گروه تاريخي: تبريز که روزگاري به خاطر خانهها و معماري خود شهره بود، اين روزها با بيماري مزمني به نام بلندمرتبهسازي و آپارتمانسازي دستبهگريبان است؛ تبي که امان معماري اصيل اين شهر را بريده است. خانههاي قديمي و معماري بومي و اصيل بخشي از حافظه تاريخي يک شهرند. آنوقتها که هنوز مردمان شهر در آهن و فولاد محصور نشده بودند، با خاک و سنگ، آب و آفتاب در بستر آگاهي و تجربههاي ديرين، فضاهايي را سامان دادند که امروزه يادگارهاي آن جزو ميراث فرهنگي ما و آيندگان سرزمين است. باگذشت زمان ساختار معماري در محيط جغرافيايي استانها تغيير کرده است درصورتيکه سبک معماري بومي، اصيل و تاريخي خاص هر استان بر اساس اقليم، مصالح بومي، فرهنگ و سبک زندگي مردم هر استان طراحي ميشده است. در اين گزارشها به نقشه مصالح، المانها، هويت عناصر، طراحي و سبک زندگي مردم هر استان در اين خانهها پرداختهشده و ضمن توصيف و تشريح ويژگيهاي خانههاي تاريخي و معماري ايراني- اسلامي با مسئولان مرتبط، اهلفن، اساتيد دانشگاه، پژوهشگران حوزه معماري و شهرسازي و معماران نيز صحبت شده است. در گزارش پيش رو به سراغ معماري اصيل استان آذربايجان شرقي و شهر تبريز در غرب ايران رفتهايم، جايي که پيشازاين پيشطاق، هشتي و دالان منادي سبک معماري اصيل اين منطقه بوده است. *زيباييهاي ساده اما گيرا گلداني پلاستيکي و يک بوته شمعداني پژمرده در قاب پنجره اتاقي محقر که هرروز صبح در ميان دود و دم و نفس گرفته آسمان نگاهش رو به ساختمانهاي زمخت و سر به فلک کشيده باز ميشود، معمول و مرسومترين تصوير در تبريز امروز که روزگاري به خاطر خانهها و معماري منحصربهفرد و اصيل خود شهره بود و اکنون با بيماري مزمني به نام بلندمرتبهسازي و آپارتماننشيني دستبهگريبان است، تبي که امان معماري سنتي شهر اولين را بريده است. چندان دور نيست روزگاري که وقتي با پدر و مادر و خواهر و برادرانم به خانه قديمي پدربزرگ ميرفتيم، محو زيباييهاي ساده اما گيراي آن خانه ميشدم، خانهاي با يک حياط بهاندازه همان ساختماني که محل آرامش و آسايش پدربزرگ و مادربزرگ هميشه خندان بود، پر از درختان انگور، با حوضي در ميان حياط که حتي در سوز زمستانهاي آن روزگار تبريز هم قرمزي ماهيهاي زير سطح يخزده آبش برق ميزد و جاي من هميشه ايواني بود که يکي دو متري از بالاي حياط جلو آمده بود و بوم بهترين تصوير دوران کودکيام بود. اين شرايط تنها بر خانه پدربزرگي من حاکم نبود و بقيه خانهها هم کموبيش با همين عيارها ساختهشده بودند و فرقي نميکرد خانهها در پايينشهر باشند يا بالاي شهر، مکاني با ساختماني در ميان يک حياط که بسته به توان و امکانات مالکان خود تغييراتي در ساخت ابنيه و تعدد اتاقها به خود ميديدند و با اين حال همگي حائز مؤلفهاي به نام «محل آرامش و آسايش خانواده» بودند مکاني که براي هر رويداد خانه و خانواده حريمي تعريفشده داشت. اما اين روزها وقتي اتفاقي از همان محله قديمي پدربزرگ و مادربزرگ رد ميشوم، ديگر نه پدربزرگ و مادربزرگ هميشه خندانم هستند و نه اثري از آن خانهها که حتي با شاخ و برگ آويزان درختان در گوشه و کنار ديوارهاي بيرونيشان به انسان انرژي و آرامش ميبخشيدند و جاي آنها را ساختمانهايي با نماهاي سيماني و آهني گرفته و گويي ديگر به جاي درختان، اين ساختمانهاي خشک و خشن هستند که هرروز بيشتر از ديروز قد ميکشند. *تبريز دومين شهر پررونق کشور از لحاظ خانههاي تاريخي تبريز دومين شهر پررونق کشور از لحاظ خانههاي تاريخي است و هرچند تمام بناهاي تاريخي و ديدني آن در آخرين شب سال 1193 و در آغاز دوره? قاجاريه، براثر وقوع زمينلرزهاي هولناک تخريب و