گروه اجتماعي: با وجود اشراف کافي بر حاشيه نشيني و فرصتها و تهديدهاي ناشي از آن، کماکان اين مناطق شهري جايي در بين تصميمات کلان شهري ندارند. نميدانم کدام خط و کدام نگاه آنها را همچون تافتهاي جدا بافته از شهر جدا ميکند؛ نه شهري مينامندشان و نه روستايي.، نه عشاير و نه قبيله. همچون پرندهاي که پر پروازشان را قيچي کرده باشي نه ياراي رهايي دارند و نه طاقت دوام، محکوم به زنده نگه داشتن خود در برزخي خود ساختهاند.ارزشهايشان ترکيبي است به ظاهر نامتجانس از دلسرديهاي شهري و وابستگيهاي عميق روستايي؛ همين تعارض در روابط اجتماعي به نوبهي خود دردي ديگر بر مشکلاتشان افزوده و بستري نو براي بروز برخي از آسيبها و بزهها فراهم کرده است. نه اينکه ضد ارزشهاي اين مناطق بسيار پررنگتر و تاريکتر از جرايم شهرنشينان باشد؛ بلکه ساختار و ماهيت اين مناطق به لحاظ اجتماعي و اقتصادي از گستردگي و شدت خاصي برخوردار است.طبق مشاهدات و مطالعات بسياري که از آسيبهاي اجتماعي حاشيه نشيني به عمل آمده مشخص شده جولان سوداگران مرگ در اين مناطق بيش از هر قسمت شهر بوده و برخي از محلهها به صورت دسته جمعي و خانوادگي مراحل مختلفي از قاچاق و توزيع و فروش مواد را انجام ميدهند. با توجه به کثرت نسل جوان در بخشهاي حاشيه نشين شهري و شرايط اجتماعي حاکم بر آن باندهاي خلاف با سرعت بيشتري تشکيل و گسترهاي به مراتب بزرگتر از مناطق حاشيهاي را در بر ميگيرد. سطح همکاري اعضاي محلههاي حاشيهاي بسيار چشمگير بوده و اين همبستگي حتي در انجام و سرپوش گذاشتن بر بزههاي مختلف به چشم ميآيد. از سوي ديگر حاشيهنشينان در استقبال از افراد غريبه بسيار منفعل بوده و همين موضوع امکان شناسايي و برخورد با باندهاي خلاف مستقر درآن را با مشکل مواجه ميکند. به تعبير ديگر مناطق حاشيه نشين جولانگاه اقليتي خلاف کار شده که نه تنها منطقهي حاشيه بلکه کل يک شهر را آلوده کرده است. همچنين پژوهشهاي مختلف نشان ميدهد جمعيت فعال مناطق حاشيهاي عمدتا يا بيکار بوده و يا بدون داشتن تحصيلات و مهارت خاص صرفا بدنبال امرار معاش از شغلهاي کاذب همچون دستفروشي و يا شغلهاي فصلي از قبيل کارگري هستند.بر اساس اين پژوهشها شاغلين اين مناطق نيز به صورت عام در بخشهاي غير مولد و غير رسمي اقتصادي همچون دلالي و مشاغل پست خدماتي اشتغال دارند. اما از تمام اين مباحث که بگذريم حاشيهنشيني نه تنها در ايران بلکه در تمام نقاط دنيا يک خصيصهي بارز و زجرآور دارد بنام "فقر". معضلي که خود بستر بسياري از آسيبها بوده و در تمام اعصار تمدن بشري از آن تحت عنوان "ام المفاسد" ياد ميشود. گاهي اين معضل در قالب بزههايي همچون فحشا و دزدي نمود کرده و گاهي همچون ميراثي ناميمون نسلهاي بعدي حاشيهنشينان را از درس و مدرسه باز داشته است. بر پايه تحقيقات متعدد ميانگين سواد در سکونتهاي غير رسمي شهري بسيار پايينتر از مناطق شهري بوده و نامناسب بودن شرايط مالي و نياز به نيروي انساني کودکان براي تامين مخارج خانواده آنها را از مدرسه و تحصيل دور نگه داشته است.