گروه اجتماعي: با تغيير سبک زندگي مردم رواج پديدههايي مانند مصرف گرايي روز به روز افزايش يافته و اين موضوع مشکلات عديدهاي براي خانوادههاي ايراني به وجود آورده است. رواج مصرفگرايي پديدهاي نوظهور نميباشد و شروع آن را ميتوان به دوران قاجار نسبت داد. زماني که بريتانياييها براي افزايش نفوذ خود بر ايران و کاهش نفوذ روسيه واردات کالاهايشان به ايران را افزايش دادند و درصدد تغيير اين حرکت خزنده که در ابتدا براي رقابتهاي سياسي و اقتصادي بود، با مرور زمان روند آن شتاب بيش از پيش گرفت. در سالهاي اوليه پس از انقلاب اين روند با شروع جنگ و سادهزيستي مسئولين و مردم به شدت کاهش يافته بود اما در بيست سال اخير با سرعت فزايندهاي گوي سبقت استفاده از کالاهاي لوکس را از ديگر کشورها ربود. *از خودروها ميلياردي بچه پولدارها تا عروسي در آسمان! ثروتمندان ايراني در حالي گوي سبقت را در خريد انواع خودروهاي لوکس از کشورهاي خارجي و حتي ثروتمندان حاشيه خليج فارس ربودهاند که در کشورمان عدهاي با حقوق هشتصد هزار توماني يک ماه خود را به سر ميکنند. آمارها نشان ميدهد که تنها در سال 95 بيش از يک ميليارد و ششصد ميليون دلار خودرو از طريق گمرک وارد کشور شده که رقمي بسيار تعجب برانگيز است. اين ريخت و پاشها تنها به اين بخش محدود نميشود خبرهايي که گاها از گوشه و کنار کشور به گوش ميرسد باعث ميشود که شنونده انگشت به دهان بماند از عزا و عروسيهاي چند ميلياردي گرفته تا خانههايي که حتي در اروپا نيز نظير آنها يافت نميشود. بالطبع در تمام دنيا ثروتمندان سبک زندگي متفاوتتري نسبت به قشر متوسط جامعه دارند اما در ايران با توجه به فاصله بسيار زياد قشر متوسط و ثروتمندان به نظر ميرسد اين اختلاف بسيار بيشتر از سراسر دنيا ميباشد و موضوع در جايي نگران کننده ميشود که اين سبک زندگي اشرافي به خانههاي مردم وارد شده و آنها سعي ميکنند با الگو برداري از اين سبک زندگي و با چشم وهم چشمي از اين رقابت نفسگير باز نمانند و اين ابتداي مشکلات است. *آسيبهاي اخلاقي و اجتماعي مصرف گرايي گرايش به خريد کالاهاي لوکس و غير ضروري نه تنها آسيبهاي اقتصادي زيادي برجاي خواهد گذاشت بلکه عواقب اجتماعي و اخلاقي بسيار زيادي هم دارد، هزينههاي اقتصادي که اين مصرفگرايي به خانوادههاي متحمل ميکند بسيار بيشتر از هزينههاي جاري خانوار ميگردد و به نوعي ميشود گفت با تغيير اين سبک از زندگي گره بسياري از مشکلات اقتصادي خانوادهها باز خواهد شد. اما از ديگر آسيبهاي اجتماعي و اخلاقي اين مصرفگرايي ميتوان به سرکوب عزت نفس اشاره کرد، در اين رقابت مصرف گرايي براي بيشتر و بيشتر ديده شدن، خانوادهها براي اينکه از ديگران عقب نمانند نه تنها آسايش را با کار شبانه_روزي بر خود حرام ميکنند بلکه با قبول مقروض شدن به بانک ها و ديگران سعي ميکنند اين عقب افتادگي را جبران نمايند و رفته رفته عزت نفس خانوادههاي ايراني خدشه دار ميشود. از مشکلات ديگر اين حوزه رقابت سنگين خانوادهها براي بهتر و بهتر شدن است و کار به جايي رسيده که به جاي ايجاد فضاي صميمي بين خانوادهها، خانوادههاي ايراني از ترس ديده نشدن و يا به اصطلاح" دمده" بودن از معاشرتهايي که از قديم الايام مختص خانوادههاي ايراني بوده است سر باز بزنند. *تلويزيون پديده جهش دهنده به مصرف_گرايي/ هرچه ميتواني بخر! با نگاهي به برنامههاي تلويزيوني داخلي و خارجي در اغلب برنامه و سريالها شاهد منازل و دکورهايي بسيار زيبا و چشم نواز هستيم که با مرور زمان اين ديد را به بيننده القا ميکند که بايد به مانند آنها انتخاب کند و اساس زندگي خود را بر اين پايه بنا نمايد. در بسياري از موارد حتي بدون توجه به تفاوت فرهنگي از اين ساختار غلط پيروي کرده و مشاهده ميکنيم که نقشه غرب براي تغيير الگوي مصرف و فرهنگ خانوادههاي ايراني به خوبي جواب داده است و در خانههايمان با يک تهاجم فرهنگي شديد مواجه هستيم. در سالهاي پس از انقلاب سبک زندگي اشرافي و لوکس در سريالها تنها به نقشهاي منفي و طاغوتي نسبت داده ميشد اما رفته رفته اين سبک زندگي وارد نقشهاي مثبت و حتي مذهبي نيز شد تا جايي که مردم براي عقب نماندن از اين رقابت ديده شدن سعي در تغيير الگوي زندگي خود و "خريد" و "خريد" کردند که نتيجه آن اين بود که هر کس بيشتر بخرد برنده است. *تغيير سبک زندگي و مصرفگرايي بلاي جان فرهنگ ايراني با گسترش مصرف گرايي و انتخاب کالاهاي لوکس ديگر زمان پشتيهاي قديمي و حياطهاي باصفاي حوضدار گذشت. امروزه وارد هر آپارتمان کوچکي که بشويد تلويزيونهاي چند ده اينچي، مبلمانهاي چند ميليوني و وسايل غير ضروري جايي براي زندگي در خانهها باقي نگذاشته است؛ خانهاي که از همان ابتداي خلقت قرار بود محل آرامش و آسايش باشد اکنون تنها به مسافرخانههاي شبانگاهي تبديل شده است که اعضاي خانواده هر شب در آن سر بر بالين بگذارد و روز از نو روزي از نو. به گزارش عصرآذربايجان به نقل از آناج فاصله گرفتن از سبک زندگي ساده و عطش شديد به تجملگرايي نه تنها آسيبهاي زياد اقتصادي و اجتماعي داشته بلکه آسايش خانوادهها را نيز سلب کرده و خانوادهها به جاي به معناي واقعي "زندگي کردن" و لذت بردن از زندگي صرفا به دنبال نمايش زندگي خود هستند و سهم آنها از کار کردن نه تنها آرامش نيست بلکه نمايش سبک زندگي است که به هيچ وجه با فرهنگ ما سازگاري ندارد.
گروه اجتماعي: با تغيير سبک زندگي مردم رواج پديدههايي مانند مصرف گرايي روز به روز افزايش يافته و اين موضوع مشکلات عديدهاي براي خانوادههاي ايراني به وجود آورده است.