اينجا چرخ زندگي به سختي مي‌چرخد

گروه اقتصادي: در زير آسمان اين شهر کساني هستند که کمر خم مي‌کنند تا چرخ زندگي در اين روزهاي سخت بچرخد.

 آناهيتا رحيمي

گروه  اقتصادي: در زير آسمان اين شهر کساني هستند که کمر خم مي‌کنند تا چرخ زندگي در اين روزهاي سخت بچرخد.
مقابل حجره‌ها که آب‌پاشي مي‌شود، صداي يا الله، يا الله باربران بازار تاريخي تبريز نيز آرام آرام به گوش مي‌رسد؛ درب حجره‌ها با توکل به خدا گشوده مي‌شود و چرخ گاري‌ها نيز يکي پس از ديگري در هر تيمچه‌ها و سراها مي‌چرخد.
صداي يا الله باربران که مي‌آيد همه کنار مي‌روند تا راه براي رد شدن باربراني که از شدت سنگيني بار، کمر خم کرده‌اند باز شود و طنين‌انداز شدن صداي يا الله آنان، صفاي خاصي به بازار مسقف تبريز مي‌بخشد.
چرخ گردون گاري باربران که از مقابل چشمانم عبور مي‌کند، مددي هم از زمزمه ذکر يا علي گرفته و به راه خود ادامه مي‌دهند.
از حال و هواي امروز بازار و صداي چرخ گاري‌ها که بگذرم بايد از روزهايي بگويم که کرونا ميهمان ناخوانده شهر شد و نان خيلي‌ها را آجر کرد، حجره‌هاي بازار تبريز که بسته باشد بالطبع جنسي هم براي حمل وجود نخواهد داشت. همه از مشاغل متضرر گفتند اما کسي حتي يادي از گاري‌هاي خاک خورده در پستوها نکرد؛ کرونا درب بازار مسقف تبريز را بست و باربران نيز دست از کار کشيدند روزگار آنها به سختي سپري شد و در روزهاي قرنطينه، در تأمين مايحتاج زندگي مشکلات بسياري به سراغ آنها آمد اما خدا را شکر مي‌کنم که اکنون بار ديگر با باز شدن بازار مسقف تبريز، دل به‌کار داده و صداي چرخ گاري‌ها دوباره به گوش مي‌رسد.
شيوع ويروس کرونا و صحبت با باربراني که روزهاي قرنطينه را پشت سر گذاشته مرا به بازار تبريز کشانيد و اين شد که رفيق نيمه‌راه يکي از باربران بازار مسقف تبريز شدم؛ بار سنگيني داشت و عرق از سر و صورتش مي‌باريد، کمر خم کرده بود تا بلکه اين بار نيز با او راه بيايد و هر دو به مقصد برسند؛ چند ساعتي بود که منتظر بودم تا اينکه از راه رسيد، مکثي نکردم و به‌دنبالش راه افتادم. سلام و خدا قوت اولين جمله‌اي بود که بعد از ساعت‌ها چشم انتظاري به ذهنم رسيد همين بهانه‌اي شد تا به راه ادامه نداده و نفسي چاق کند.
اين باربر قبل از اينکه چيزي بگويد دلش از دست ويروس کرونا به تنگ آمده و مي‌گويد: روزهاي قرنطينه تمام شد و خدا را شکر دوباره تمام باربران به سر کار آمدند.
از مسير بازار تا محلي که بارها را خالي مي‌کند با او هم قدم شدم؛ مسير دوري بود اما راهي جز رفتن براي من و اين باربر رقم نخورد؛ هم قدم شدن با کسي که بار سنگيني به دوش مي‌کشد قدري سخت است اما فرصت خوبي بود تا با همديگر صحبت کنيم تا راه نيز کوتاه شود. تمام باربران اجناسي را که با چرخ باربري حمل مي‌کنند به وانتي‌ها مي‌رسانند تا از اين طريق به دست مشتري برسد.
*کار در روستا شرايط را براي ادامه تحصيل فراهم نکرد
58 ساله است اما گويي سختي کار بر جانش رخنه کرده و او را بيشتر از سني که دارد نشان مي‌دهد؛ نبود کار، تنها علتي است که او را به سمت اين شغل کشانيده است که در ادامه مي‌گويد: روزهايي که بايد درس مي‌خواندم در روستا زندگي مي‌کرديم و کار در روستا، شرايط را براي ادامه تحصيل هموار نکرد و اين شد که به سراغ اين کار آمدم؛ اکنون نيز سن و سالي از من گذشته است و آرام آرام پير مي‌شوم؛ زورم کم کم به سنگيني اين چرخ نيز نمي‌رسد و حتي پاها و دستانم نيز درد مي‌کنند.
آقاي عالي 4 فرزند دارد که به لطف خدا، دختر و پسرانش را راهي خانه بخت کرده و در حال حاضر نيز با يک پسر و همسرش زير يک سقف زندگي مي‌کنند.
*در 2 ماه کرونايي با کمترين پس انداز روزگار خود را سپري کردم
اين باربر در ايکي قاپيلار گفت: کرونا که آمد و بازار را به تعطيلي کشانيد با کمترين پولي که پس‌انداز کرده بودم روزگار خود را گذرانديم و هيچ کمکي از کسي دريافت نکرديم.
