امکاني که کرونا به نويسندگان داد
امکاني که کرونا به نويسندگان داد
1401/02/04
گروه فرهنگي: علياصغر شيرزادي ميگويد: کرونا عليرغم ايجاد محدوديتهايي براي نويسندگان امکان بزرگي را به وجود آورد؛ اينکه بر روي يک مقوله تفکربرانگيز تأمل داشته باشند.
گروه فرهنگي: علياصغر شيرزادي ميگويد: کرونا عليرغم ايجاد محدوديتهايي براي نويسندگان امکان بزرگي را به وجود آورد؛ اينکه بر روي يک مقوله تفکربرانگيز تأمل داشته باشند.
اين داستاننويس درباره ارزيابياش از ادبيات و کتاب در سال 1400 و تأثير همهگيري کرونا بر آن اظهار کرد: هر واقعه بزرگ و فراگيري که در دنيا اتفاق ميافتد، بلافاصله در فکر و انديشه و فرهنگ بخصوص ادبيات خود را نشان نميدهد؛ مثلا زماني که يک ملت و کشور درگير جنگ است، داستاننويسان و شاعرانش ممکن است بلافاصله واکنش خود را به صورت مکتوب نشان دهند اما اين واکنش از روي احساسات، سطحي و گذراست، بايد زمان بگذرد تا اين واقعه در ذهن نويسنده و شاعر عمق بگيرد و به مرحله خلاقه برسد. در واقع براي تبيين، بيان و بازآفريني واقعه به شيوه خلاقه به زمان نياز است. اما چيزي که من متوجهش شدم اين است که مقوله کرونا باهمه محدوديتهايي که ايجاد کرده و کماکان هم ادامه دارد، براي کساني که اهل خلق ادبيات بودند، امکان بزرگي را به وجود آورد؛ اينکه بر روي يک مقوله تفکربرانگيز تأمل داشته باشند.
او افزود: يک اتفاق بزرگ و فراگير و در تعريف کرونا، موحش و مرگبار که رخ ميدهد، در جهاننگري و هستيشناسي هر داستاننويسي تأثير ميگذارد و باعث ميشود او به هستيشناسي خاص خود عمق بدهد و بر پايه اين هستيشناسي ناگزير تجربه عظيمي را از سر ميگذراند تا اين واقعيت عظيم را به واقعيت داستاني تبديل کند. کرونا فرصت چندساحتي را براي داستاننويسان به وجود آورد تا مطالعه بيشتري داشته باشند، البته نه تنها داستاننويسان بلکه کساني که اهل انديشه و خواننده حرفهاي ادبيات داستانياند، سعي کردند عمق مفاهيم را درک کنند و جنبه مثبت اين بَليّه اين بود که مردم وقت بيشتري را صرف مطالعه و کتابخواني کردند.
شيرزادي درباره کاهش تيراژ کتاب در سالهاي اخير و افزايش مطالعه در بازه زماني کرونا، گفت: کاهش تيراژ کتابها فقط به 1400 مربوط نميشود. تيراژ کتاب در کشورمان در شرايطي که جمعيت کشور زير 40 ميليون نفر بود و 40 درصد از جمعيت بيسواد بودند، پنجهزار نسخه بود، اما حالا که جمعيت کشورمان به 85 ميليون نفر رسيده و در هر شهرستان هم يک شعبه دانشگاهي تأسيس شده و تعداد دانشآموختگان دانشگاه و باسوادان نسبت به آن دوران خيلي بالاتر رفته، تيراژ به 300 نسخه و 500 نسخه رسيده است. با توجه به افزايش جمعيت باسواد در کشور انتظار ميرفت تيراژ کتابها و مجلات چندبرابر شود اما اين اتفاق نيفتاد، اين موضوع هم به نارساييها و مشکلات عديدهاي برميگردد که نياز به بحث مفصلي دارد.
اين تيراژ پايين يک آسيب و نشان منفي و هشداردهنده است. به نظر ميرسد درصد بالايي از مردم، چه دانشآموختگان سطح بالاي دانشگاه و يا افرادي که ديدگاه متوسطه دارند، نياز مبرمي به دانستن و افزودن به دانششان حس نميکنند و نميخواهند خيلي اهل تفکر باشند، اين موضوع درباره مسائل مربوط به زندگي روزمرهشان هم صدق ميکند و از فکر کردن گريزان هستند، زماني که چنين پرهيز و گريزي از بيشتر دانستن و درجه پايينتر بينيازي از تفکر و انديشيدن باشد، خب طبيعي است به سمت کتابخواني نميرويم.
اين نويسنده درباره اينکه به نظر او بينيازي از دانستن در نويسندگان هم ديده ميشود يا خير، خاطرنشان کرد: اگر به نويسندگان سطح جهان نگاه بيندازيم، ميبينيم آنها کتابشان را با اين انگيزه شروع نميکنند که گيرا و جذاب باشد و به فروش بيشتري برسد اما ميبينيم زندگي درصد بالايي از داستاننويسانشان نه فقط نويسندگان به اصطلاح عامهپسند با يکيدو رمانشان تأمين ميشود، اگر نگوييم به شرايط مالي بالايي ميرسند؛ اما در ايران اينطور نيست. ميتوانم بگويم داستاننويسان ما نويسندگان روزهاي جمعه و تعطيلي هستند زير وقت نداشته و درگير کار هستند. بيشتر آنها سمت داستان کوتاه ميروند زيرا ميتوانند آن را در يک نشست کوتاه بنويسند اما رمان فرق ميکند، برخي از رمانها را ميبينم که ارزش خود را دارند اما يک داستان کوتاه کشآمده هستند و بيهوده طويل شدهاند، اين يک مشکل است و بر تيراژ کتابها و سرانه مطالعه تأثير ميگذارد.
