گروه تاريخ:مهمترين واقعهاي که در اواخر سلطنت صفويان درباره اردبيل قابل ذکر است سازش روسها و عثمانيها براي تقسيم شمال و مغرب ايران و از جمله اين شهر تاريخي ميباشد که با ظهور نادر آن نقشه بهم خورد و دست روس و عثماني از اين سرزمين کوتاه گرديد. شرح واقعه چنين است که پس از تجاوز افغانها بايران و سقوط اصفهان، طهماسب ميرزا فرزند ارشد شاه سلطانحسين، در نقاط مختلف کشور بجمعآوري نيرو پرداخت و در سال 1137 هجري بنام پادشاه ايران سفيري به »پطرزبورگ«پايتخت روسيه فرستاد و از امپراطور روس خواست که او را در دفع شر افغانها ياري کند. روسها بظاهر وعده مساعد دادند ولي در خفا با عثمانيها، که با استفاده از اوضاع آشفته ايران درصدد تصرف قسمتي از خاک آن بودند، قرار گذاشتند که قفقاز شرقي يعني نواحي داغستان، طوالش، اردبيل، گيلان و تنکابن تا نزديکي خليج حسينقلي را آنها و قفقاز غربي يعني گرجستان، تبريز، رضائيه، کردستان، کرمانشاه، لرستان و خوزستان تا کنار خليج فارس را عثمانيها تصرف نمايند. اين پيشنهاد را براي شاه طهماسب فرستادند که اگر راضي باشد نسبت به دفع افغانها اقدام کنند.مقارن اين احوال بود که بنا بنوشته »تاريخ زندگاني نادر شاه پسر شمشير« عبد اللّه پاشا سردار عثماني بايران تاخت و احمد پاشا فرماندار بغداد نيز شهرهاي تبريز، کردستان، کرمانشاه، لرستان، و خوزستان را يکي پس از ديگري بگرفت.تبريزيان در برابر عثمانيها مردانه دفاع کردند و قريب پنجهزار نفر از آنان را کشتند و در برابر دشمنان شمشير بدست با همه کسان خود شهر را تخليه کرده باردبيل مهاجرت نمودند. بعد از اين واقعه اردبيل نيز بتصرف عثمانيها درآمد و مدتي در اشغال آندولت باقي ماند. قاموس الاعلام ترکي اين موضوع را بدينطريق ضبط کرده است که »اردبيل در سال 1141 هجري از طرف احمد پاشا والي بغداد بتصرف دولت عثماني درآمد و مدتي تحت حکومت آندولت قرار گرفت« و براي آنکه اهميت اين شهر را نشان دهد اضافه نموده است که »اين شهر زادگاه خيلي از مشاهير و علما و شعراست و در تاريخ قديم ايران شهرت زيادي دارد«. اما نادر در سال 1143 با يکصد هزار سپاه بقصد راندن عثمانيها بآذربايجان آمد و در 27 محرم آنسال تبريز و چندي بعد اردبيل را از ترکها پس گرفت. آزادي اردبيل تاسفا مدت زيادي طول نکشيد زيرا در شرق ايران گرفتاريهائي پيش آمد و نادر ناگزير بدانجا رفت و فرصت جديدي براي تجاوز عثمانيها پيدا شد. اين بار شاه طهماسب خود با آنها جنگيد ولي شکست خورد و عهدنامه ننگيني با آنها امضاء کرد، ليکن نادر آنرا نپذيرفت و با عزل شاه طهماسب پسر کوچک او را بسلطنت برداشت و خود نايب السلطنه شد و با عثمانيها جنگهاي سختي کرد. وي که در محرم 1146 بقصد اين محاربه از اصفهان حرکت کرده بود از همدان و سنندج و شاهين دژ و مراغه و تبريز گذشته باردبيل رسيد و قسمتي از سپاهيان خود را در اين شهر گذاشت و خود از رود ارس گذشته به داغستان حمله برد و پس از پيروزي چشمگيري که بدست آورد عهدنامهاي با عثمانيها در تفليس منعقد ساخت که بموجب آن قفقاز و آذربايجان بايران مسترد گرديد. در مراجعت از اين سفر بود که نادر بهمه ولايات نامه نوشت و سران و بزرگان لشگري و کشوري را بدشت مغان فرا خواند. دوازده هزار چادر و خانههاي چوبي در نزديکي پل »جواد«، براي سکونت و پذيرائي از مدعوين آماده کرد و چون همه گرد آمدند خطاب بآنها چنين گفت تاکنون من آنچه لازمه کوشش و جانفشاني بود بجاي آوردم و دشمنان ايران مانند افغان و روس و عثماني را از ايران بيرون کردم اکنون ميخواهم بخراسان بازگشته آسايش نمايم. طهماسب ميرزا و پسرش عباس ميرزا هردو زنده هستند شما هريک از آندو يا هرکسي را که ميخواهيد بپادشاهي برداريد» همه گفتند »هيچکس برازندهتر از تو براي تخت ايران نيست«. او يکماه فرصت داد که کسي را براي سلطنت تعيين نمايند ولي سرانجام دو ساعت و بيست دقيقه بعد از ظهر روز پنجشنبه 24 شوال 1148 هجري خودش بنام نادر شاه بر تخت مرصعي نشست و سپاهيان و حاضرين با فريادهاي شورانگيز او را شاد باش گفتند. اين جشن پنج روز دوام داشت و روز 29 شوال بپايان رسيد.
گروه تاريخ:مهمترين واقعهاي که در اواخر سلطنت صفويان درباره اردبيل قابل ذکر است سازش روسها و عثمانيها براي تقسيم شمال و مغرب ايران و از جمله اين شهر تاريخي ميباشد که با ظهور نادر آن نقشه بهم خورد و دست روس و عثماني از اين سرزمين کوتاه گرديد.