از قورما پزان تا بيدار کردن براي سحري و اروج پايي
1398/03/07
گروه تاريخي: ماه مبارک رمضان در بين مردم به ماه احسان و توبه و رستگاري معروف است و مردم بر اساس باورها و اعتقادات ديني و قلبي خود، آيين و سنت هاي اين ماه را به جا مي آورند. از جمله ي اين آداب وسنن مي توان به اين نمونه ها اشاره کرد:
1- تميز و رُفت و روب کردن منازل،در استقبال از ماه مبارک رمضان، که امروزه هم اين رسم در مناطق ما متداول است.
2- در گذشته که اين همه تجملات و امکانات رفاهي و تنوع خورد و خوراک به شکل امروزي نبود، هر خانواده در تنورهاي سنتي خود، کلوچههاي محلي بنام «فطير» ميپختند تا زينت سفرهي
افطارشان باشد و غالباً پخت فطير تا پايان ماه مبارک رمضان در هر خانه اي ادامه داشت.
3- در صورت توان مالي، هر خانواده به عنوان قوت لايموت اين ماه، گوسفندي ذبح مي کرد و در غير اين صورت چند خانوار گوسفندي را ذبح مي کردند و خانم هاي خانه، گوشت ها را در روغن حيواني به صورت نيم پز نمک اندود مي کردند و در روغن حيواني ميخواباندند تا خراب نشود. اسم اين پخت و پز «قورما» نام دارد و از قديم الايام در روستاها مرسوم بوده است! از ديرباز طي ماه رمضان از قورما براي پختن آبگوشت محلي(قورما شورباسي) استفاده مي شد!
4- از ديگر اقداماتي که هنوز هم ماهيت خودش را در بين مردم منطقه آذربايجان حفظ کرده، اين است که چند روز قبل از ماه رمضان به استقبال اعمال روزه و عبادات اين ماه خدا مي رفتند و روزه مي گرفتند و در اصطلاح محلي به آن قاباخلاما (استقبال يا پيشواز) مي گويند.
5- از مهمترين کارهاي ديگر قبل از ماه رمضان اين بود که بزرگان و ريش سفيدان روستاها، شخصي را مي فرستادند تا از امام جمعه شهري که به آن تابع بودند يک روحاني معرفي کند تا در ايام ماه مبارک رمضان به منبر رفته و در خصوص احکام الهي بر آنان گفتگو کرده و شرعيات شان را بياموزد؛ آن زمان بدليل عدم کثرت روحاني، معمولا هر سه يا چهار روستا يک روحاني داشت.! از زيبايي اين دعوت اين بود که آن روحاني را تکريم و بسيار محترم مي شمردند و غالبا او را تا آخرين شب ماه مبارک رمضان، در خانه ها به مهماني افطار مي بردند و مردم براي اين دعوت از هم سبقت مي گرفتند و به اين کار افتخار مي کردند.
6- تميز کردن و جارو کشيدن در و ديوار مسجدها و شستن زيراندازهاي مسجد از ديگر کارهايي بود که مردم به صورت دسته جمعي و داوطلبانه آن را انجام مي دادند و با اشتياق کامل و افتخار زايدالوصفي به اين کار مبادرت مي کردند.
7- براي ديدن هلال ماه و اعلام شروع ماه مبارک رمضان، مردم به پشت بام ها مي رفتند و با دقت به آسمان چشم مي دوختند تا شايد اولين نفري باشند که رويت هلال ماه را به مردم مژده بدهد. البته در کنار اين کار، بزرگان برخي روستاها، شخصي را به طور سواره، به روستاهاي همجوار مي فرستادند که در صورت رويت ماه توسط اهالي آن روستا، خبر را به روستاي خودش انتقال دهد !
8- مردم اعتقاد داشتند که بعد از رويت هلال، نبايد به چهره انسان هائي که به بي نمازي و بدذاتي شهره بودند نگاه کرد! چون معتقد بودند اين کار شگون ندارد؛ لذا بعد از رويت ماه به آينه اي که قبلا در جيب خود نهاده بودند به آن آينه نگاه کنند و اعتقاد داشتند که اين کار شگون دارد. البته اين سنت در بين برخي پيرمرها هنوز هم وجود دارد.البته در روستاي ما (آرباطان که اخيرا در طي دو ماه اخير تبديل به شهري زيبا شده است) و برخي روستاها و شهر هاي استان آذربايجان شرقي، اين اعتقاد وجود دارد که در هر ماه، بعد از رويت هلال ، سکه يا اسکناسي از جيب در آورده و به آن نگاه مي کنند و اعتقاد دارند که اين کار شگون خوبي دارد.!