شهر تبريز بهويرانهاي از خرابهها تبديل شد اما برخي از بناهاي محکم و استوار، همچون ارگ عليشاه، بازار تبريز، مسجد استادشاگرد، مسجد جامع و مسجد کبود باوجود آسيبهاي فراواني که ديدند، باقي ماندند و پس از اين واقعه و در آغازين سالهاي دوره? قاجار، ساختوساز در شهر رونق گرفت و مردم بر روي خرابههاي تبريز ويرانشده، شهري نو با خانههايي زيبا و جالب بنا کردند. امروزه نيز تعدادي از اين خانههاي قديمي که قدمتشان به دوره? قاجار ميرسد، در نقاط مرکزي شهر تبريز به چشم ميخورند اما طي دهها سال آسيبهايي به آنها واردشده که مهمترين آنها نوع نگاه و تغيير رويکرد نسبت به معماري شهر است بيماري مزمني که هرروز بيشازپيش شيوع مييابد و تن خسته خانههاي باشکوه و روحنواز قديمي ميشود محل روئيدن آپارتمانها و مراکز تجاري بلندمرتبهاي که هيچ سنخيتي با معماري زيبا و ارزشمند تبريز کهن ندارند. البته در سالهاي اخير، روند ترميم خانههاي تاريخي شهر تبريز از سر گرفتهشده است و براي نمونه »خانه? مشروطه« به موزه? مشروطه، »خانه? شربتاوغلي« به فرهنگسراي تبريز و »خانه? قدکي« به دانشکده? معماري تبديلشده و در حال حاضر بسياري از اين خانهها در حال احيا و ترميم هستند و پس از ترميم به موزه يا ساير مراکز فرهنگي تبريز تبديل خواهند شد، شهري که امروزه بيش از 600 باب خانه تاريخي شناساييشده دارد و تخمين زده ميشود که اين تعداد در سالهاي آينده با کاوشهايي که در حال انجام است، به بيش از 800 باب نيز برسد. *معماري تبريز گوياي هويت تاريخي و فرهنگي آن است براي کسب اطلاعات دقيق در اين خصوص با يکي از اعضاي هيئتمديره سازمان نظاممهندسي آذربايجان شرقي گپ و گفتي داشتيم که بيتا باقري در تشريح روند تحول معماري »شهر اولينها« ميگويد: تبريز با تمدن ديرين و قدمت بيش از سههزارساله خود هميشه محور تحولات اجتماعي و سياسي کشور طي قرنهاي گذشته بوده و با توجه به پيشينه غني تاريخي خود داراي بافت شهري و معماري ارزشمندي است که گوياي هويت تاريخي و فرهنگي آن است. به گفته وي آنچه امروز از بافت قديمي و آثار باستاني اين شهر تاريخي بهجامانده شايد بخش کوچکي از بناهاي عمومي مهم آن است که حتي اين موارد نيز به دليل عدم رعايت حرايم بناهاي با ارزش قديمي دستخوش تحول شدهاند و تعداد انگشتشماري از خانههاي قديمي و با ارزش در دسترس است که تعدادي از آنها با همت مسئولان شهر مرمت و به موزه تبديلشدهاند و علاوه بر اين متأسفانه خانههاي با ارزش از حملههاي نابخردانه طرحهاي شهري ناکارآمد در امان نماندهاند و اگر هم تا امروز پابرجا هستند هيچ تدبير هوشمندانهاي در راستاي حفظ آنها به عمل نيامده است. باقري به يکي از اساسيترين چالش هاي بناهاي تاريخي بهعنوان يکي از مؤلفههاي مؤثر بر حفظ معماري اصيل اشاره و تصريح ميکند: متأسفانه در کشورهاي جهان سوم اين باور که آثار فرهنگي و تاريخي جزو ثروت آن کشور محسوب ميشود به وجود نيامده و طرز فکر غالب اين است که يک تپه قديمي و باستاني را شخم زدن بهتر است تا بذري کاشته شود و ناني سر سفره بياورد چون تپه باستاني شکم را سير نميکند! اين در حالي است که امروزه بافتهاي کهن و تاريخي به علت داشتن جاذبههاي سرشار توريستي يکي از مهمترين منابع درآمد کشورهاي بزرگ دنيا به شمار ميرود و در اين ميان باوجوداينکه کشور ما ازلحاظ داشتن جاذبههاي توريستي جزو 10 کشور اول جهان است اما ازلحاظ جذب توريست و جهانگرد در ردههاي نازل قرار ميگيرد. *تبريز شهري با بافت کاملاً درون گرا فلسفه معماري تبريز و روند تغيير آن يکي از جذاب ترين بخش هاي سخنان اين عضو سازمان نظام مهندسي آذربايجان شرقي است آنجا که مي