عصر آذربایجان

گزارش خبر

هوارد باسکرويل؛ شهيد آمريکايي مشروطه ايراني

هوارد باسکرويل؛ شهيد آمريکايي مشروطه ايراني

1403/02/02

گروه تاريخي: هوارد باسکرويل معلمي آمريکايي بود که براي تدريس به ايران آمد و به صف مبارزان مشروطه پيوست. وي فرماندهي فوج نجات را بر عهده گرفت و در راه مبارزه عليه استبداد کشته شد.

 عليرضا نجفي

 گروه تاريخي: هوارد باسکرويل معلمي آمريکايي بود که براي تدريس به ايران آمد و به صف مبارزان مشروطه پيوست. وي فرماندهي فوج نجات را بر عهده گرفت و در راه مبارزه عليه استبداد کشته شد.
 »سيصد گل سرخ يک گل نصراني/مارا ز سر بريده مي‌ترساني/ما گر ز سر بريده مي‌ترسيديم/در محفل عاشقان نمي‌رقصيديم«
اين شعر معروف را در رثاي هوارد باسکرويل سروده‌اند؛ آموزگار و شهيد آمريکايي انقلاب مشروطه. باسکرويل را مي‌توان در کنار مورگان شوستر از جمله دوستان و قهرمانان آمريکايي مردم ايران دانست. باسکرويل در تاريخ 10 آوريل 1885 و در ايالت نبراسکا آمريکا متولد شد. اعضاي خانواده وي داراي اعتقادات مذهبي پرسبيتري بودند. پدر، پدربزرگ و چهار برادرش نيز کشيش بودند. باسکرويل در سال 1907 و پس از فارغ‌التحصيلي از دانشگاه »پرينستون« به ايران آمد تا در مدرسه مموريال تبريز مشغول تدريس شود.
مدرسه آمريکايي تبريز
روابط ايران با ايالات متحده آمريکا پيش از کودتاي 28 مرداد بسيار خوب بود و مردم ايران نگاه مثبتي به آمريکايي‌ها داشتند. آمريکا بر خلاف کشور‌هايي مانند بريتانيا و روسيه سابقه استعماري نداشت و بافت مذهبي آن پررنگ‌تر از اروپا بود. کشيش‌هاي پروتستان آمريکايي نيز تعدادي درمانگاه و مدرسه در ايران داير کردند که تاسيس اين نهاد‌ها تاثير بسيار چشمگيري در بسط آموزش و بهداشت مدرن در ايران داشت.
مدارس آمريکايي در ايران توسط اعضاي فرقه مسيحيت پرسبيتري ساخته مي‌شد. اين فرقه از گرايش‌هاي »کالوني«مسيحيت بود که کار و ساخت و ساز را در بطن آموزه گروهي خود قرار داده بود. »جاستين پرکينز« نخستين کشيش اين فرقه بود که در سال 1259 به ايران آمد و مدرسه‌اي براي مسيحيان در اروميه برپا کرد. اين مدرسه »مموريال« ناميده شد که به معني يادگاري است و در آن زبان‌هاي متعددي، چون انگليسي، فرانسوي و روسي در کنار ديگر علوم مدرن تدريس مي‌شد.
 احمد کسروي در کتاب تاريخ انقلاب مشروطه مي‌گويد:»پيش از جنبش مشروطه و همچنين در سال‌هاي نخست آن جنبش، مدرسه آمريکاييان در تبريز (مموريال اسکول) در نزد آزاديخواهان ارجي مي‌داشت؛ زيرا يگانه جايگاهي مي‌بود که زبان انگليسي و دانش اروپايي درس داده مي‌شد و بسياري از جوانان بيدارمغز به آنجا آمد و رفت مي‌داشتند و در اين هنگام نيز يک داستاني به همبستگي ميان آن مدرسه با جنبش مشروطه پديد آورد و آن پيوستن مستر باسکرويل، يکي از آموزگاران آنجا به مجاهدان تبريز و کشته شدن وي در راه مشروطه ايران بود.«در دوران انقلاب مشروطه، حدود 25 سال از تاسيس مدرسه مموريال مي‌گذشت و اين مدرسه نقش مهمي در تاريخ آموزشي ايران ايفا کرده بود؛ مدرسه‌اي که عملاً مروج ايده‌هاي آزادي‌خواهانه بود و اغلب معلمان آن از هواداران انقلاب مشروطه بودند. باسکرويل در مدرسه مموريال شاگردان زيادي تربيت کرد. از جمله شاگردان او که بعد‌ها در عرصه پژوهش، نويسندگي، ترجمه و هم در سياست ايران نامدار شد، صادق رضازاده شفق بود که هنگام گذراندن دوره متوسطه در مدرسه آمريکايي، همزمان عضو مسلح »فوج نجات« به فرماندهي هوارد باسکرويل نيز بود. او در شب حادثه که به مرگ باسکرويل منجر شد در صف جنگجويان گروه »فوج نجات« قرار داشت و از نزديک جان باختن معلم و فرمانده نظامي خود را شاهد بود.