9-»افطارليق« يا همان افطاري دادن، مهم ترين سنتي است که همچنان در تمام نقاط مسلمان نشين جهان باقي مانده است؛ هرچند رنگين و ساده بودن سفره ها به لحاظ وفور نعمت در همه جا يکسان نيست!
10- فرستادن»اروج پايي« (شامل خورد و خوراک وتحفه) توسط خانواده تازه داماد به خانه ي نوعروس از ديگر سنت هاي زيبايي است که از سال هاي دور و دراز در اين منطقه وجود داشته است. البته در سال هاي قبل، اين هديه ها آنقدر ساده بود که گاه در يک شال ساده خلاصه مي شد، اما امروز شنيده مي شود که اين هديه ها گاهي آنقدر پرکبکبه و دبدبه است که گاهي تا ده ها ميليون تومان هم هزينه بر مي دارد و انسان از شنيدن اين رقم ها بهت زده مي شود.!
11- اذان صبح که در نوبه خود بحث ها و صحبت هاي زيادي دارد که به دليل ضيق کلام به صورت گذرا به آن اشاره مي شود. در قديم رسم بر اين بوده که براي بيدار کردن مردم براي »اوباشدان« (سحري) ، قبل از اذان صبح، اشخاص معتقد و خوش صدايي که صداي بلندي هم داشتند، در کوچه هاي روستا با فانوس يا زنبوري مي گشتند و مناجات مي دادند تا مردم را براي نماز و خوردن سحري بيدار کنند. اين مناجات ها هم به زبان ترکي، عربي و فارسي بود. در موقع اذان نيز، هر کس صداي نسبتا خوبي داشت، به پشت بام ها مي رفت و به طور همصدا با هم اذان مي گفتند. آن حال و هوا بسيار ديدني بود و گاه مي ديديم 15 يا 20 نفر در روستا پشت بام رفته و باهم اذان صبحگاهي مي گفتند و اين تلفيق صداها در روح و جان انسان ها تاثير معنوي بسياري مي گذاشت.
از دير باز نحوه تشخيص مواقع اذان صبح در روستاها بدين منوال بوده است:
ما دو نوع فجر (سپيدي سحر) داريم که در دمدمه هاي صبح از طرف مشرق بالا مي آيد. فجر اول دمدمه هاي صبح را نشان مي دهد و فجر دوم گستردگي و سفيدي فجر اول را در پهنه ي آسمان درطرف مشرق را به ما مينماياند که اين دقيقا زمان اذان صبح است. در قديم و در شهرها با شليک توپ هاي سه گانه مردم را مطلع مي کردند و امروزه هم، يا با پخَش اذان از بلند گوهاي قوي پشت بامهاي مساجد مردم را در موقع اذان مطلع مي کنند. اما اين امکانات در روستاها نبود. البته کوک کردن ساعت و تنظيم مبايل براي بيدار کردن در موقع سحر، متداول ترين امور حال حاضر شده است.
12- »طاباغ اوروجي« يا همان روزه ي کله گنجشکي که مخصوص کودکان بود. کودکان نير در موقع سحري با اشتياق بيدار مي شدند و با شور و شوق در کنار بزرگترها سحري مي خوردند و تصميم مي گرفتند آنها هم پا بپاي بزرگتها روزه مي گيرند، اما کودکان هرموقع احساس گرسنگي مي کردند و تحمل روزه داري را نداشتند ولاجرم روزه خود را ميشکستند! به گزارش عصرآذربايجان به نقل از تبريزبيدار، در واقع اين کاريک نوع تمرين روزه داري بود و اگر مي پرسيديد روزه هستيد، مي گفتند:»طاباق اوروجي توتميشوخ« و زبانشان را براي اثبات اين مدعا از دهن خود بيرون مي آوردند؛ يعني روزه ي کله گنجشکيگرفته ام.
منبع :