گروه تاريخي: خانه 'ستارخان سردار ملي' در محله تاريخي 'اميرخيزي' (اميره قيز) تبريز از جمله بناهاي تاريخي ثبت شده در فهرست آثار ملي کشورمان است که به مانند مالک آن، تاريخ پرفراز و نشيبي داشته است. احتمالا شما نيز جزء صدها و بلکه هزاران نفري باشيد که هر روز از نقاط مختلف خيابان هاي شمس تبريزي و فلسطين پاي پياده يا سواره عبور مي کنيد اما تا به حال متوجه وجود خانه ستارخان، سردار ملي ايرانيان در انقلاب مشروطه، در يکي از کوچه_هاي آنجا نشده ايد. بله سخن از ستارخان است؛ سردار آزاديخواهي که بزرگ ترين وجه مميزه اش در مبارزات مشروطه 110 سال قبل مقيد بودنش به شرع مقدس و باور قلبي به آرمان_هاي مردم به رهبري علماي وقت و مجتهدين نجف اشرف بود. در تبيين بزرگي و آزادگي ستارخان سردار ملي همين بس که وقتي کنسول روسيه تزاري از او خواست تحت الحمايه روس ها برود، پاسخ داد که 'من مي خواهم هفتاد مملکت زير بيرق امام علي (ع) برود'. ستارخان در عمل به اين باور در شرايطي که همه بزرگان و گردان آزادي از ترس لشکر خون آشام تزار، بيرق سفيد بر فراز ساختمان هاي خود زده بودند و هيچ جنبده اي در آذربايجان در يد قدرت روس ها بدون اجازه و اشاره آنها نمي توانست کوچک ترين حرکتي کند، تفنگ برداشت و پرچم هاي ننگ و تسليم را فرود آورد. اين پيش درآمد، بهانه اي براي توصيف خانه اَي آجري با معماري ساده و دلنشين در محله قديمي اميرخيز (اميره قيز در اصطلاح محلي) تبريز است. ظهر يکي از روزهاي سرد و برفي اوايل دي ماه است؛ همراه با فريدون بابايي اقدم و ايرج شهين باهر، دو عضو شوراي شهر تبريز از خانه ستارخان بازديد مي کنيم. گر چه من خودم بزرگ شده آن محلات هستم، اما تا آن روز موفق به ديدن اين بناي تاريخي منتسب به سردار ملي نشده بودم. خانه تاريخي ستارخان در محله اميرخيزي تبريز هر چند فضاي فيزيکي کوچکي دارد، اما روح آزادگي و بزرگي سردار ملي در آن موج مي زند. کوچه محل قرار گرفتن خانه ستارخان که در اقدامي پسنديده از سوي متوليان فرهنگي و مديريت شهري به نام 'کوي ستارخان' نامگذاري شده است، از يک سو به چهار راه منجم و از سوي ديگر به خيابان شمسي تبريز راه دارد. البته عرض ديوار بيروني آجري و سرخ رنگ خانه سردار ملي اندک است و به همين دليل در بدون ورود به کوچه، يافتن اين مکان تاريخي به يادگار مانده از جنگ هاي 11 ماهه تبريزيان با استبداد محمدعليشاهي کار دشواري است. در هر حال پس از پرس و جو از همسايگان، خانه ستارخان را پيدا مي کنيم و همراه با دو عضو شوراي شهر تبريز از هشتي کوچکي که تنديس افتتاح موزه بر ديواره آن خودنمايي مي کند، وارد حياط پر از برف ساختمان مي شويم. نماي بيروني خانه سردار ملي به تابلوي برنجي منقش به 'خانه ستارخان سردار ملي' و چراغ طرح قديمي افراشته بر بالاي در مزين است و خانه در نگاه اول ، يک طبقه با نيم طبقه اي سوار بر آن به نظر مي رسد. در کناره هاي درب چوبي ورودي ساختمان نيز جاي خالي دو پنجره مانند به چشم مي خورد که آجرهاي به هم گره