فکري روشن در نقطه تاريکي از تاريخ
فکري روشن در نقطه تاريکي از تاريخ
1401/03/29
گروه تاريخي:42 سال پيش در چنين روزي، ساواک ادعا کرد علي شريعتي 44 ساله بر اثر بيماري قلبي در انگلستان جان باخت. در ايران کسي نيست که نام دکتر علي شريعتي را نشنيده باشد؛ او نويسنده، جامعهشناس، تاريخشناس، پژوهشگر ديني، مبارز و فعال مذهبي و سياسي و همچنين از نظريهپردازان انقلاب اسلامي ايران در دوره پهلوي است.
فاطمه شه دوست
گروه تاريخي:42 سال پيش در چنين روزي، ساواک ادعا کرد علي شريعتي 44 ساله بر اثر بيماري قلبي در انگلستان جان باخت. در ايران کسي نيست که نام دکتر علي شريعتي را نشنيده باشد؛ او نويسنده، جامعهشناس، تاريخشناس، پژوهشگر ديني، مبارز و فعال مذهبي و سياسي و همچنين از نظريهپردازان انقلاب اسلامي ايران در دوره پهلوي است.
علي شريعتي در دوم آذر ماه 1312 در يكى از توابع دهكده مزينان بنام كاهك در خراسان رضوي در خانوادهاي مذهبي چشم به جهان گشود. پس از گذراندن دوران کودکي وارد دبستان و پس از شش سال وارد دانشسراي مقدماتي در مشهد شد؛ علاوه بر خواندن دروس دانش سرا در کلاسهاي پدرش به کسب علم ميپرداخت. او پس از پايان تحصيلات در دانش سرا به آموزگاري پرداخت و کاري را شروع کرد که در تمامي دوران زندگي کوتاهش به آن شوق داشت.
شريعتي در سال 1334 به دانشکده ادبيات و علوم انساني دانشگاه مشهد وارد شد و رشته ادبيات فارسي را براي تحصيل انتخاب کرد.
تفکر خلاق او باعث شد که در طول دوران تحصيل در دانشکده ادبيات به انتشار آثاري، چون ترجمه ابوذر غفاري، ترجمه نيايش اثر الکسيس خ. کارل و يک رشته مقاله هاي تحقيقي در اين زمينه بپردازد. در سال 1337 پس از دريافت ليسانس در رشته ادبيات فارسي بعلت شاگرد اول شدنش براي ادامه تحصيل به دانشگاه سوربن فرانسه فرستاده شد. دوران تحصيل شريعتي همزمان با جريان نهضت ملي ايران به رهبري مصدق بود که او نيز با قلم و بيان خود و نوشته هاي محکم و مستدل از اين حرکت دفاع مي کرد.
او پس از سال ها تحصيل با مدرک دکترا در رشته هاي جامعه شناسي و تاريخ اديان به ايران بازگشت، در همان دوران نيز فعاليتهاي بسياري در زمينه هاي سياسي اجتماعي و مبارزاتي داشت. در سال 1348 به حسينيه ارشاد دعوت شد و مسئوليت امور فرهنگي حسينيه را به عهده گرفت و به تدريس جامعه شناسي مذهبي، تاريخ شيعه و معارف اسلامي پرداخت؛ در اين محل است که علي شريعتي با قدرت کم نظير و تجزيه و تحليل تاريخ، چهره هاي مقدس و شخصيتهاي بزرگ اسلام را معرفي کرد. استحکام کلام، بافت منطقي جملات با اتکاء به پشتوانه فني و عميق فکري او هر شنونده اي را در کوتاهترين مدت سرا پا گوش و تحت تاثير قرار مي داد. در سال 1352 ، رژيم، حسينيه ارشاد که پايگاه هدايت و ارشاد مردم بود را تعطيل کرد و معلم مبارز را به مدت 18 ماه روانه زندان مي کند.
شريعتي در 25 ارديبهشت ماه 1356 تهران را به سوي اروپا ترک کرد تا دوراني جديد را با مطالعه و مبارزه آغاز کند؛ اما سر انجام در روز يکشنبه 29 خرداد ماه 1356 ساواک ادعا کرد علي شريعتي بر اثر بيماري قلبي در سن 44 سالگي در انگلستان جان باخته است.
