پسِ آن تبريکات آبدار روز از نو روزي از نو
1398/05/28
گروه گزارش: هستند خبرنگاراني که خود را در گير و دار ميزبان ندانند؛ تجليل ميشوند که بشوند اما اين بدان معنا نيست که چشم ببندند بر سياهي، بر اشتباه يا تخلف!
هرکس به وسع خود کمر همت بسته تا دل خبرنگاران را شاد کند. يکي زنگي ميزند، يکي پيام تصويري ميفرستد و ديگري جشن و پايکوبي راه مياندازد. به هرحال، نکوداشت روزي به اين بزرگي براي عدهاي اهميت دارد.
به شخصه کم ديدهام که براي کارگران يا معلمان چنين مراسماتي برپا شود. مجالسي که مزين است به حضور اکابر و ذينفوذان و صاحب منصباني که طرح ريزي ژگرفي براي يک سال آينده دارند.
باز? مردادماه سالجاري با سال بعد، زمان مناسبي است براي برنامه ريزي و نزديک شدن برخي از دوستان و آشنايان براي چشم پوشي از خطاها و ايرادات، بزرگنمايي کارهاي کوچک و شايد وامداري براي عدهاي که قصد دارند چراغ خاموش جلو بروند.
فرقي هم نميکند اين طرح ريزي با "عاشيق" باشد يا نوازنده پيانو، شيريني خشک و خالي باشد يا چلوکباب اعياني، پاکت کوچک داشته باشد يا کيف دستي تبليغاتي، جملگي هدفشان هماني است که عرض شد.
حتي تفاوتي ندارد که سخنران به شوخيُ جشن و خنده بهشان بگويد "بهتر است خفه شويد" يا همين اصطلاح را در لفافه و کادو پيچي شده به عرض مخاطب رساند. مهم اين است که روز خبرنگار را جشن بگيريم.
هستند خبرنگاراني که پيِ اين بي ادبيها و استفاد? ابرازي شدنها را به جان بخرند و خود را در گير و دار ميزبان ندانند. مدعو هستند که باشند؛ تجليل ميشوند که بشوند اما اين بدان معنا نيست که چشم ببندند بر سياهي، بر اشتباه يا تخلف، حتي به قيمت شکايت و مکافات!
نه زبان کوتاه ميکنند و نه از کسي واهمه دارند. از شمعهاي اضافي ميدان آذربايجان تا تخلف در دور افتادهترين روستاي استان را پيگيري و مطالبه ميکنند تا رسالت خود را به سرانجام رسانند.
القصه هستند معدود چهرههايي که بر سر سفره مينشينند و پسِ آن، يادشان ميرود براي چه به سر آن سفره دعوت شدهاند! هستند اما قليل؛ به اندازهاي که شايد لازم نباشد چند سطري برايشان نوشت اما خُب اگر ننويسي خداي نکرده شايد زياد شوند.
نيمه مردادماه خوش خوشانِ خبرنگار جماعت است. بسياري اين روز را بر کساني که «نوشتههايشان طلوع حقيقت و بيان دردهاي کساني است که نميتوانند بگويند و فريادشان بي صداست» تبريک ميگويند. همه معطوف ميشوند به کار خطير خبرنگاري؛ رئيس جمهورش اينترنت يکساله رايگان ميدهد و پايين دستيانش هرچه ميتوانند در طبق اخلاص ميگذارند تا به زعم خود از خجالت اين قشر مظلوم درآيند.
ليکن کسي نيست که قبل و بعد اين روز را ببيند. بيپولي خبرنگار را بچشد، نداشتن بيمهاش را پيگيري کند، استرسهايش را لحاظ کند و بگويد قصد دارم، امثال اين مشکلات را حل کنم.
افتخار سخنرانان به اينکه «من هم يک زماني خبرنگار بودم» شايد تنها اميد خبرنگاراني باشد که مشکلات از سر و کولشان بالا ميرود و کورسوي نگاهشان به آينده است.
به گزارش عصرآذربايجان به نقل از آناج، اينها هست و شايد همه نيست. با هزاران درد و مشکل، دلخوشي خبرنگاران به خند? کودک محرومي است که عکسش را منتشر ميکنند تا شايد اندکي از محروميتش کاسته شود و يا به چند سطر خبر کارگراني است که مثل خودشان ماههاست حقوق نگرفتهاند.
روز اين قشر مظلوم مانند ساير اقشار مبارک!
منبع :