سفر بدون بازگشت باسکرويل به ايران
باسکرويل که براي رسيدن به ايران يک مسير دريايي بسيار طولاني مدت را طي کرده بود، از همان ابتداي ورود به ايران به شدت تحت تاثير اوضاع شهر تبريز قرار گرفت. وي آموزگار تاريخ اروپا و انقلاب فرانسه بود و در مدرسه آمريکايي تبريز حقوق بين‌الملل تدريس مي‌کرد. يکي از همکاران بَسکرويل، پس از مرگ وي چنين به خاطر مي‌آورد: »او معلمي موفق بود و با شخصيت جدي، روراست و مردانه‌اش، احترام همه را به خود جلب کرده بود.«
در اين مدرسه، بَسکرويل به دانش‌آموزانِ دختر و پسر با هم درس داده و به آموزش اسب‌سواري و تنيس و اجراي تاجر ونيزي مي‌پرداخت. او همچنين پس از اتمام کلاس‌هاي درس، به دانش آموزانش، مشت زني مي‌آموخت. به همين دليل گفته مي‌شود، باسکرويل نخستين کسي بود که ورزش بوکس را به ايران آورد.باسکرويل پيش از ورود به ايران با رويداد‌هاي انقلاب مشروطه در ابتداي قرن بيستم آشنايي داشت و در ايران نيز به يکي از مدافعان پرشور مشروطه بدل شد.
کسروي در تاريخ مشروطه خود مي‌نويسد: »جوان پاکدل، چون به تبريز رسيد و سراسر شهر را پر از جنب و جوش يافت، خونش به جوش آمد و به آزادي ايران دلبستگي پيدا کرد.«به گفته رضازاده شفق، که آن هنگام محصل متوسطه مدرسه آمريکايي تبريز بود، باسکرويل مدام »مي‌گفت نمي‌توانم آرام بنشينم و از پنجره مدرسه اوضاع شهر و مردم گرسنه را ببينم و آنوقت از روي کتاب درباره تاريخ اروپا صحبت کنم«.
 افزون بر اين، ترور حسن شريف‌زاده دوست نزديک، همکار و مترجم باسکرويل، توسط نيرو‌هاي نظامي محاصره‌کننده تبريز، تاثير زيادي بر او گذاشت و او را بيش از پيش به نيرو‌هاي مقاومت مشروطه‌خواهان تبريز متصل کرد.
باسکرويل و فوج نجات
باسکرويل پس از محاصره تبريز به دست نيرو‌هاي محمدعلي شاه قاجار، به ستارخان پيوست و فوج نجات را تشکيل داد. تبريز حدود ده ماه بود که توسط قواي استبداد محاصره شده بود و ديگر در شهر مواد غذايي باقي نمانده بود. فوج نجات وظيفه داشت از خط محاصره عبور کند و خود را به روستا‌هاي اطراف برساند و براي مردم تبريز مواد خوراکي و دارو بياورد.باسکرويل که در آمريکا دوره نظامي‌گري ديده بود با جمع‌آوري گروهي از جوانان مشروطه خواه در حياط ارگ تبريز به آنان آموزش‌هاي سپاهي گري مي‌داد و آنان را براي جنگ احتمالي آماده مي‌کرد. وي فرماندهي سيصد نفر از مشروطه خواهان را در اين قيام برعهده داشت. زماني که از او خواسته شد به علت مليت متفاوتش از صف مشروطه خواهان جدا شود چنين گفت: »تنها فرق من با اين مردم زادگاهم است.
 اين فرق بزرگي نيست.« شفق در اينباره نوشته است: »او همواره تکرار مي‌کرد که نمي‌تواند آرام بنشيند و از پنجره کلاس مردم گرسنه شهر را تماشا کند که براي حقوق خود مي‌جنگند.« باسکرويل از سربازانش پيمان گرفته بود که »در هر جنگي که رخ دهد، پيشرو باشند و چون به دشمن نزديک شوند در بند سنگر نبوده، فدايي‌وار به دشمن يورش ببرند.«
نهايتاً قرار بر اين شد که فوج نجات عمليات خود را در روز 30 فروردين سال 1288 آغاز کند. فرماندهي نيرو‌هاي استبداد که شهر تبريز را محاصره کرده بودند با صمدخان شجاع‌الدوله و شماري از قزاق‌ها بود.
