عصر آذربایجان

گزارش خبر

نيارق روستاي انقلابي

نيارق روستاي انقلابي

1397/11/01

گروه تاريخي: دي ماه سال 57 مبارزات مردم انقلابي در جاي جاي ايران به روزهاي اوج خود رسيده بود، صداي آزادي و استقلال خواهي مردم از پايتخت و شهرهاي بزرگ به شهرهاي کوچک و حتي روستاها نيز رسيده بود.

در اردبيل نيز با وجود زمستان سرد، خيزش مردمي فوران يافته و اين شهر هر روز شاهد راهپيمايي هاي بزرگي عليه رژيم ستمشاهي بود ، در بسياري از آنها ده ها روستايي نيز که با تراکتور و خودروهاي ديگر خود را به مرکز شهرستان مي رساندند با شرکت در تظاهرات شعارهاي کوبنده عليه رژيم سر مي دادند. برخي از روستاها نيز خود شاهد برگزاري تظاهرات از سوي ساکنان روستا بود، آمار شهدا در شهرهاي منطقه همچنان رو به افزايش بود اما کمتر کسي تصور مي کرد که عمال رژيم مناطق و روستاها و ساکنان آنها را مورد هجوم قرار دهد. نيارق روستايي در 30 کيلومتري اردبيل از جمله روستاهاي انقلابي با مردمان شجاع مي باشد که در ايام انقلاب حضوري گسترده در مبارزات ستمشاهي داشت. اهالي روستا معمولا به تاسي از ديگر مناطق تظاهراتي بر عليه رژيم برپا مي کردند، شعارهاي کوبنده و ضد رژيم آنها مقام هاي ژاندرمري وقت را به ستوه آورده بود و هيجدهم دي ماه 57 کارد به استخوان آنها رسيده و در هجومي خونين با سرکوب تظاهرات روستا 5 نفر را شهيد و 19 نفر را زخمي کردند. 'محمد علي اوجاقي' نويسنده و شاعر و از اهالي اين منطقه درباره خيزش انقلابي و تظاهرات روز 18 دي ماه سال 57 اينچنين روايت مي کند: ' اهالي روستاي نيارق در ايام انقلاب هر روز با حمل پلاکاردهايي با شعارهاي انقلابي در خيابان هاي شهر اردبيل همگام با مردم انقلابي اين شهر در راهپيمايي ها شرکت کرده و خشم خود را از رژيم پهلوي نشان مي دادند. زماني که اين حرکت با ماه محرم مصادف شد اهالي در مساجد روستا بعد از پرداختن به عزاداري و روضه خواني توسط حجت الاسلام سيد علي موسوي روحاني روستا ، انزجار خويش را از حکومت پهلوي نشان مي دادند و هر روز به غير از مساجد در کوچه هاي روستا هم با دادن شعارهايي عليه نظام شاهنشاهي‎، پشتيباني خويش را از نهضت امام خميني (ره) اعلام مي کردند. حرکت انقلابي نيارق روز به روز منسجم تر و باشکوه تر مي شد بطوريکه راهپيمايي بعضي روزها با درگيري پراکنده اهالي با ماموران پاسگاه ژاندارمري خاتمه مي يافت. ماموران به خاطر ترس از گسترش اين حرکت شب ها را حکومت نظامي اعلام و تمامي مغازه دارها را وادار به تعطيلي مغازه مي کردند و هيچ کس حق نداشت از ساعت 9 شب به بعد از خانه خارج شود. اين روزها حکومت نظامي و بازداشت مکرر اهالي توسط ماموران ژاندارمري مردم را خيلي خشمگين کرده بود، حتي يکي از معلمان مدرسه نيارق بنام آقاي قانعي لنگرودي را هم به دليل تبليغ عليه شاه در کلاس، به مدت چند ساعت در پاسگاه بازداشت کردند. همه اهالي روستا پير، جوان ، زن و مرد و حتي کودکان هم شجاعانه و بدون اعتنا به اين گونه تهديدها همچنان به فعاليت هاي انقلابي خود ادامه مي دادند و روستاهاي اطراف از جمله سوها ، گرمه چشمه و بريس هم با اهالي همنوا شده و در تظاهرات ها شرکت مي کردند. در يکي از همين روزها يعني عصر دو شنبه مورخه 18 دي ماه 1357 شمسي حرکت شکوهمند و انقلابي نيارق به نقطه اوج خود رسيد، در اين روز که هوا هم بيش از اندازه سرد بود اهالي روستا مثل روزهاي قبل تظاهرات آرامي را از مقابل مسجد روستا شروع و بعد از گذشتن از کوچه هاي اصلي اهالي روستاهاي همجوار از جمله سوها و گرمه چشمه هم