از آثار و کتابهاي او ميتوان به "فاطمه، فاطمه است"، "فلسفه تاريخ در اسلام"، "تمدّن و تجدّد"، "کوير"، "آري اينچنين بود برادر"، "انسان و اسلام"، "بازگشت به خويشتن" و... اشاره کرد.
پايگاه اجتماعي و خاستگاه خانوادگي دکتر شريعتي
علي صمدي جوان پژوهشگر تاريخ معاصر ايران در گفت و گو با خبرنگار ما درباره زندگي دکتر شريعتي مي گويد: پدر دکتر شريعتي، محمدتقي شريعتي از بزرگان و علماي انديشه سياسي و مذهبي زمان خود بود؛ همين نگرش پدر، طبعاً در خانواده و شکل گيري شخصيت علي شريعتي تاثير به سزايي داشته است.
او مي افزايد: ما در مورد عصري صحبت ميکنيم که انديشه پدر بر فرزند غلبه داشت و تاثيراتي که پدر او بر دکتر شريعتي گذاشت، تاثيرات گستردهاي است. پژوهشگر تاريخ معاصر ايران ادامه مي دهد: دکتر شريعتي تحصيلات ابتدايي خود را در قالب متون ديني و باورهاي مذهبي مشخصي در کنار پدر ميآموزد و به مرور اين تحصيلات بسط و گسترش پيدا ميکند. صمدي جوان بيان مي کند: زندگي دکتر شريعتي را بايد به چند بخش تقسيم کرد؛ دکتر شريعتي پيش از دانشگاه، حين تدريس و تحصيل و شريعتي در ادامه تحصيل که ايران را به مقصد فرانسه ترک ميکند. او تصريح مي کند: اثرگذاري او در واقع از زمان تدريس در دانشگاه مشهد آغاز ميشود؛ اهتمام مرحوم شريعتي و آنچه که او به آن باور دارد مانند دين، جامعه شناسي، فلسفه، تاريخ و ادبيات آن چنان گسترده است که در سال 1335 از طرف دانشگاه مشهد به فرانسه بورسيه ميشود و مدرک دکتراي خود را از آنجا ميگيرد و بعد به عنوان استاد تاريخ به مشهد باز مي گردد. پژوهشگر تاريخ معاصر ايران تاکيد مي کند: تربيت شاگرداني که زير نظر او آموزش ميديدند، يکي از نکات مثبت و بارز بسط و گسترش انديشههاي علمي علي شريعتي بود. صمدي جوان اظهار مي کند: بعد از مدتي ساواک به او حساس ميشود و اقداماتش را زير نظر ميگيرد، نهايتاً به اين ميرسد که او را از استادي دانشگاه مشهد کنار بگذارند.
او مي افزايد: مهاجرت دکتر شريعتي از مشهد به تهران نقطه اوج اقدامات او ميشود؛ در همان زمان هم مبارزان بسيار بزرگي را در تهران داريم، تهران آبستن حوادث مختلفي بود که گروههاي مخالف رژيم يک به يک اعلام موجوديت ميکردند، نه اعلام موجوديتي که رسماً علم مبارزه و مخالفت را بردارند، بلکه جنس مبارزه در ايران دهه 40 تغييرات گستردهاي پيدا ميکند و در آغاز دهه 50 به نقطه اوج خود ميرسد؛ حالا هر گروهي به ظن و زعم خودش در تلاش بود که تغييراتي را به وجود بياورد.