با تمام اين اوصاف نبايد اکثريت با شرافت اما فقير اين مناطق را فراموش کرد. افرادي که با هزار و يک اميد راهي شهرها شدند و به دلايل مختلف که بيشتر آن از نابرابريهاي اقتصادي نشأت گرفته به زندگي در حاشيه شهرها محکوم شدند.افرادي که برخلاف نسل هزارهي فعلي در سايه توجهي هرچند اندک ميتوانند به نيروي کاري ارزان و در دسترس مبدل گشته و زمينههاي رشد اقتصادي کشور را فراهم کنند. طبق اذعان مسئولان وزارت راه و شهرسازي محدودهي ناکارمد شهري مساحتي در حدود 130 هزار هکتار از اراضي کشور را در برميگيرد که در حدود نيمي از آن مربوط به مناطق حاشيهاي شهرهاست.همانطور که پيداست حاشيه نشينان بنا به مشکلات عديدهاي که ذکر شده، حتي به حداقلهاي يک زندگي سادهي شهري دسترسي ندارند. اين در حاليست که برابر برنامهي ششم توسعه و چشم انداز بيست سالهي 1404 ميبايست يک سوم خدمات عمومي در اين مناطق مستقر شوند. شايد بارزترين دليل بيتوجهي به مقولهي حاشيه نشيني نبود متولي خاص براي اصلاح وضعيت اجتماعي و زيرشاخههاي آن است. چراکه تمامي مسوولان از مجلس قانونگذار گرفته تا کوچکترين عضو يک نظام اجرايي تنها به اعلام آمارهاي نااميد کننده از رشد حاشيه نشيني و به تبع آن هزار و يک مشکل گريبانگير ساکنان آن اکتفا کرده و به اميد بهبود اوضاع آن در آيندهاي مجهول تنها به ابراز تاسف از شرايط پيش رو اکتفا ميکنند.هم اکنون کلانشهرهاي مشهد و تبريز به ترتيب با دارا بودن جمعيت حاشيه نشيني افزون بر 900 و 500 هزار نفر، رتبههاي اول و دوم پرجمعيتترين حاشيهنشين کشور را به خود اختصاص دادهاند. همانطور که اشاره شد حاشيه نشيني محصول توسعهي نامتوازن شهري است، توسعهاي که چرخهاي آن بر دوش جمعيتي فقير و در سوداي زندگي بهتر حمل شد و دست آخر همانها را با بيمهري به حاشيه راند. اما به عقيدهي کارشناسان ميبايست توأمان با تدبير پيشگيري و راهکار مداوا به مقابله با حاشيه نشيني رفت. مداوا براي افرادي که با حاشيه نشيني و آسيبهاي آن دست به گريبان بوده و پيشگيري از مهاجرتهاي جديد به اين مناطق که علاوه بر افزايش جمعيت راهکارهاي طولاني مدت کاهش آسيب و مبارزه با آن را با مشکلات تازهتري مواجه ميکند. راهکارهايي همچون توزيع مناسب زيرساختهاي شهري و تسري آن به مناطق حاشيهاي از يکسو و ايجاد فرصتهاي تحصيلي و شغلي، به طور خلاصه توانمندسازي اقتصادي و اجتماعي، ساکنان و فرزندان آنان از سوي ديگر از جملهي پيشنهادات مورد توجه صاحب نظران در خصوص مداواي وضعيت فعلي حاشيه نشيني است. به گزارش عصر آذربايجان به نقل از آناج، در همين پيوند ميتوان با توجه به ظرفيت مناطق روستايي به عنوان خواستگاه بروز حاشيه نشيني و نيز فعال سازي پتانسيلهاي پيدا و پنهان آنان و توزيع عادلانه امکانات رفاهي و خدماتي در آن مناطق به توليد ثروت در روستاها پرداخته و ميل به سکونت و تمديد استمرار را در روستائيان و فرزندانشان تقويت کرد.بدين ترتيب ميتوان از شکل گيري موج جديد مهاجرت به شهرها پيشگيري و جمعيت حاشيه نشيني فعلي را کنترل کرد.
با وجود اشراف کافي بر حاشيه نشيني و فرصتها و تهديدهاي ناشي از آن، کماکان اين مناطق شهري جايي در بين تصميمات کلان شهري ندارند.