به جمع راهپيمايان پيوسته و با دادن شعارهايي از جمله: اي مسلمانلار سيز الله تابع زور اولمايون شاه اوزي موزدور دور موزدورا موزدور اولمايون قولدور رضانين اوغلي گل چيخ گئد الدن اله بيز اسلحه آللوق قولدور رضانين اوغلون تختدن يئره ساللوق مرگ بر شاه و گاهي با اشعاري طنز انزجار خود را از نظام ستمشاهي به نمايش گذاشتند. در قسمت پاياني تظاهرات قطعنامه اي مبني بر اينکه شاه بايد ايران را ترک کند، ما استقلال و آزادي مي خواهيم، کشور ما بايد حکومت مستقلي داشته باشد و ما بايد يک حکومت اسلامي داشته باشيم توسط يکي از اهالي خوانده شد و تظاهرات کنندگان هم با نداي الله اکبر متن قطعنامه را تاييد مي کردند. وقتي که اهالي نيارق ميهمانان انقلابي روستاي سوها را بدرقه مي کردند نظاميان پاسگاه ژاندارمري در روستا حاضر شدند ، ابتدا چند تير هوايي شليک و بدنبال آن مردم را نشانه گرفتند. شاهدان مي گويند که برخي از ماموران هم از قهوه خانه واقع در نزديک حمام بيرون آمده و به پاسگاه رفته و به سوي مردم تيراندازي کردند ، در اين حال اهالي متفرق شده و هر يک به خانه هاي نزديک پاسگاه پناه بردند. در پي اين تيراندازي ها اهالي يکي پس از ديگري به زمين افتاده و به خون خويش غلطيدند. دختري به نام نازيلا سيد رحيمي در حالي که کوزه آبي را از چشمه 'حامام بولاغي' روستا پر کرده بود هنگام بازگشت به خانه مورد اصابت گلوله ماموران قرار گرفت و در لابلاي تخته سنگي که در پشت 'آشاغا حمام' قرار داشت جان سپرد. يکي ديگر از زن ها بنام ملک منظر واحدي مورد هدف قرار گرفت و همراه با طفلي که در شکم داشت به خون خويش غلطيد. محمد و مطلب راستگو در مقابل حمام مورد اصابت گلوله مزدوران قرار گرفتند و در دم جان سپردند و سراصلان خان محمد زاده در مقابل خانواده خود توسط ماموران به خون غلطيد. بعد از يکي 2 ساعت که اوضاع کمي رو به آرامش گذاشت مردم از طريق همديگر اطلاع يافتند که به غير از پنج شهيد 19 نفر از اهالي روستا هم زخمي شده اند. اهالي ، تمام شهدا را به خانه هايشان برده و مجروحان را شب هنگام به بيمارستان شير و خورشيد (فاطمي) اردبيل انتقال دادند. آنهايي که به همراه مجروحان رفته بودند هنگام بازگشت خبر دادند که در موقع بستري زخمي ها در بيمارستان ، مردم غيور و انقلابي اردبيل جهت کمک به مجروحان از جمله اهداي خون آمادگي خود را اعلام و به جهت حمايت از قيام خونين اهالي در مقابل بيمارستان تجمع و اقدام ماموران را محکوم کردند. در اين روز پر حادثه حتي تنها دبستان دولتي نيز از رگبار مسلسل در امان نماند، آموزگاري به نام بايرام زاده وقتي جان دانش آموزان را در خطر ديد شيشه پنجره کلاس ها را شکسته و دانش آموزان را از پشت مدرسه به بيرون از کلاس هدايت مي کرد و دانش آموزان هم که خيلي ترسيده و اکثر آنها نمي دانستند که چه اتفاقي افتاده از کوچه پس کوچه هاي روستا خودشان را به خانه مي رساندند. بعد از غروب خورشيد روز حادثه ، اهالي در هر کجاي روستا که بودند خودشان را به خانه مي رساندند ، اين شب با تمامي شب هاي زمستان هاي گذشته روستا کاملا فرق مي کرد ، در هر خانه از کوچک گرفته تا بزرگ همه صحبت از تظاهرات بود از اسامي شهيدان و زخمي ها سخن مي گفتند ، گويي در اين شب داستان هاي حماسي و خيالي به حقيقت پيوسته بود. در اين شب که هوا بيش از اندازه سرد و بارش برف هم از ساعت چهار بعد از ظهر آغاز شده بود هر چند در تمامي خانه ها چراغ ها روشن بود ولي انگار خاموشي مطلق در روستا حاکم شده بود و هيچ نوري از هيچ خانه اي مشاهده نمي شد. با