مهدي علوي‌زاده، يکي از اعضاي »فوج نجات« چنين مي‌گويد: »شبي که قرار بود بامداد روز بعد حمله به قواي »صمدخان« شروع شود، باسکرويل به آمادگي پرداخته و دستور داد پيروان وي (اعضاي فوج نجات) پيش از نيم شب در شهرباني (ساختمان شهرباني تبريز که از پايگاه‌هاي ملّيّون بود) گرد هم آيند… (اما) از کساني که پيمان فداکاري داشتند، فقط يازده نفر حاضر شدند و ديگران يا خودشان ترسيده، حاضر نشدند يا مادران و پدرانشان که از آهنگ باسکرويل آگاهي مي‌داشتند، جلوي پسران خود را گرفتند؛ ولي از ديگران، دسته انبوهي فراهم شدند و نزديک نيمه شب از آنجا روانه? قره‌آغاج شديم و اين محله پر از مجاهد و توپچي مي‌بود. ما را به مسجدي راه نمودند که چند ساعتي در آنجا استراحت کنيم.
 باسکرويل دمي آرام نمي‌نشست و درون مسجد نيز ما را به مشق و ورزش وامي‌داشت.»فوج نجات عمليات خود را در محله شام غازان انجام داد و باسکرويل که خود پيش از همه نيروهايش حرکت مي‌کرد، در ساعات ابتدايي نبرد کشته شد.
باسکرويل برخلاف تمايل ستارخان، رهبر مشروطه‌خواهان تبريز و سردار ملي انقلاب مشروطه، که او را مهمان و امانت خارجي در ايران مي‌دانست، مصرانه پيشاپيش فدائيان براي شکستن محاصره تبريز قرار گرفت و جان خود را در همين راه از دست داد. عمر کوتاه باسکرويل در 30 فروردين 1288 خورشيدي به پايان رسيد. او زماني که تنها 24 سال داشت کشته شد و در راه آزادي ملت ايران به خاک افتاد.
تشييع پيکر باسکرويل و قدرشناسي مشروطه‌خواهان
صادق رضازاده شفق درباره مراسم تشييع پيکر باسکرويل مي‌نويسد: «در کليساي آمريکايي در اثر ازدحام مردم جا نبود و در مسير جنازه جمعيت غريبي بود، جنازه ميان صفوف مجاهدين و در پيشاپيش شاگردان و سربازان او رو به گورستان ارامنه تبريز حرکت داده شد. اولياي مدرسه مموريال و شخصيت‌هاي آمريکايي نيز در صف مشايعين بودند. هزاران تن دورتادور فضاي گورستان را گرفته بودند.«
احمد کسروي نيز در توصيف مراسم تشييع وي را چنين وصف مي‌کند: »شاگردان باسکرويل و دسته فداييان او و ارمنيان گرجيان و آمريکاييان و همه آزادي خواهان از بزرگ و کوچک با دسته‌هاي گل پيرامون جنازه را گرفته روانه شدند. همه را اندوه گرفته، پژمرده و افسرده مي‌بودند. ميانه راه در چندجا پيکره برداشتند و، چون جنازه بدينسان به گورستان آمريکاييان رسيد، در آنجا يک رشته گفتار‌هايي رانده شد و شور و خروش سترگي برخاست.
 از کساني که به گفتار پرداختند بارون سدراک، از آزادي خواهان ارمني، مي‌بود و چنين گفت: من اکنون بي گمان شدم که مشروطه ايران پيش خواهد رفت زيرا خون پاک اين جوان بي گناه در راه آن ريخته گرديد
به گزارش عصر آذربايجان به نقل از رويداد24، پس از کشته شدن باسکرويل، ستارخان اسلحه وي را با ثبت نام و تاريخ شهادتش در پرچم ايران پيچيد و براي خانواده باسکرويل به آمريکا ارسال کرد.انجمن آزادي‌خواهان تبريز نيز مي‌خواست مبلغ پولي براي مادر باسکرويل ارسال کند، اما آمريکاييان مقيم تبريز به آن رضايت ندادند.
 در عوض يک تخته فرش نفيس که تصوير باسکرويل بروي آن نقش بسته بود، براي مادرش فرستادند. بر روي لوح يادبودي که در تبريز براي باسکرويل نصب شد، اين شعر از عارف قزويني نقش بسته:»اي محترم مدافعِ حريّتِ عباد/وي قائد شجاع و هوادار عدل و داد/کردي پي سعادتِ ايران فداي جان/پاينده باد نام تو، روحت هميشه شاد«

