فرآيند پدرخواندگي در ايران
1398/06/10
سرويس سياسي: اگر قائل به مفهومي به نام »پدرخواندگي سياسي« باشيم و بخواهيم آن را در نسبت با قدرت مستقر تعريف کنيم، بايد اذعان داشت که اين مفهوم با پيروزي انقلاب اسلامي، به طور کلي دگرگون شد.
مردم سالاري، فارغ از اينکه آرماني براي يک جامعه متصور باشد يا صرفا شيوهاي براي رسيدن به يک حکومت کارآمد تلقي گردد، لوازم و مقتضيات خاص خودش را دارد؛ لوازمي که نميتوان انکار کرد يا ناديده گرفت.
در ايران، عدم وجود احزاب توانمند (و مهمتر از آن) روحيه کار جمعي و تشکيلاتي، فضاي غبارآلودي را در عرصه سياسي به وجود آورده است. در اين گزارش تلاش داريم نگاهي گذرا به وضعيت پدرخواندههاي سياسي در تبريز داشته باشيم.
پيش از آنکه ايرانيان راه سياست ورزي مدرن را آغاز کنند، قدرت سياسي معمولا از بالاترين مقام حکومت به طرف پايين جريان داشت. پس از انقلاب مشروطه، تلاش براي تصاحب مناصب انتخابي از جمله نمايندگي مجلس به يکي از مهمترين عرصههاي چانهزني بر سر قدرت سياسي تبديل شد؛ بهطوريکه با مطالعه يک دوره 15 ساله، تا شروع استبداد رضاخاني، شاهد شکلگيري حجم زيادي از لابيها، احزاب و ائتلافها در فضاي سياسي ايران هستيم.
در آن زمان، موفقيت در انتخابات مجلس به عنوان يکي از پررنگترين مظاهر قدرت سياسي بيش از آنکه ناظر به رأي و اقبال عمومي مردم باشد، نياز به لابيگري با گروههاي مختلف داشت. اساسا نتيجه انتخاباتها، در بهترين حالت، برآيند متعادلي از اين لابيگريها بود.
پس از آن، ديکتاتوري رضاخاني هر چند مسير فعاليتهاي سياسي را کاملا مسدود کرد، اما در هر منطقه نياز دولت به واسطههايي جهت پيشبرد سريع مسير توسعه، زمينه مساعدي براي فعاليت پدرخواندههاي سياسي ايجاد ميکرد.
با اشغال ايران توسط قواي نظامي خارجي، اين بار تا سالها تصاحب قدرت سياسي نياز به ارتباط مستمر با عناصر خارجي داشت؛ به طوري که در فاصله سالهاي 1320-1330 تلاش براي برقراري اين ارتباطها، صورتي علني يافته بود؛ به اين ترتيب، نقش پدرخواندههاي سياسي روزبهروز افزايش مييافت؛ کساني که جهت حفظ و افزايش قدرتشان، از هيچ تلاشي دريغ نميکردند.
بايد دقت داشت که همزمان با افزايش درآمدهاي دولت، توزيع امکانات از مرکز به شهرها از اهميت زيادي برخوردار شده بود؛ به طوري که بخش مهمي از مناقشات نمايندگان مجلس به اين موضوع اختصاص مييافت؛ به اين ترتيب، پدرخواندههاي سياسي به صورت جديتري وارد روابط اقتصادي ميشدند.
*پدرخواندههاي عصر انقلاب
اگر قائل به مفهومي به نام »پدرخواندگي سياسي« باشيم و بخواهيم آن را در نسبت با قدرت مستقر تعريف کنيم، بايد اذعان داشت که اين مفهوم با پيروزي انقلاب اسلامي، به طور کلي دگرگون شد.
امام خميني(ره) به عنوان رهبر بلامنازع انقلاب اسلامي، از ديدگاه مردم مصدر مشروعيت سياسي بود و اين مشروعيت در مناطق مختلف کشور با نمايندگان غالبا روحاني ايشان، توزيع ميشد؛ به همين دليل از همان سالهاي ابتداي انقلاب، نيروهاي سياسي حول محور روحانيون شکل ميگرفتند و در ارتباط با بيت امام موضوعيت مييافتند.
