن از تبريز و شرفخانه کشتار صورت نگرفت.
 اما پس از چندي دسته‌هايي ديگر از مسيحيان از اروميه به ديلمقان آمدند و چون شمار مسيحيان زياد شد، مسلمانان بيمناک شدند. در آنگاه آشوريان پيام فرستادند که اگر شهر را بي‌جنگ تسليم کنيد به کسي آسيبي نمي‌رسد وگرنه با کشتار شهر را خواهيم گرفت.
در آن هنگام وثوق‌الممالک نامي حاکم شهر بود و تصميم گرفت شهر را تسليم کند. مردم شهر عده‌اي نوميدانه شهر را ترک کردند و عده‌اي در خانه‌هاي خود ماندند. غروب همان روز سامون با دسته‌اي از ارمنيان به شهر آمدند و همان‌طور که گفته بودند غارت نکردند.
 فردا دسته? جلوها به همراه آقا پتروس از چهريق بازگشته بودند به شهر آمدند و آنان ابتدا نيز غارت و کشتار نکردند اما شروع به آزار و اذيت مردم مي‌کردند و کالا و ابزار گرانبها در خانه‌ها را مي‌ربوند. آن عده که فرار کرده بودند بسياريشان دوام نياورند و مردند و عده کمي موفق شدند به خوي درآيند و مورد استقبال مردم خوي قرار گرفتند.
بعدها منابع آشوري ادعا کردند که سميتقو از حاکم تبريز دستور کشتن مارشيمون را گرفته بوده و علت انتقام گرفتن از مردم اروميه همين بوده‌است، اين منابع توضيح ندادند که بلافاصله پس از اقدام سميتقو، از کجا فهميده بودند که دولت ايران در آن قتل دخيل بوده‌است.

منبع :

نظرات کاربران

    بازگشت به ابتدا صفحه

ارسال نظر

اخبار مرتبط

کشتار مردم اروميه بدست مسيحيان

کشتار مردم اروميه بدست مسيحيان
خروج

گروه تاريخي:چون انگليس و فرانسه پي بردند که در ايران ديگر روسها توانايي جلوگيري از عثمانيها و آلمانها را ندارند، پيرامون اينکه دسته‌هايي از سپاه از ارمنيهاي ايران و عثماني بوجود آورند با مارشيمون، پيشواي آسوريان وارد مذاکره شدند و از راه جلفا به اروميه آمدند، ميسونرهاي آمريکايي هم با ايشان همدستي نموده و پولهايي که بابت امور خيريه از آمريکا مي‌آمد را صرف سپاه آرايي براي آسوريان مي‌کردند.

سایر اخبار این موضوع

پربازدیدترین خبرها

پرتفسیرترین خبرها