منبع :

برچسب ها:

نظرات کاربران

    بازگشت به ابتدا صفحه

ارسال نظر

اخبار مرتبط

هزینه سرمایه ملی برای دریاچه ‌بیمارارومیه خیانت است

پدر علم کويرشناسي ادعا كرد
خروج

پدرعلم کویرشناسی با اشاره به اینکه در شرایط فعلی اقتصاد کشور صرف هزینه کلان برای انتقال آب به دریاچه ارومیه کار عقلانی نیست، گفت: این دریاچه بیمار است و به هیچ عنوان احیا نخواهد شد.

۹۰ درصد فسادهای مالی ناشی از رانت اطلاعاتی در دولت است

نماينده مردم اروميه در مجلس شوراي اسلامي:
خروج

نماینده مردم ارومیه در مجلس شورای اسلامی گفت: ۹۰ درصد فسادهای مالی از رانت اطلاعاتی در دولت است و پایه فساد اخلاقی نیز فساد مالی است.

بهبود وضعيت اشتغال و کسب و کار در گرو اهتمام جدي مسئولان

عصر آذربایجان گزارش مي‌دهد
خروج

گروه گزارش:با توجه به وضعيت اسفبار اشتغال در آذربايجان غربي، وجود 40 هزار فارغ‌التحصيل بيکار در اين استان و بهبود وضعيت اشتغال و کسب و کار در گرو اهتمام جدي مسئولان است.