خورده آن را پر کرده اند؛ ضمن اينکه درب چوبي خانه سردار ملي ديگر کوبه ندارد. البته بناي فعلي خانه ستارخان مربوط به دوره پهلوي است و در تبريز خيابان شمس تبريزي، کوي اميرخيز، کوچه ستارخان غربي، با شماره ثبت 19743 بهعنوان يکي از آثار ملي ايران به ثبت رسيده است. آجر کاري هاي اجرا شده در نماي شمالي بنا از ويژگي هاي خاص معماري آن است؛ البته بناي اصلي، متعلق به دوره ي قاجار، خانه اي با حياط هاي اندروني و بيروني و همه فضا هاي مطبخ، اصطبل و... بوده است که با گلوله هاي توپ جنگي لشکر تزار روس که از دست سردار ملي جان به لب شده بود، به هنگام ورود سپاهيان اشغالگر تزار به تبريز در سال 1289 شمسي ويران شده است. نکته جالب توجه اينکه خانه سردار ملي ايرانيان در انقلاب مشروطه نيز مانند خود وي گمنام است و در صفحات فضاي مجازي که آغاز و پايانش ناپيداست و در مورد هر چيزي از 'شير مرغ' گرفته تا 'جان آدميزاد' مي توان مطلب در آن يافت، بيش از چند پاراگراف جسته و گريخته در باب خانه ستارخان ديده نمي شود. البته بناي فعلي 'خانه ستارخان سردار ملي' بيشتر از اينکه ارزش معماري داشته باشد، به دليل تعلق به سردار ملي (دوره مشروطه) حائز اهميت خاص است. حياط خانه ستارخان در روزي که ما از آن بازديد کرديم، آکنده از برف بود؛ البته ناگفته نماند که خانه در زمان حاضر در اختيار بنياد حقوق بشر اسلامي شعبه شمال غرب است. زوارهاي چوبي رنگ و رو رفته پنجره_هاي چوبي ساختمان با سوز زمستان همراهي و برف در حياط خانه ترکتازي مي کند. بر ديوارهاي دروني حياط خانه ستارخان، طرح برجسته هاي برنجي از صحنه هاي دلاوري و مبارزه سردار ملي و يارانش در جنگ هاي مشروطه در قامتي بلند و برافراشته به شکلي هنرمندانه نصب شده است که چشم بينندگان را نوازش مي دهد. وارد حياط خانه که مي شود، انگار روح سردار ملي با تصاوير نقش برجسته هم آوايي مي کند؛ ناخواسته غرق در خاطرات 110 سال پيش مي_شوي و سوار بر اسب خيال پا به ميدان هاي مبارزه نهضت مشروطه مي گذاري. در عالم خيال، ستارخان را مي بيني که با آن قيافه جدي و مردانه اش، خسته از يک روز پر جنگ و جدال بر صندلي تکيه داده و قليان چاق مي کند؛ سران مجاهدان بر دورش حلقه مي زنند و سردار ملي در دو جبهه جنگ و سياست، تبريز طوفان زده را با حمايت 'انجمن'، در مقابل دشمن تا بن دندان مسلح داخلي و خارجي مديريت مي کند. صداي و توپ و تفنگ است که در گوشم مي_پيچد؛ جنگ سه روزه مجاهدان جان بر کف با سربازان تزار اشغالگر در کوچه پس کوچه هاي تنگ و دراز تبريز در هزار توي خانه باغ هاي گلي چند هزار متري نيز افتخاري بر تارک تاريخ معاصر ايران زمين است. اميرحشمت نيساري و يارانش را مي بيني که بي محابا و با علم به اينکه جزاي مبارزه شان با تزار مسلح به سلاح هاي آتشين و مدرن و غداره بندرهاي داخلي اش چيزي جز جان دادن بر سر چوبه هاي دار نيست تفنگ به روي دشمن خالي مي کنند و از جنگ تن به تن در پيرامون ارک عليشاه و پيرامون باغشمال عقب نمي نشينند. در گوشه