با اين همه، ماجراي دمکراسي در ايران به صورت عموميتر و جديتر در قالب انتخابات مجلس شوراي اسلامي، مجلس خبرگان و رياست جمهوري پيگيري ميشد و فرصتي جهت فعاليت پدرخواندههاي سياسي فراهم ميکرد. در سالهاي دهه شصت، مبارزين شاخص انقلاب در دو جناح شاخص تبريز، همزمان پدرخواندههاي سياسي نيز محسوب ميشدند و اين موضوع تا اوايل دهه هفتاد ادامه داشت.
در اين مدت نيروهاي سياسي ذيل اين اشخاص مجتمع ميشدند و ليستهاي انتخاباتي با تاييد و شيخوخيت آنها، بسته ميشد؛ همچنين تامين و نظارت بر منابع مالي استفاده شده در تبليغات انتخاباتي، غالبا توسط آنها صورت ميپذيرفت.
بايد توجه داشت در اين سالها گسترش سازمانهاي حکومتي بر اهميت پدرخواندههاي سياسي ميافزود. تعيين مناصبي مانند استاندار، شهردار، فرماندار و روساي ادارات و سازمانها در هر شهر، بدون مشورت و لابيگري با پدرخواندههاي سياسي در آن شهر نبود.
*شورش جوانان
همزمان با کمرنگشدن دوگانه اقتصادي چپ و راست، تغييراتي در صورتبندي جناحهاي سياسي کشور به وجود آمد. در اين سالها، در جناح راست تبريز تقابل جدي جوانان و بزرگان باعث کمرنگشدن نقش پدرخواندههاي سياسي شد.
در جناح چپ نيز، تعاملات سياسي بيش از همه در نسبت با پايتخت، تعريف ميشد. به اين ترتيب، جوانان با کلماتي مانند »جوانگرايي« و »عدالتطلبي« از پدرخواندههاي جناح خود عبور کردند. عدم توفيق ليست منتسب به اصولگرايان در راهيابي به مجلس دهم، عدم اجماع بر نفر واحد در ميان اصلاح طلبان شوراي شهر براي شهرداري از نشانههاي اين عبور در هر دو جناح سياسي تبريز است.
بايد دقت داشت با گسترش رسانههاي مجازي در سالهاي اخير، تامين هزينههاي تبليغات انتخاباتي نيز موضوعيت خود را تا حدود زيادي از دست داده است. در چنين شرايطي و با تجربه از شکستهاي سياسي، جناحهاي مختلف به دنبال پدرخواندههايي براي خود هستند.
اين پدرخواندهها اگر قرار باشد در طرح ملي نقش »راهبري سياسي« را بر عهده داشته باشند، ميتوانند با کمک جريانهاي رسانهاي، مطرح يا تثبيت شوند (همچنان که در جريان اصلاحطلب در سطح ملي شاهد چنين فرايندي هستيم. در جريان اصولگرا نيز، تلاشهايي ناموفق جهت مطرحشدن چهرههايي نظير مرحوم آيت الله مهدوي کني"ره" در سطح ملي انجام شد).
در سطح شهر و استان اما، شکلگيري مجدد پدرخواندهها بايد در فرآيندي طبيعي اتفاق بيفتد. در سالهاي اخير در نمونههاي متعددي، افرادي تلاش کردند خود را به عنوان پدرخوانده يک جريان فکري و سياسي، منصوب کنند.
به گزارش عصرآذربايجان به نقل ازذربايجان به نقل از آناج، در آستانه انتخابات، ناتواني آنها در تعامل موثر با جريانهاي جناح متبوع خود نشان داد پدر خواندگي سياسي، انتصابي نيست و شايد اساسا دوره مديريت پدرخواندههاي سياسي بر انتخابات تمام شده باشد؛ با اين همه و با وجود مزايايي همچون افزايش عقلانيت سياسي، فراهم کردن زمينههاي تعامل ميان جناحهاي مختلف و جذب امکانات ملي، جناحهاي سياسي نبايد از فعال کردن اين ظرفيت، غافل باشند.
منبع :