افزايش اجراي احکام قضايي در خلع يد مناطق جنگلي استان

عصر آذربایجان گزارش مي‌دهد
خروج

گروه گزارش:شش ماه نخست امسال شاهد افزايش 217 درصدي اجراي احکام قضايي در خلع يد مناطق جنگلي از لحاظ مساحت در استان بوده و با توجه به نقش و اهميت منابع طبيعي بايد بهره‌برداري اصولي از آن مورد توجه جدي قرار گيرد.

تيغ مشکلات مالي بيخ‌ گلوي ناشران کتاب

گزارش
خروج

گروه گزارش: گرفتن مجوز کتاب، چاپ و انتشار آن و در ‌‌نهايت توزيع و پخش کتاب از پروسه‌هاي دشواري است که همه ناشران چه کساني که سال‌ها در اين زمينه فعاليت دارند و چه کساني که تازه وارد حيطه نشر شده‌اند از دغدغه‌هاي اصلي فعالان اين بخش به شمار مي‌رود دغدغه‌هاي ناشران استان آذربايجان غربي گلايه‌هاي زيادي از آن دارند.

تندرستی

نذري وتهديد سلامت عزاداران
خروج

گروه تندرستي:در دهه اول ماه محرم بسياري از تكايا، مساجد و حسينيه‌ها غذاي نذري مي‌دهند. هرچه هم كه به تاسوعا و عاشوراي حسيني نزديك‌تر مي‌شويم، هيات‌هاي بيشتري به خيل عزاداران و نذري‌دهندگان مي‌پيوندند و از طرفي بر گيرندگان غذاي نذري هم افزوده مي‌شود.

پاسخ امام زمان (عج) به چند شبهه عاشورايي

پاسخ امام زمان (عج) به چند شبهه عاشورايي
خروج

گروه دين و انديشه:کافيست فقط چند لحظه به ماه محرم و روزهاي عزاداري بر امام حسين عليه السلام بيانديشي. اين فکر ناخودآگاه يک شيعه را به ياد امام زمان خويش مي اندازد که آن حضرت چه نگاهي به اين ماه دارد و انديشه و افکار او در اين باب چگونه است؟

مبالغه‌گويي مهم‌ترين آسيب در عزاداري‌ها است

امام جمعه مياندوآب:
خروج

گروه خبر:امام جمعه مياندوآب گفت: اغراق و مبالغه مهم‌ترين آسيب در آئين‌‌هاي عزاداري امام حسين (ع) است.

ايجاد امنيت اجتماعي پايدار نيازمند خرد جمعي

عصر آذربايجان گزارش مي‌دهد
خروج

گروه گزارش: امروزه امنيت اجتماعي به يکي از مهمترين مباحث در بحث امنيت تبديل شده است؛ ايجاد امنيت اجتماعي پايدار به ويژه در استان‌هاي مرزي، نيازمند همت جدي تمام متوليان بخش فرهنگي و اجتماعي است.

معماي حل نشده راه هاي زير زميني تبريز

گفتگو
خروج

گروه تاريخي:?راه هاي زير زميني و عجايب ناشناخته آن هميشه در فيلم هاي علمي تخيلي يکي از سکانس هاي مشهور و مورد علاقه کارگردانان و تماشاگران است و آنها را روي صندلي سينما يا مقابل صفحه جادويي تلويزيون ميخکوب مي کند.

استان زنجان ظرفيتي ناشناخته براي کشورهاي قفقاز

گزارش
خروج

گروه سياسي: استان زنجان در شمال‌غرب کشور مسافت قابل قبولي با کشورهاي قفقاز دارد، اما اين ظرفيت براي اقتصاد زنجان به خوبي به کارگيري نشده است.

درباره نشریه عصر آذربایجان

خروج

«عصر آذربایجان» نخستین نشریه منطقه ای استان های آذربایجان غربی ،آذربایجان شرقی،زنجان و اردبیل هست

سایر اخبار این موضوع

پربازدیدترین خبرها

پرتفسیرترین خبرها