حاج سعيد از ساعت 9 صبح تا 6 بعد از ظهر، هم پاي اين چرخ باربري شده و سنگيني اجناس را به دوش مي‌کشد تا اجناسي را که حجره داران به فروش رسانده‌اند براي رسيدن به دست مشتري به وانت بارها تحويل دهد؛ مسافتي که تمام باربران بازار تبريز در طول يک روز چندين بار طي مي‌کنند تا چرخ زندگي بچرخد.
*يک روز چرخ باربري ام شکست و در راه ماندم
گويي خاطره‌ها در شغل باربران بازار تبريز خيلي زياد است حاج سعيد نيز يکي از آن خاطره‌ها را برايم تعريف کرد؛ خاطره‌اي که شيريني آن از خنده‌هاي اين باربر، آن هم در راه برگشت از خالي کردن باري که به مقصد رسانيده است کاملاً مشخص بود.
خاطره اين باربر روزي بود که باري پر از آجيل را براي تحويل به بازار صفي مي‌برد، چرخ گاريش مي‌شکند و او از ادامه راه باز مي‌ماند در اين لحظه يکي از همکارانش، چرخ خود را به او امانت مي‌دهد تا بار به مقصد برسد و آقاي عالي نيز بعد از تحويل دادن بار به حجره داران بازار صفي، چرخ باربر را تحويل و چرخ خود را تعمير مي‌کند.
*برخي از مردم به يا الله گفتنم اعتراض مي‌کنند
برايم قدري عجيب بود با تمام خستگي که بر چهره داشت در طول صحبتم ذره‌اي از اين خستگي را نشان نداد و از روزهايي گفت که برخي از حجره‌داران که خدا پدرشان را رحمت کند دستي براي هول دادن اين چرخ مي‌زنند اما اين لحظه‌ها را نيز تجربه کرده‌ام که برخي براي حمل بار، کرايه کمي داده و حتي برخي از مردم نيز گفته‌اند که يا الله يا الله نگو رد شو ديگه.
عالي ادامه داد: درآمد ماهيانه‌ام بستگي به خرج و مخارج زندگي دارد برخي از ماه‌ها صدهزار تومان مي‌توانم پس انداز کنم اما در برخي از ماه‌ها نيز اين مبلغ کم هم نمي‌ماند اما چاره چيست قناعت مي‌کنم تا به ديگران محتاج نباشم.
*خرج و مخارج کمرم را شکست
علي يکي ديگر از باربراني است که نسبت به بقيه سن و سال کمتري دارد و آنطور که مشخص است در اين روزها سعي مي‌کند تا از بقيه بيشتر کار کند تا شايد تلافي روزهاي قرنطينه دربيايد؛ همين موجب شد که چند کلمه‌اي هم با او صحبت کنم.
علي گفت: من چند سالي مي‌شود که ازدواج کرده‌ام و يک دختر 2 ساله نيز دارم؛ شايد کارمان قبل از شيوع ويروس کرونا بهتر بود اما از روزي که اين ويروس، بازار را تعطيل کرد خرج و مخارج زندگي نيز کمر ما را شکست.شغل باربري شغلي نيست که هميشه خيالت را از تأمين مايحتاج زندگي راحت کند، چراکه روزي با 10 هزار تومان به خانه مي‌رويم و روزي هم با 40 هزار تومان.
علي ادامه داد: راه دوري نمي‌روم از روزهاي عيد مي‌گويم که نتوانستم نياز خانواده‌ام را تأمين کنم گر چه همسرم شرايط را مي‌ديد، اما من خيلي شرمنده شدم.
وي گفت: شيوع ويروس کرونا کارمان را خيلي ضعيف کرد خودمان نيز با ترس به شلوغ ترين مکان‌ها مي‌رويم اما چاره چيست زندگي خرج مي‌خواهد تا شرمنده زن و بچه نشوي.علي از ته دل دعا مي‌کند که ان شاءالله اين ويروس دست از سر ما بردارد تا دوباره در آسايش به کار خود ادامه دهيم.
*چرخ زندگي با دستان من مي‌چرخد
اين باربران از ادامه فعاليت در روزهايي که شيوع ويروس کرونا نيز قدم به قدم پرسه مي‌زند مي‌گويند که درآمدي به جز اين کار نداريم، چرخ زندگي با دستان ما مي‌چرخد و کسي به جز ما نمي‌تواند خرج و مخارج خانواده را تأمين کند؛ اما يک مشکل بزرگي که وجود دارد پرداخت بيمه از طريق بانک است که در اين روزها هيچ بانکي پول دريافت نمي‌کند.
به گزارش  عصر آذربايجان به نقل از مهر، توان به دوش کشيدن اين بارها را هم که نداشته باشند نان‌آور خانواده هستند و هر روز دست به کار مي‌شوند. يک مسير طولاني و تکراري که شايد براي آنها رقم خوردن اين تکرار لذت بخش باشد چرا که با چرخ خوردن تک تک چرخ‌هاي باربري، چرخ زندگي نيز مي‌چرخد.

منبع :