چگونه قاره سبز پادوی یانکیها شد
1398/12/13
کشورهای اروپایی در حالی به گذشته خود همیشه افتخار میکنند که بررسی وضعیت حال حاضر آنها نشاندهنده این است که به استعمار آمریکا درآمدهاند.
اتحاديه اروپا امروز ديگر اثري از شکوه ديرين خود ندارد. همانگونه که ديگر از آن امپراطوري ها و استعمارگريهاي چشم آبيهاي مو بور خبري نيست، اين کشورها از طرفي به شدت درگير دعواهاي داخلي و گروهي و همچنين از طرفي ديگر اسير خوي استعمارگري آمريکا شدهاند.
همه کارشناسان سياسي و تحليلگران مسائل بينالملل معتقدند، نظام در هم تنيده ليبرال غربي که آمريکا در دوره بعد از پايان جنگ جهاني دوم بنا نهاد و در طول جنگ سرد آن را رهبري کرد، به حدي پيچيده شده که همچون تار عنکبوتي کشورهاي اروپايي را در خود گرفتار کرده است.
وقتي در سال 1952 ميلادي کشورهاي اروپايي تصميم گرفتند تا سنگ بناي يک سازمان همکاري و توسعه اقتصادي مکمل را بنا نهند، حتي فکر نميکردند که روزي کارشان به يک اتحاديه 27 عضوي مبدل شده که در حال حاضر بزرگترين اتحاديه جهان با اقتصادي قدرتمند است.
در کنار اهميت اقتصادي تشکيل جامعه اروپا که در دهه 1990 ميلادي و بعد از پيمان ماستريخت به اتحاديه اروپا تغيير نام داد، اين فرآيند به شکل گيري و گسترش نظرياتي چون همگرايي، کارکردگرايي و چندجانبهگرايي در عرصه بينالملل منجر و به آمال بسياري از کشورها و مجموعههاي بينالدولي براي تشکيل اتحاديه تبديل شد.
اروپاييها همچنين در اين مسير تلاش کردند با معرفي يورو به عنوان ارز مشترک ميان خود، سيادت دلار در بازارهاي جهاني را به چالش کشيده و در عرصه سياسي و امنيتي نيز با اعلام ابتکاراتي، حضوري فعال را از خود نشان دادند.
خروج آمريکا از برجام باعث شد تا اروپاييها مدعي باشند که خواهند توانست در مقابل اقدامات ايالات متحده بايستند و با اعلان تعهدات 11 گانه اعلام داشتند که چندجانبهگرايي را جايگزين يکجانبهگرايي زور مدارانه واشنگتن خواهند کرد. خوشبيني اروپاييها به توان خود به حدي بالا بود که «برونو لومر» وزير اقتصاد فرانسه پيشنهاد داد تا براي حفاظت از مبادلات اقتصادي اروپا با ايران، سيستم مالي جديدي ايجاد تا در نهايت جايگزين سوئيفت آمريکايي شود.
گذشت زمان اما نشان داد که اروپاييها نه تنها امکان ارائه راهکارهاي مستقل را ندارند، بلکه در توان ايستادگي در برابر زيادهخواهيها و اوامر آمريکا را نداشته و حتي توان دفاع از منافع خود را نيز ندارند.
مصطفي انتظاري کارشناس مسائل بينالملل نيز در اين باره ميگويد: طبيعي است که بيعملي اروپاييها در انجام تعهدات خود در برجام و همچنين اقدامات آنها در آغاز اجراي مکانيزم حل اختلاف، حلقه بياعتمادي که رهبر انقلاب فرمودند را تکميل کند به نحوي ما شاهد بوديم که سناريوي که اروپاييها در پيش گرفتهاند، به سان اسب ترواي آمريکا بود.
«درک کاترل» خبرنگار انگليسي در مقالهاي با اشاره به اقدامات آمريکاييها در قبال اروپا و کوتاه آمدن سياستمداران کشورهاي اروپايي در قبال زيادهخواهيهاي دونالد ترامپ در مقالهاي نوشت: اروپا به مستعمره ايالات متحده تبديل شده است؛ موضوعي که حسين کنعاني مقدم کارشناس مسائل سياسي درباره آن گفت: اروپاييها شريک دزد و رفيق قافله هستند و کاملاً تحت سلطه آمريکاييها قرار دارند.
عليرضا رجايي ديپلمات پيشين کشورمان نيز اظهار داشت: اروپاييها به دنبال پيشبرد نيات خود هستند و براي آنها مردم سالاري و عدالت اجتماعي اهميت ندارد و تنها ميخواهند اهداف خود را به پيش ببرند.
يورگن هابرماس فيلسوف آلماني و از متفکران سياسي مکتب فرانکفورت معتقد است که اتحاديه اروپا يک غول اقتصادي و يک کوتوله سياسي است و اين گفته هابرماس نشان ميدهد که مو بورهاي چشم آبي به رغم فخرفروشي به گذشته خود و سالها استعمار کشورهاي مختلف جهان، حالا خود به جايگاهي رسيدهاند که در صورت اخم آمريکا، تنشان به لرزه خواهند آمد.
روزنامه واشنگتن پست دو روز بعد از آنکه تروئيکاي اروپايي (انگليس، فرانسه و آلمان) مکانيزم حل اختلاف را بنا به بند 36 برجام فعال کردند، در مقالهاي افشا کرد که اين کشورها در مقابل تهديد ترامپ به افزايش تعرفه واردات خودرو به ميزان 25 درصد مجبور به اتخاذ اين تصميم شدهاند و اين موضوع خود نشان دهنده حقارت اروپا در مقابل آمريکا است.
محمدجواد ظريف وزير امور خارجه در حساب کاربري خود در توئيتر در واکنش به اين گزارش نوشت: تسليم / مماشات [اروپا مقابل آمريکا] مسجل شد. تروئيکاي اروپايي بقاياي برجام را، براي اجتناب از تعرفههاي جديد ترامپ، فروخت. دوستان من، فايدهاي ندارد. شما فقط اشتهاي او را باز کرديد. قلدر دبيرستان خود را به ياد داريد؟ اگر ميخواهيد که شرافت خود را بفروشيد، بفرمائيد. اما ژست اخلاق و قانون به خودتان نگيريد. که آن را نداريد.
به گزارش عصرآذربايجان به نقل از مهر، اگر روزي لندن نشينها به اين موضوع افتخار ميکردند که خورشيد در سرزمين بريتانيا غروب نميکند، فرانسويان خود را مهد آزادي پنداشته و ژرمنها به صنعت و تکنولوژي خود ميباليدند، حالا به آنها بايد گوش زد کرد که آنچه هويت بخش بوده نه تاريخ و باليدن به گذشته است، بلکه وجود اقتدار و استقلال است. موضوعي که امروز در اروپا ديده نشده و آن را به نماد مجموعهاي بيمار در جهان سياست تبديل کرده است.
منبع :