سرويس سياسي: حاجيزاده گفت: آمريکاييها از تروريسم به عنوان يک ابزار سياسي استفاده کردند و در کنار آن با ايجاد تشنج در بين قوميتها درصدد تکه تکه کردن جهان اسلام برآمدند اما بالاخره ترکيه متوجه اين موضوع شد. در راستاي آگاهي از پيامدهاي مذاکرات آستانه و تحليل نقش ترکيه در بحران سوريه گفتوگويي با آصف حاجيزاده کارشناس مسايل بينالملل داشتيم که در آن خوب و بد تغيير قانون اساسي ترکيه و علت عدم حضور آمريکاييها در مذاکرات مورد بحثوبررسي قرار گرفت. مشروح گفتوگو با استاد دانشگاه تبريز را در ادامه ميخوانيد: اردوغان ميخواهد دولتي منسجم داشته باشد/ با تغيير قانون اساسي جمهوريخواهان تنها ميمانند و با احزاب برتر همراه ميشوند * تغيير قانون اساسي را چگونه ارزيابي ميکنيد و آيا مليگراها حذف خواهند شد؟ اگر به کمي زمان قبلتر از حزب توسعه عدالت نگاه کنيم، حزب جمهوريخواه، سالهاي سال در ترکيه بوده است و دوراني که حاکم بوده از خودش کارنامه مطلوبي منعکس نکرده است. در کنار آن، خفقان و سرکوب جامعه مدني، سرکوب مخالفان و در مقاطع مختلف همراهي کردن کودتا و غيره... پروندههايي هستند که به قول خودشان »آنا مخالفت« يا به اصطلاح حزب مخالف برتر در ترکيه از خودش کارنامه جوشن و روشني ندارد که بخواهيم بگوييم مردم به آنها اعتماد خواهند کرد. يک خواستگاه اجتماعي از طبقه متوسط دارد که تقريبا سکولار جامعه ترکيه است. يک مقدار چپيهايي که در ترکيه هستند از او حمايت کردهاند. بعد از آن دومين حزب مخالفي که در ترکيه وجود دارد به نام م.ح. پ، که از لحاظ ايدولوژيکي اسلامگرا است گر چه يک مقدار مليگرايي هم دارد ولي اسلامگرايي در آن غالب است که در رابطه با قانون اساسي مسيرش را از ج.پ جدا کرده است. يعني مطمئنا با آن در يک ائتلاف نخواهد بود. ولي آ. ک. پ به عنوان يک اسلامگرا که محورش هم توسعه است و در اين زمينه هم تا حدودي موفق عمل کرده است، توانسته است قشرهاي مختلف جامعه ترکيه، خصوصا در حاشيهها و داخل توليد کنندگان داخلي و در داخل اسلامگراها براي خودش يک يک پايگاه قوي به دست آورد که اين پايگاه قوي را در ده ـ پانزده سال نشان داده است. ما شاهد هستيم که بالاي 50 درصد هميشه از اين حمايت کردهاند. وقتي بحث قانون اساسي را مطرح ميکند؛ هدف از اين مطرح کردن قانون اساسي، مثل ساير کشورهايي که در خاورميانه هستند، به اين پي بردهاند که به جاي تکثر، وقتي در جامعه کثرت وجود دارد، اين کثرت پيوسته خودش را بازتوليد ميکند و مدام ميخواهد که اين کثرت به تفرقه و رودررويي تبديل شود، به يک حالت دو يا چندگانگي که حاوي رودررويي است تبديل شود و اين را از بين ببرد و جامعه را متلاشي کند. اينها براي اينکه اين حالت را کنترل کنند روي آوردهاند به اتخابات سيستم رياستي و ميخواهند ساختار پارلمان را تبديل کنند به ساختار رياستي. منظور از تبديل کردن به ساختار رياستي اين است که حکومت يا دولت را يک مقدار منسجمتر کنند و در اين انسجام بخشي به نظر ميرسد که حزب جمهوريخواه تنها خواهد ماند و اعلام کرده است که ما از حزب اعتدال و توسعه حمايت خواهيم کرد تا اين قانون اساسي به ساختار رياستي تغيير يابد. من فکر ميکنم که اينها نتيجه خواهند گرفت. رئيس جمهور ترکيه ميخواهد تمدنسازي کند/ اردوغان ديگر براي ورود به اتحاديه اروپا التماس نميکند * اردوغان دقيقا چه اهدافي را دنبال ميکند؟ بهتر است که ما اينجا شخص اردوغان را نبينيم. ما الزامات و اقتضائات سيستم ترکيه را ببينيم. سيستم ترکيه ميخواهد خودش را متمرکز کند و مهمتر از آن اينکه اينها از جمهوري اسلامي الگو گرفتهاند و درک کردهاند که اگر در حوزه تمدنسازي کار نکنند، نخواهند توانست وارد فرآيند تغيير شوند و در فرايند توسعه موفق شوند و همين طور نخواهند توانست در عرصههاي منطقه جهاني ايفاي نقش کنند. زماني بود که ترکيه عاجزانه در مقابل غرب مخصوصا اروپا التماس ميکرد که ما را در اتحاديه اروپا عضو کنيد و از لحاظ اقتصادي هم واقعا نياز داشت. ولي الان خودش از لحاظ اقتصاد دروني و بيروني به يک موقعيتي رسانده که ميتواند در مقابل اروپا از مواضع مستقل برخوردار باشد و اهداف و منافع خود را جلو ببرد و خودش را به عنوان يک بازيگر منطقه معرفي کند. يعني امروزه ترکيه آنقدر محتاج نيست که بيايد در غرب و خصوصا در اتحاديه اروپا استحاله شود. * با اين اوصاف آينده اين تغيير قانون را در داخل ترکيه خوب ميبينيد و فکر ميکنيد از لحاظ قدرت سياسي برايشان خوب خواهد شد؟ بله. ما تحليل خود را از منظر حکومت داري و دولت ترکيه بايد تنظيم کنيم و از آن منظر بنگريم اين تغيير در راستاي منافع و مصالح مردم و دولت ترکيه است. اردوغان نميتواند احزاب مخالف را از سپهر سياسي ترکيه حذف کند * طبق قانون جديد در مواقع خاص اردوغان ميتواند پارلمان را منحل کند، آيا وقتي با نظام کشورهاي ديگر مقايسه ميکنيم اين براي يک رياست جمهوري خوب است؟ البته اين اتفاق افتاده است. يک دوره در بحث نخست وزيري که آقاي داوود اوغلو نخست وزير بود و پارلمان تشکيل يافت. آ. ک. پ نتوانست اکثريت راي را براي تشکيل دولت به دست بياورد. بعد از آن رئيس جمهور از اختياراتش استفاده و پارلمان را منحل کرد و به اتنخابات مجدد رفتند. يعني اين اختيارات وجود داشت اينطور نبود که بعدها ايجاد شده باشد. در انتخبات مجدد مردم به اينها آن رايي را که لازم داشتند دادند و اينها توانستند بيايند و در پارلمان دولت را تشکيل دهند و بتوانند حکومت را به دست گرفته و اداره کنند. به نظر من ما بايد نگاه کنيم ببينيم بعضي تحليلها بيشتر در کدام موضع و از چه موقعيتي مطرح ميشود. منشا و مبدأ آن تحليلها خيلي مهم است. بايد ديد که آيا اين يک تحليل درونزا است؟ آيا اگر اختيارات رياست جمهوري به اين شکل باشد وضعيت ترکيه را به سوي يک وضعيت استبدادي خواهد برد يا اين تحليل غرب و خصوصا اروپا است که ميخواهد که هر موقع که توانست از طريق حاميانش از درون به حکومت فشار بياورد و خواستهها و مطالبات خود را در درون مردم تحميل کند؟ به نظر من اگر يک مقدار از اين منظر نگاه کنيم شايد زاويهها فرق کند. من فکر نميکنم اردوغان يا هر کس؛ در ج.پ که در ترکيه »آنا مخالفت« است را از عرصه سياست حذف کند چون آن قدرت و توان را ندارد که بتواند اين اقتدار را تماما در دست بگيرد و نخواهد توانست. چه سيستم پارلماني باشد چه ريساست جمهوري باشد. اينها يک سري فشارهايي از طرف غرب است. يک مخالفتي که هميشه ميتواند بر حکومت و اقتدار فشار بياورد و در يک حالت دوگانگي نگه دارد و از اين ظرفيتهاي دوگانگي در راستاي منافع و مصالح خودش استفاده کند. اين فقط مختص ترکيه نيست. اگر خوب نگاه کنيد متوجه ميشويد که در مورد ايران هم اين تحليلها را دارند، در مورد عراق و مصر و روسيه هم اين تحليل را دارند. بنابراين ما بايد به آن منظرها حساسيت بيشتري داشته باشيم. ترکيه بيشتر در راستاي منافع جمهوري اسلامي ايران حرکت کرده است بحث بعدي اين است که ما بايد از نقطه نظر ايران و مهمتر از آن از نقطه نظر اسلام بنگريم که آيا وضعيتي که در ترکيه حاکم است به نفع جهان اسلام هست يا نيست؟ اين خيلي مهم است. و اينکه موقعيت ايران در اينجا چگونه است؟ يعني آ. ک. پ که در اين مدت در حکومت ترکيه بوده آيا ايران را همراهي کرده يا پيوسته با ايران در تقابل بوده؟ يا اگر نسبي در نظر بگيريم آيا بيشتر در راستاي منافع جمهوري اسلامي ايران بيشتر حرکت کرده يا در مقابل آن مقاوت يا مخالفت يا تقابل کرده است؟ ما اگر اينها را ارزيابي کنيم به نظر من چنين ميرسد که آ. ک. پ به عنوان يک حزب اسلامگرا عملکردش بيشتر در راستاي منافع جمهوري اسلامي بوده است تا تقابل با آن. تُرکها فهميدند که آمريکا و غربيها قابل اتکا نيستند/ آمريکاييها از تروريسم به عنوان اهرم فشار استفاده ميکنند * آيا سياست ترکيه در قبال بشار اسد بعد از کودتا تغيير يافت؟ در مهمترين نقطهاي که موضوع اردوغان با جمهوري اسلامي ايران به تضاد برخورده بود بحث سوريه بود. در بحث سوريه ما بايد سياستهاي اردوغان يا آ. ک. پ را به دو مرحله تقسيم کنيم. يکي قبل از کودتا و ديگري بعد از کودتا. قبل از کودتا اتکاي اردوغان به آمريکا خيلي بيشتر بود، گرچه از اتحاديه کشورهاي اروپا و غرب کمي فاصله باز کرده بود ولي اتکايش به آمريکا قبل از کودتا خيلي بيشتر بود و اينکه اصلا ترکيه وارد سوريه شد و به آنجا نيرو وارد کرد و با اسد شديدا مخالفت کرد و حتي شعار قبل از کودتاي آنها اين بود که اسد بايد از آنجا برود. آن زمان که ترکيه بيشتر از قبل به مسئله سوريه مشغول شد و بيشتر تاکيد و حضور داشت ولي ديد که آمريکا و غرب از او حمايت نکرد. در واقع ترکيه در سوريه، در مخالفت با حکومتي که آنجا حاکم بود؛ در مخالفت با جبهه مقاومتي که آنجا بود و ايران و روسيهاي که آنجا از جبهه مقاومت پشتيباني ميکردند تنها ماند، وقتي ديد غرب از او حمايت نميکند متوجه اين قضيه شد. در کودتا هم آ. ک. پ کاملا متوجه شد که غرب يک نقطه قابل اتکا نيست و خصوصا مخالفت آنها با جهان اسلامي که مبتني بر يک سري اصول و حرکتهاي حق طلبانه است مخالفت دارند. به اضافه اينکه دغدغه غرب مبارزه با تروريسم نيست. در غرب به اين فکر ميکنند که چگونه از عناصر تروريزم در موازنه قوا به نوعي به نفع خود استفاده کنند تا اينکه بيايند به تقابل با تروريسم و داعش و النصره و غيره فکر کنند. اصلا دغدغه آنها تقابل با تروريسم نيست. بلکه مسئله اينها اين است که چگونه از گروههاي تروريسم به عنوان اهرم فشار در مقابل حکومتها استفاده کنيم و امتياز بگيريم و منافعمان را در آن رابطه تضمين کنيم. آمريکا و اسرائيل مطالبات قومي را سياسي ميکنند تا جهان اسلام را تکهپاره کنند * آيا آمريکاييها به خاطر عدم حضور کُردهاي مسلح سوريه در مذاکرات، در اين نشست حضور پيدا نکردند؟ سياست دولت ترامپ را در اين باره چگونه ارزيابي ميکنيد؟ به گزارش عصرآذربايجان به نقل از راه دانا، به نظر من در خاورميانه سياست آمريکا در قبال اسرائيل هيچگونه فرق نخواهد کرد و همچنان حامي اسرائيل خواهد بود و استراتژي اسرائيل هم در خاورميانه اين است که جهان اسلام را تکه پاره کند و به دولتهاي کوچکتر تبديل کند. خواه ترکيه باشد خواه ايران، خواه عراق باشد خواه مصر و عربستان باشد. اين استراتژي کلي اسرائيل است. در جلو بردن اين استراتژي اولين تکه دومينو کريدور کردستان بزرگ است که روي آن خيلي سرمايهگذاري ميکنند. چرا که خيلي قبلتر از اين، اسرائيلي ها با کردها ارتباط خاص داشتند و سعي کردهاند که اين ارتباط را مديريت و حفظ کند و برعليه چندين حکومت که ميتوانست به اسلام گرايش داتشته باشد استفاده کند مثل عراق و ترکيه و ايران که طبيعتا از اول با جمهوري اسلامي روي اين مسئله تقابل دارد. بعد از آن هم دارد روي ساير گروههاي ناسيوناليستي کار ميکند. يعني اين نيست که کار نکند. سعي ميکند که حتي مطالبات و حقوق هويتي و قومي را تبديل کند به موضوعات و پروژههاي سياسي که ميتواند تقابل و کثرت ايجاد کند. کثرتي که ميتواند تفرقه بياندازد.
نمونه تمامعيار دو قطبي سياسي و بسط آن به شئون مختلف جامعه را ميتوان در مناظره ترامپ-کلينتون و افتضاح اخلاق سياسي در مناظرات انتخاباتي آمريکا جستجو کرد. شايد اين مثال نمونهاي باشد از تبعات دوقطبي انتخاباتي مدنظر رهبري انقلاب.
حاجيزاده گفت: آمريکاييها از تروريسم به عنوان يک ابزار سياسي استفاده کردند و در کنار آن با ايجاد تشنج در بين قوميتها درصدد تکه تکه کردن جهان اسلام برآمدند اما بالاخره ترکيه متوجه اين موضوع شد.