کشف حجاب و کلاه شاپو سوغات رضاخاني از فرهنگ فرنگ
کشف حجاب و کلاه شاپو سوغات رضاخاني از فرهنگ فرنگ
1397/05/07
گروه تاريخي: ماجرا از سفر رضا پهلوي به ترکيه آغاز مي شود، وقتي رضا پالان تحت تاثير کشورهاي اروپايي قصد سفر به ترکيه کرده تا از کشورهاي خارجي ديدن کند و از نقاط مثبت آن ها در ايران نيز استفاده کند.
ماجرا از سفر رضا پهلوي به ترکيه آغاز مي شود، وقتي رضا پالان تحت تاثير کشورهاي اروپايي قصد سفر به ترکيه کرده تا از کشورهاي خارجي ديدن کند و از نقاط مثبت آن ها در ايران نيز استفاده کند.
در سال 1313 هجري شمسي رضا پهلوي به ترکيه سفر مي کند، بعد از بازگشت او به تهران از آنجايي که رضا پهلوي فردي کم هوش و کم فهم بود، کليد رشد و پيشرفت ايران را در تغيير مدل پوشش مردم و همچنين نحوه زندگي ديد.
او تنها چندماه بعد از بازگشت از ترکيه در دي ماه سال 1313 دستور کشف حجاب اجباري را صادر کرد و دستور تغيير مدل لباس مردان را نيز صادر کرد، از طرفي علني به شرب خمر و حرمت شکني ديني دست زد.
اين اقدامات ضد ديني رضا پهلوي براي بسياري از مردم مذهبي ايران سخت و طاقت فرسا بود، عده اي از مذهبيون در بسياري از شهرهاي مذهبي دست به اعتراض زدند و اين اتفاق را شديدا محکوم کردند اما در مقابل پهلوي فردي بسيار وحشي و خشن بود.
در تيرماه 1314 روحانيونِ مشهد با تجمع در منزل آيتالله يونس اردبيلي، تصميم به فرستادن نمايندگاني براي مذاکره با رضاشاه گرفتند و آيتالله سيد حسين طباطبايي قمي به اين منظور انتخاب شد.
آيتالله قمي پس از ورود به تهران، به ري رفت و در باغ سراجالملک ساکن شد، رژيم پهلوي محل اقامت او را تحت محاصره قرار داد و سپس بازداشت و ممنوعالملاقات شد.
به دنبال انتشار خبر بازداشت آيتالله قمي در مشهد و همچنين در اعتراض به اقدامهاي شهرباني، شب نوزدهم تيرماه مردم در مسجد گوهرشاد گرد آمدند و شيخ محمدتقي بهلول معروف به شيخ بهلول واعظ که در آن جلسه بر منبر سخن ميراند، مردم را به ايستادگي در برابر حکومت فراخواند.
به محض آنکه گزارش بستنشيني مردم در حرم علي بن موسي الرضا به رضا شاه رسيد، به مأموران نظامي مشهد دستور صريح داد که اگر تا فردا صبح، مردم بستنشسته را نپراکنند، به بالاترين مجازات نظامي گرفتار خواهند شد.
پليس مشهد حکم به پراکنده شدن جمعيت حاضرکه در اين مدت در آنجا تحصن کرده بودند داد ولي مردم فرمان نبردند؛ از اينرو پليس به قوه مجريه يعني استانداري متوسل شد؛ پاکروان هم از ايرج مطبوعي فرمانده لشکر خواست که مردم گردآمده را بپراکند.
اين هنگ به فرماندهي سرهنگ قادري اطراف صحن و حرم علي بن موسي الرضا و مسجد گوهرشاد را محاصره کرد و به تيراندازي به تحصنکنندگان پرداخت که در نتيجهاش، عده زيادي از زائران و تحصنکنندگان کشته شدند.
شمار کشتهشدگان اين فاجعه حتي افزون بر دو هزار نفر هم برآورد شده است؛ ميتوان گفت تمام شهر مشهد در سوگ اين واقعه فرو رفت. حکومت پيکر کشتهشدگان را بدون رعايت آيينهاي شرعي در گوري دسته جمعي در محله خشت مالها و باغ خوني مشهد به خاک سپرد.
آيت الله محمدمهدي عبدخدايي ضمن روايت خاطره اي در مورد واقعه گوهرشاد، اينطور روايت مي کند.
از مرحوم پدرم شنيدم بعد از اين کشتار وحشيانه در منزل آيت الله سيد يونس اردبيلي جلسه اي تشکيل شود، رضاخان دستور داده بود گذاشتن عمامه بايد با اجازه مراجع باشد، يعني فقط کسي که مجتهد يا مرجع هست حق گذاشتن عمامه را دارد. پدرم چون از مراجع مختلف اجازه اجتهاد داشتند، از وزارت معارف تهران براي ايشان اجازه عمامه فرستاده بودند.
علما در منزل آيت الله يونس اردبيلي جمع شدند و تصميم گرفتند عليه اين حکم اعتراض کنند. بعد از اين جلسه حاکم وقت دستور مي دهد آيت الله اردبيلي را دست و پا بسته از شهر بيرون کنند. نمي دانم ايشان را به تهران فرستادند يا به جاي ديگري تبعيد کردند. به محض دستگيري ايشان بقيه اعضاي جلسه فرار کردند، از جمله پدر من که به دهات اطراف گريخت.
به گزارش عصرآذربايجان به نقل ازصبح توس، مرحوم پدر هميشه مي گفتند يک بار موقع تولد پسرم محمدتقي در تبريز فراري بودم و يک بار هم موقع تولد تو در قضيه مسجد گوهرشاد در سال 1315. بعد از اين واقعه خفقان و اختناق عجيبي بر مشهد حاکم شد و به دستور رضاخان جلوي روضه خواني ها گرفته شد و حتي چند نفري در اين باره بازداشت شدند.
رضاخان به قدري در قضيه روضه خواني و عزاداري سخت گرفت که حتي دو سه نفر هم نمي توانستند در يک جا جمع شوند و روضه بخوانند.
منبع :