اين حال اهالي روستا خانواده هاي زخمي ها و مخصوصا شهدا را تنها نگذاشته و براي دلداري و عرض تسليت به خانه هاي آنها مي رفتند و رفت و آمد تا پاسي از شب ادامه داشت. اکثر اهالي آن شب بيدار مانده چون هر لحظه منتظر اتفاقي تازه بودند کوچکترها با دل نگراني و بزرگترها هم با دلي مطمئن به انتظار صبح و طلوعي ديگر نشستند. از طرفي از نزديکي هاي پاسگاه خبر مي رسيد که ماموران ژاندارمري از ترس جان خود در دور تا دور ساختمان پاسگاه به طرز ويژه اي در حال گشت زني و نگهباني هستند. يکي از اهالي در خاطراتش مي گويد: در صبح فرداي حادثه وقتي به چشمه حمام بولاغي براي پر کردن کوزه آب رفته بودم هنگام پرکردن کوزه صدايي از فاصله چند متري شنيدم که گفت: 'ايجازه وئر بو دبه لري دولدوروم' يعني اجازه بده اين دبه ها را پر کنم ، سرم را بلند کردم و ديدم که چهار امنيه پاسگاه که 2 نفر شان مسلح همراه با خشاب اضافي و 2 نفر ديگر هم که دبه آب در دست داشتند در چند قدمي چشمه ايستاده اند. وي مي افزايد: ماموران هر چند مسلح بودند اما باز هم ترس و دلهره از سر و صورتشان مي باريد و صورت همه شان پريشان بود. وي ادامه داد: وقتي چند قدمي از چشمه فاصله گرفتم امنيه ها دبه ها را پر کرده و به سرعت به طرف پاسگاه حرکت کردند در بين چشمه و پاسگاه در هر چند قدمي ماموران به پشت سرشان نگاه مي کردند و در واقع هر چهار طرف را کنترل مي کردند. در صبح يکي از همين روزها صداي خودروهاي نظامي از دور به گوش اهالي رسيد برخي از اهالي تصور مي کردند که ماموران پاسگاه توسط بي سيم از اردبيل نيروي کمکي خواسته اند تا دوباره مردم را به رگبار ببندند ولي وقتي خودروهاي ارتش در مقابل پاسگاه متوقف شد تمامي وسايل ساختمان پاسگاه را جمع آوري و بار ماشين هاي اعزامي نمودند و با تدابير شديد امنيتي نيارق را به مقصد اردبيل ترک کردند. بعد از حرکت چند صد متري خودروها براي لحظه اي در جاده توقف و دوباره به حرکت خود ادامه دادند و بعد از رفتن ماموران، اهالي پاسگاه را به آتش کشيدند. مراسم تشييع و خاکسپاري شهدا قبل از فرار مزدوران پهلوي از نيارق با نداي ملکوتي لا اله الا الله و الله اکبر با حضور جمع کثيري از اهالي و با شور و شوق فراواني انجام گرفت. شرکت کنندگان در اين مراسم در مقابل روحاني محل (حجت الاسلام ميرعلي موسوي) سينه سپر کرده که در صورت گلوله باران و هر اتفاق ديگر در امان بمانند تا نماز ميت خوانده شود. اهالي ، تمامي شهيدان را در کنار هم و در قلب تنها قبرستان عمومي روستا به خاک سپرده و مجالس بزرگداشت هم با شرکت اهالي و با حضور اهالي روستاهاي اطراف در مساجد روستا برگزار شد. به گزارش عصرآذربايجان به نقل از ايرنا، اين واقعه پنج شهيد و 19 نفر زخمي داشت، اسامي شهيدان سراصلان خان محمدي متولد 1331 ، مطلب راستگو متولد 1337 ، ملک منظر واحدي متولد 1340 ، نازيلا سيد رحيمي متولد 1343 و محمد راستگو متولد 1326مي باشد. روستاي نيارق از توابع بخش ويلکيج در 30 کيلومتري مرکز استان (اردبيل) قرار دارد و همچون نگيني در حلقه کوه ها و تپه ها واقع شده است. 

منبع :

نظرات کاربران

    بازگشت به ابتدا صفحه

ارسال نظر

اخبار مرتبط

نيارق روستاي انقلابي

نيارق روستاي انقلابي
خروج

گروه تاريخي: دي ماه سال 57 مبارزات مردم انقلابي در جاي جاي ايران به روزهاي اوج خود رسيده بود، صداي آزادي و استقلال خواهي مردم از پايتخت و شهرهاي بزرگ به شهرهاي کوچک و حتي روستاها نيز رسيده بود.

سایر اخبار این موضوع

پربازدیدترین خبرها

پرتفسیرترین خبرها