پژوهشگر تاريخ معاصر ايران ادامه مي دهد: محيطي به اسم حسينيه ارشاد که همزمان محل سخنراني او و محل سخنراني علامه شهيد مطهري است، فرصت بسيار مناسبي براي گسترش آراء و افکار دکتر شريعتي در تهران بود؛ به نحوي که يک مقطعي که ميگذرد شهيد مطهري جلسات درس و سخنراني خود را در حسينيه ارشاد تعطيل ميکند و عملاً حسينيه ارشاد در اواخر دهه 40 بشدت با نام، نشان و انديشه دکتر شريعتي گره ميخورد. صمدي جوان بيان مي کند: بعد از مدتي دکتر شريعتي با برخي از افراد سازمان مجاهدين خلق در ارتباط و تعامل قرار ميگيرد که البته از زماني که خط مشي ايدئولوژيک سازمان مجاهدين خلق از سمت مباحث اسلامي به سمت مباحث مارکسيستي گرايش پيدا ميکند، دکتر شريعتي با نفي آنها و اعلام برائت از آنان مسير خودش را همچنان بر مدار مطالعات اسلامي نگه ميدارد و از آنان برائت ميجويد که اين مورد يکي از لحظات مهم حيات فکري و سياسي دکتر شريعتي است.او تصريح مي کند: در نهايت هم که رفتن او به لندن به خاطر فشارهاي ساواک بر ايشان منجر به فوت علي شريعتي در سال 56مي شود، او عملاً ثمره گسترش انديشه خود را در ميان دانشگاهيان بجا گذاشته است، گفتمان شريعتي گفتمان علمي است و اين را کساني درک مي کنند که در سطحي از شعور علمي، مدني، اجتماعي و ديني قرار ميگيرد که مجموع آنها آنان را تبديل به مبارزان و روشنفکران آگاه جامعه ميکند.اين دانشجوي دکتراي تاريخ معاصر دانشگاه فردوسي مشهد تاکيد مي کند: شايد گفتمان مرحوم شريعتي براي تيپ سنتي مبارز طرفداري نداشت و کما اينکه بعضيها با نگرشهاي دکتر شريعتي مخالفتهايي دارند، ولي او را نميزنند، چون در هدف يکسان هستند، اما در مشي کار خود شايد تفاوتهايي داشته باشند؛ در جامعه وقت ايران هدف، مبارزه و گسترش مباني اسلامي بود.صمدي جوان اظهار مي کند: اينکه يک نفر دارد در سطح دانشگاهي از اسلام گونهاي صحبت ميکند که تعداد زيادي از دانشجويان دانشگاه تهران، مشهد، بچههاي حسينيه ارشاد، گروهها و تشکلهاي فعال مدني و حتي سياسي را به خود جذب ميکند، نشان دهنده عمق انديشه و گفتمان دکتر شريعتي است.
علي شريعتي، در نگاه رهبر معظم انقلاب
رهبر معظم انقلاب اسلامي از جمله افرادي هستند که سابقه آشنايي ايشان با علي شريعتي به سالها قبل بر ميگشت و او را از دوران پيش از سفر به فرانسه ميشناختند.
ايشان در مصاحبه اي با مجله سروش (شماره 102، خرداد 1360) در باره دکتر شريعتي اينگونه مي گويند:
به نظر من شريعتي برخلاف آنچه که همگان تصور ميکنند يک چهره همچنان مظلوم است و اين به دليل طرفداران و مخالفان اوست، يعني از شگفتيهاي زمان و شايد از شگفتيهاي شريعتي اين است که هم طرفداران و هم مخالفانش نوعي همدستي با هم کرده اند تا اين انسان دردمند و پرشور را ناشناخته نگهدارند و اين ظلمي به اوست.مخالفان او به اشتباهات دکتر شريعتي تمسک مي کنند و اين موجب مي شود که نقاط مثبتي که در او بود را نبينند.
بي گمان شريعتي اشتباهاتي داشت و من هرگز ادعا نمي کنم که اين اشتباهات کوچک بود اما ادعا مي کنم که در کنار آنچه که ما اشتباهات شريعتي مي توانيم نام گذاريم، چهره شريعتي از برجستگي ها و زيبايي ها هم برخوردار بود؛ پس ظلم است اگر به خاطر اشتباهات او، برجستگي هاي او را نبينيم.
تاريخ را تحريف نکنيم
به گزارش عصر آذربايجان به نقل از باشگاه خبرنگاران،در حال حاضر جامعه امروز ايران با فهم درست و کاملي از شريعتي مواجه نيست؛ همين که نسبت به شخصيتهاي ملي و اثرگذاريهاي آنها شناخت نداشته باشيم، ناخودآگاه مسير تحريف تاريخ را باز کردهايم؛ شريعتي هم بايد در ظرف زمان خود به لحاظ تاريخي و هم در ظرف انديشهاي که به خاطرش تلاش و کوشش کرده شناخته شود، تا بالاخره به يک نقطه مشخصي برسيم.
منبع :