اي ديگر صحنه اي از چوبه هاي دار ميدان مشق (ضلع شمال شرقي ميدان دانشسراي امروزي تبريز) در جلوي چشمانت رژه مي رود که ثقه الاسلام پسران 14 و 16 ساله علي مسيو و چند تن بي_گناه ديگر در عاشوراي 1330 قمري به جرم دفاع از دين و وطن، حلاج وار و چشم به سپهر آبي و آفتابي تبريز، نداي 'زنده باد وطن' سر مي دهند. و اينها همه از شجاعت و دلاوري جوانمردي از جرگه عياران به نام 'ستارخان سردار ملي' نشات مي گيرد که پايش با حليه و نيرنگ روسوفيل ها و انگلوفيل هاي وابسته به تهران کشانده شده است تا ميوه چينان انقلاب مشروطه در پارک اتابک تير به پايش زنند و در بستر مرگش اندازند تا ملت مسلمان ايران از سردار مقيد به دين و وطن محروم بماند. اينجا خانه ستارخان است؛ بنايي منتسب به سردار ملي ايرانيان که به هنگام عزيمت به تهران، مردم دسته به دسته در دروازه قزوين به استقبال خود و ياران مجاهدش آمدند و آن صحنه ها امروز برگ هاي درخشان تاريخ معاصر مام ميهن است. گفته مي شود خانه فعلي ستارخان تنها بخش اندروني بناي اصلي است و اهالي محله 'اميره قيز' بر اين باورند که تمام زمين_هاي کوچه ستارخان غربي در تملک سردار ملي بوده است. البته فراموش نمي کنم که ملک پشت بيمارستان چشم علوي تبريز تا همين چند سال قبل، باغ بزرگي به نام 'باغ ستارخان' بود و حدود يک دهه قبل به بيمارستان ملحق شد. اتاق هاي خانه ستارخان، معماري ساده اي دارند، اما آنچه اين بنا را از نظر تاريخي اهميتي مضاعف مي_بخشد، وجود دالاني مرتفع و کم عرض در زيرزمين است که گفته مي شود در زمان جنگ هاي 11 ماهه تبريز 'راه اسب رو' بوده و به رودخانه 'ميدان چايي' که از وسط تبريزمي گذرد منتهي مي شد. در واقع اين راه مخفي با سقف ضربي آجري حدود 300 متر طول داشته و کندن آن در 110 سال قبل خود حکايتي جالب و مهر تاييدي بر رشادت ها و از خودگذشتگي هاي سردار ملي و يارانش در جبهه هاي مختلف بوده است. البته خانه ستارخان تا سال 1389 کاربري موزه داشته و هنوز نيز مي توان باقيمانده تصويرهاي قاب گرفته شده از سران و بزرگان مشروطه تبريز را بر ديوار اتاق هاي آن مشاهده کرد. بازديد از خانه ستارخان نيم ساعتي به طول مي انجامد؛ از خانه که بيرون مي آيم همچنان غرق در خيالات انقلاب مشروطه و 'سردار و سالار ملي' اش هستم. پايم مي رود و دلم همراهي نمي کند انگار دلم در خانه سردار ملي و دالان دراز و نيمه تاريک 'اسب رو' آن جا مانده است؛ با خودم به غربت ستارخان و گمنامي خانه اش در قلب يک محله تاريخي در تبريز مي انديشم. باشد که زعماي قوم و بزرگان شهر گامي در راستاي زدودن غبار فراموشي از چهره قهرمان دين و وطن بردارند و طرحي نو براي احياي کاربري موزه خانه 'سردار ملي' دراندازند، به ويژه اينکه دو قطعه زمين پشت خانه در تملک شهرداري تبريز است.
خانه 'ستارخان سردار ملي' در محله تاريخي 'اميرخيزي' (اميره قيز) تبريز از جمله بناهاي تاريخي ثبت شده در فهرست آثار ملي کشورمان است که به مانند مالک آن، تاريخ پرفراز و نشيبي داشته است.