نويسنده رمانهاي »طبل آتش« و »هلال پنهان« با بيان اينکه انسان خواسته و ناخواسته محاط در سويههاي فرهنگي، اجتماعي و سياسي است، گفت: اگر جايي اشکال به وجود بيايد، اولين جايي که تأثير منفي روي آن ميگذارد، فرهنگ است؛ ميتوانيم بگوييم وضع مردم خوب نبوده و تيراژ کتاب پاين آمده، يا قيمت کتاب بالاست اما هزينه يک رمان 500 صفحهاي در مقابل رفتن به يک رستوران هم نميشود. در نزديکي محل زندگي من دو مغازه کبابي وجود دارد که هميشه در مقابل آنها صف است و به نظر نميرسد افرادي که صف ايستادهاند آدمهاي بيسوادي باشند؛ هزينه کباب و مخلفات آن بيشتر ميشود يا کتاب؟ از طرف ديگر تا شعاع چند کيلومتري يک کتابفروشي وجود ندارد، چند بساط کتاب در کنار خيابان هستند که کتابهايشان مورد پسند اهالي فکر و فرهنگ نيست. اين نياز به آسيبشناسي دارد.
شيرزادي ادامه داد: هرکس به هرجايگاهي که ميخواهد برسد، نياز به آموزش دارد، آموزش در مدرسه با کتاب شروع ميشود اما چرا تداوم پيدا نميکند؟ چرا نظام آموزشي ما به گونهاي نيست که بچهها را وادار نکند بعد از دريافت کارنامه کتاب درسيشان را به جوب پرت نکنند؟ اين اشکال است. پيش آمده براي روز معلم، به فرزندانم گفتهام براي معلم کتاب مناسب بگيريد اما آمده و گفتهاند، خانم معلم به ما گفته براي من کتاب نياوريد. اين شامل همه معلمها نميشود اما برخي از آنها چنين رفتارهايي دارند، خب دانشآموز از معلمان ياد ميگيرد.
زماني که کودکي دو سهساله است در کنار اسباببازيهايش ميتواند چند کتاب تصويري داشته باشد تا به کتاب عادت کند و قدر بشناسد، يا دوره پيشدبستاني را که شروع ميکند، به کتاب رو بياورد. آموزش و پرورش که از مدرسه شروع ميشود، بايد ادامه پيدا کند. در کنار سرگميهاي پوچ، ميتوان گوشهاي را براي مطالعه گذاشت. تيراژ کل نشريات ايران زير يک ميليون است که اين موضوع غمانگيز است يا اخيرا چاپ جديدي از کتاب «برادران کارامازوف» داستايوفسکي را ديدم که از زبان اصلي ترجمه شده و ترجمه بسيار پاکيزهاي دارد، اين کتاب که در سطح جهان مطرح است با تيراژ ??? نسخهاي منتشر شده اما همين کتاب سالها پيش از زبان دوم يعني فرانسه به فارسي ترجمه شد که تيراژش پنجهزارتا بود. اين تفاوت براي چيست؟ به نظرم متخصصان هر حوزهاي حداقل بايد در رشته تخصصي خود مطالعه داشته باشند و پيگير رشته خود باشند اما پيگيري و مطالعه نميکنند. فکر ميکنم فردي که مطالعه نکند و خود را بيبهره از کتاب بداند، هر چقدر هم هوشمند باشد به تعبيري از تاريخ برکنار ميماند، مانند موجودي است که گذشته فرهنگي ندارد و زماني که گذشته فرهنگي ندارد و غفلت دارد، آينده خوبي نخواهد داشت. همه متفقالقول هستند که محور خرد فردي و جمعي در کل دنياي ما، دانش و دانايي است و بدون کتاب و مطالعه خرد چه فردي و چه جمعي وجود نخواهد داشت که بشود که در پرتوش زندگي بسامان متعارفي داشت. اين آشفتگي و معناباختگي در زندگي نتيجه همين بي نيازي از دانستن است.
نويسنده »يک سکه در دو جيب«، »غريبه و اقاقيا« و »نشسته در غبار« درباره فضاي مجازي و تأثير آن بر داستاننويسي در سالهاي اخير نيز گفت: فضاي مجازي ضرورت دوران است که هم جنبه مثبت دارد و هم جنبه منفي، مثلا گاه ميبينم کسي داستانواره يا شبهداستاني با املاي شکسته واژهها نوشته و يا چيزي را سرهم ميکند و افرادي آن را لايک و تشويق ميکنند و به شکل مبالغهآميزي تعريف ميکنند و عدهاي هم به شدت و بدون پايه و اساسي، آن را نقد ميکنند. به نظرم فضاي مجازي گذرا است و ميگذرد. اين تجربهاي است که بايد طي شود تا متوجه شويم از اين فضا ميتوان بهگونهاي بهينه بهره گرفت. در کشورهايي که زودتر از ما از تکنولوژي بهرهبرداري کردهاند، کتاب و روزنامه جاي خود را دارند و هيچ تعارضي باهم ندارند. به نظرم فضاي مجازي آنچناني که بايد جا بيفتد و بجا استفاده شود، نشده است اما جاي کتاب را نميتواند بگيرد.
به گزارش عصر آذربايجان به نقل از ايسنا،شيرزادي در پايان از دست انتشار بودن مجموعهاي از نقدها و يادداشتهايش درباره داستاننويسان و داستاننويسي ايران و جهان با عنوان »خداحافظ پدرخوانده« خبر داد.
منبع :