جمهوري آذربايجان مدتها بود که در تدارک ثبت يکي ديگر از ميراث ملي و معنوي ما به نام خود بود.مقامات اين کشور اعلام کرده بودند که در حال تهيه اسناد و مقدمات ثبت غذاي دلمه به عنوان ميراث اين کشور در سازمان يونسکو هستند. اين البته اولين باري نبود که آذربايجان براي ساخت تاريخ و تمدن مطلوب خودش، به ميراث ملي و معنوي ما چشم طمع داشت و دست اندازي ميکرد. آذربايجانيها در سال 92 نيز بازي چوگان که يک بازي بسيار کهن ايراني بود را به نام خود ثبت کردند. بايد توجه داشته باشيم که اين حرکت يک اقدام خزنده در طول سالهاي گذشته بوده است. بايد ابتدا جلوي به ثبت رساندن "تار" به عنوان ساز آذربايجاني گرفته ميشد که متاسفانه با کوشش علاقه مندان و مسئولان کميسيون ملي يونسکو در جموري آذربايجان، آذريها توانستند تار آذربايجاني را به ثبت يونسکو برسانند. در پشت اسکناس يک مناتي آذربايجان که بيشترين کاربرد را در معملات روزانه دارد، سه آلت موسيقي ترسيم شده است: تار، کمانچه و دف. هر روز مردم آذربايجان در پشت اسکناس ميببنند که اين سه آلت به نام کشورشان نقش بسته است و سرانجام هم آن را مصادره به مطلوب ميکنند. اسم هر سه اين آلات موسيقي فارسي است ولي آذربايجانيها ادعاي مالکيت آن را دارند و آنها را جزو فرهنگ مادي و معنوي خود ميپندارند و بر اين باور هم استوار ايستادهاند. ثبت دلمه اما با حساسيت اندکي دنبال شد جمهوري آذربايجان حتي يک بار پيشنهاد کرد سنت تهيه "دلمه" به عنوان "خوراک متعلق به همه ملتهاي ترک" در فهرست ميراث جهاني يونسکو به ثبت برسد. دلمه يک کلمه ترکي است و از مصدر "دولدورماق" يعني پرکردن ميآيد، در عراق و ترکيه هم به آن دلمه ميگويند و در امپراتوري عثماني هم اين غذا متداول بوده است. اما آنچه اتفاق افتاد اين بود که بالاخره دلمه هم به نام آذربايجان در يونسکو ثبت شد. شنيدهها حکايت از تلاش گسترده آذربايجان براي ثبت "نان لواش" نيز آغاز شده است. جمهوري آذربايجان حتي به شخصيتهاي ايراني هم رحم نميکند و با ولع غير قابل وصفي سعي دارد تا تمام ميراث منطقه را ببلعد. از شخصيتهاي فرهنگي ايراني، نظامي گنجوي را مصادره کردهاند و با پرداخت 150 هزار يورو به شهردار رم در پارک مرکزي شهر رم جايي که خيابان فردوسي نام دارد، مجسمهاي از نظامي گنجوي را نصب و زير آن نوشتهاند شاعر آذربايجاني! اتفاقا ظاهرا در همان شهر ما هم رايزني فرهنگي داريم و هم سفارت اما گويا آنها خبردار نشدهاند يا شايد به پارک نميروند و از نمايندگي بيرون نميآيند که نتوانستهاند جلوي اين اتفاق را بگيرند. چندي پيش هم با خبر شديم که ترکيه قصد دارد با کلي انحراف اخلاقي فيلمي از مولانا بسازد. البته ترکها از مدتها پيش براي اين مساله سرمايه گذاري کردهاند. در شهر بلخ زادگاه مولانا در افغانستان، ترکها خانقاه پدر مولوي را ساماندهي کرده و تابلويي در آن نصب کردهاند و ميخواهند در آن تاسيساتي به نام دولت ترکيه ايجاد کنند. نخست وزير ترکيه در سخناني به مناسبت هفتصد و سي و چهارمين سالمرگ مولانا در قونيه، بدون اشاره به نام و کنيه ايراني اين عارف و شاعر ايراني گفته بود: وي در بلخ زاده شده و از آن جا به بغداد و سپس قونيه کوچ کرده است و با استفاده از نام جعلي به جاي نام و عنوان مولانا، به صراحت از مولانا با عنوان عارفي “ترک” ياد کرده بود! البته در تمام اين موارد سازمان ميراث فرهنگي ما در خواب غفلت فرو خفته بود و واکنش در خوري براي جلوگيري از اين تصاحبات انجام نميداد. شنيدههاي موثق حکايت از آن دارد که قصه تلخ تاراج ميراث ايراني در افغانستان هم ادامه دارد. ثبت ميراث ناملموس ملي که اکنون به عنوان بخشي از پيکر زخم خورده کشورمان در کشورهاي اطراف جاي گرفته است، بايد به عنوان يکي از اهداف اصلي سازمان ميراث فرهنگي تلقي ميشد که متاسفانه اين اقدام حداقل در مرکز صورت نگرفته است و گذري بر فهرست ثبت شده ميراث ناملموس، نشان ميدهد هر آن چه از ميراث ملي ثبت شده است توسط مراکز استاني و به نام آنها بوده و ظاهرا موضوعاتي نظير ساز و چوگان و امروز هم دلمه جايي براي تامل نداشته است! به گزارش عصرآذربايجان به نقل از آناج، البته نکته تاسف بار ديگر اينکه تشکيلات بيدر و پيکري نظير بنياد "فرهنگ و هنر آذربايجان" که تا امروز پاسخگوي هيچ مطالبه گري نبوده است و ميتوانست در اين قبيل موضوعات نقش ايفا کند هم در هالهاي از ابهام به فعاليت خود ادامه ميدهد!
گروه تاريخي: جمهوري آذربايجان، ترکيه و ديگرکشورهاي منطقه با ولع عجيبي سعي دارند تا ميراث ناملموس ايراني را ببلعند و متاسفانه در اين ميان مسئولان ميراث فرهنگي ما گرفتار خواب غفلت شدهاند.