گويد: در گذشته بافت کالبدي هر شهر در ايران شامل تعدادي محله و هر يک از لحاظ وسعت و تراکم جمعيت با هم متفاوت بود و يک واحد اجتماعي- شهري به شمار مي رفت که در ساماندهي روابط اجتماعي واداري نقش موثري ايفا مي کرد و تبريز نيز از اين قواعد مستثني نبود و براي نمونه نقشه »دارالسلطنه« حدود محلات تبريز را کاملا مشخص مي کند. وي ادامه ميدهد: محلات تبريز به علت شرايط اقليمي خاص منطقه يک بافت کاملاً درونگرا دارند بهطوريکه در کتاب »مسافرت به ايران در دوره فتحعلي شاه« از موريس، منازل داخلي تبريز با عباراتي چون »وجود يک فضاي ورودي با مسيري غيرمستقيم و ترکيب اتاقها و دالانها در يک يا چند سوي حياط« توصيفشده است و »کنت دوسرسي« نيز در اين خصوص مينويسد »درواقع دو طرف کوچهها، ديوارهاي بلند کشيده شده و فقط ميانشان سوراخ کوچکي است که تنها به يک نفر امکان ورود به خانه را ميدهد اما همينکه از اين مدخل تنگ و پست عبور کنيم، وارد حياطهايي ميشويم که هميشه مزين به گل است، يا باغهايي که با صفا و سرسبز است.« باقري از بافت محله و فضاي بيروني به اندروني خانهها ميرود و ميگويد: خانههاي تبريز بر اساس الگوي درونگرا و با دو بخش اندروني و بيروني ساختهشدهاند و اين معماري بر اساس سه دوره کلي در مسکن ايراني که تبريز هم متأثر از همين سه الگو است، شکلگرفته که نخستين دوره معماري ايراني که ادامه سنتهاي معماري مسکن ايراني است، تا دوره مياني حکومت قاجار بهطور قطعي ادامه داشته و دومين دوره، دوره التقاطي است. *حفظ حريم و حرمت فضاي داخلي مؤلفه_اي اصلي در معماري تبريز وي در ادامه به موضوعي اشاره مي کند که متاسفانه در ساخت و سازهاي امروزي چندان مورد توجه نمي گيرد و خاطر نشان مي کند: در گذشته خانه هاي تبريز عناصري مانند پيشطاق هشتي و دالان داشتند و مسير ورود به فضاي درون خانه به عنوان مهمترين بخش و معرف جايگاه اجتماعي مالک، با يک يا چند تغيير توام بود به طوري که ورود ناگهاني و سريع به فضاهاي دروني را ناممکن مي ساخت. وي ادامه مي دهد: اين روش در واقع ترفندي براي حفظ حريم و حرمت فضاي داخلي بود و در بعضي خانه ها به ويژه در خانه هايي که قدمت کمتر دارند، فضاهاي اين ورودي به شکل ساده تري طراحي و ساخته شده و »پيش طاق« و سردر ورودي بسياري از خانه ها از جمله سردر »خانه بلورچيان« در ابتداي کوچه صدر تبريز، گاه ساده و گاه با ظرافت زياد مزين به آجرکاري و نقوش سفالي و در برخي موارد سردرب ها داراي تزيينات گچي هم هستند. عضو گروه معماري و شهرسازي نظاممهندسي استان طراحي عناصري چون درب ورودي، دالان، حياط (بيروني) و نوع دسترسي به اتاقها را در اختيار کارکردهاي فرهنگي، اجتماعي و حتي امنيتي خانههاي قديمي تبريز عنوان ميکند و ميافزايد: بهواسطه دالانهاي بين اتاقها که به علت دوره سرماي طولاني در تبريز، معمولاً نقش فيلتر هم از نظر اقليمي و هم از نظر فرهنگي را ايفا ميکردند ابتدا از حياط وارد اين مسيرها ميشديم و بعدازآن به اتاقها ميرسيديم و در فرهنگ امروزي خانههاي مدرن فضايي به نام »هال« اين نقش را دارد که البته قياس آنها نشان ميدهد که هال بههيچعنوان کارکرد دالان را نتوانسته ايفا کند. آري، اين روزها تنها شايد بخشهايي از مناطق مرکزي تبريز تعداد انگشتشماري از خانههايي با معماري اصيل را در دل خود جايداده باشند که آنها نيز در حصار تنگ ساختمانهاي بلندمرتبه سخت و سياه گرفتار هستند.
گروه تاريخي: تبريز که روزگاري به خاطر خانهها و معماري خود شهره بود، اين روزها با بيماري مزمني به نام بلندمرتبهسازي و آپارتمانسازي دستبهگريبان است؛ تبي که امان معماري اصيل اين شهر را بريده است.