عصر آذربایجان

گزارش خبر

پوست‌اندازي پزشکي در ايران عصر قاجار ورود علم نوين دوا و درمان

پوست‌اندازي پزشکي در ايران عصر قاجار ورود علم نوين دوا و درمان

1402/03/21

گروه تاريخي: در نيمه اول دوران قاجار، داروخانه و داروهاي مدرن وجود نداشت. پزشکان بايد داروهاي گياهي را که اغلب شامل گل گاوزبان، گل بنفشه، گل ختمي، شيرخشت، گل بابونه و پرسياوش بود، نسخه مي‌کردند. داروهاي گياهي توسط عطاران از مزارع جمع‌آوري و به شهر آورده مي‌شد و عطار يا داروفروش اين داروها را در گذرگاه‌ها و چهارراه‌هاي بازار مي‌فروخت.

 گروه تاريخي: در نيمه اول دوران قاجار، داروخانه و داروهاي مدرن وجود نداشت. پزشکان بايد داروهاي گياهي را که اغلب شامل گل گاوزبان، گل بنفشه، گل ختمي، شيرخشت، گل بابونه و پرسياوش بود، نسخه مي‌کردند. داروهاي گياهي توسط عطاران از مزارع جمع‌آوري و به شهر آورده مي‌شد و عطار يا داروفروش اين داروها را در گذرگاه‌ها و چهارراه‌هاي بازار مي‌فروخت.
 براي وزن کردن، سنگ‌هاي مخصوصي به نام مثقال استفاده مي‌شد (حدود 5/4 گرم) اين داروها، هم بر اساس نسخه‌ پزشک و هم بر اساس تجويز عطار، فروخته مي‌شد. وقتي که مردم درد دندان داشتند، نزد سلماني مي‌رفتند تا دندانشان را بکشد. سلماني‌ها اغلب در دکه‌هاي کوچکي در حاشيه خيابان‌ها يا گذرگاه‌هاي کوچک، جايي که مردم مجبور به نشستن روي زمين بودند، کار مي‌کردند. شاگرد سلماني روي زانوي بيمار در مقابل او مي‌نشست تا از حرکت او هنگام کشيدن دندان جلوگيري کند. بعدها شمار اندکي از دندان‌پزشکان به تهران آمدند؛ ولي جنبه عمومي نداشت و مردم به فکر دندان‌ها و لثه‌هايشان نبودند و از وجود آنها بهره‌اي نمي‌گرفتند؛ ولي بعدها با افزايش تعداد افرادي که به آنها مراجعه مي‌کردند، اين مساله عموميت بيشتري يافت. سلماني‌ها، در کنار دندان‌پزشکي برخي از کارهاي پزشکي را هم انجام مي‌دادند؛ مثل مايه‌کوبي ‌آبله، درمان مار و عقرب‌گزيدگي يا اينکه روغن عقرب و سنگ زهرکش به‌کار مي‌بردند. آنها ختنه هم انجام مي‌دادند. بهترين پزشکان سنتي، حکيم‌باشي‌ها بودند که دانش آنها بر اساس آموزش نزد حکيم ديگر، تجارب شخصي و مطالعه‌ قانون ابن‌سينا و ديگر منابع بود. داروها و موارد استفاده آنها اغلب در کتاب مخزن‌الادويه اثر ميرحسين بن محمدتقي علوي عقيلي شيرازي طبيب خراساني، نوشته شده بود.
پزشکان اغلب دستمزد معين نمي‌گرفتند. اگر بيماري فوت مي‌کرد، پزشک با شرمساري منزل را ترک مي‌کرد و اگر بهبودي حاصل مي‌شد، پزشک پاداش دريافت مي‌کرد. اين پاداش براساس کاري که انجام داده بود و تعداد دفعات ويزيت معين مي‌شد و اغلب يک تکه لباس و در صورت توانگري بيمار، يک شال کشميري بود. مردم متمول اغلب يک پزشک خانوادگي داشتند که کل اعضاي خانواده و حتي خدمتکاران را ويزيت مي‌کرد. گاه‌گاه پيشکش‌هايي به حکيم‌باشي داده مي‌شد. همچنين پزشکان مردم فقير را در خانه ويزيت مي‌کردند و براي اين کار حق ويزيت ثابتي نمي‌گرفتند. مردم اغلب 5 يا 10 شاهي لابه‌لاي نسخه قبلي مي‌گذاشتند و به پزشک مي‌دادند. پزشکان به پول علاقه‌اي نشان نمي‌دادند و به ندرت از فقرا پول مي‌گرفتند و برعکس گاهي حتي پول يا داروي مجاني به فقرا مي‌دادند. اين يک عمل پسنديده و مذهبي بود و باعث حلال شدن پول اخذشده از ثروتمندان مي‌شد و اين سرويس‌دهي به فقرا يک نوع زکات به‌شمار مي‌رفت.
معرفي پزشکي مدرن در ايران در دوره فتحعلي‌شاه از طريق دانشجويان ايراني که براي تحصيل به اروپا رفته و براي کار و تدريس به ايران مراجعه کرده بودند و همچنين از طريق پزشکان اروپايي که براي کار به ايران آمده بودند، اتفاق افتاد. اولين محصلان ايراني طب در اروپا که مي‌شناسيم، دو نفر جوان بودند که در 1811م. به خواهش عباس‌ميرزا، توسط سر هارفورد جونز که از ماموريت خودش در ايران به کشورش مراجعه مي‌کرد، به لندن رفتند. هر دو نفر در دستگاه عباس‌ميرزا بودند. نفر بزرگ‌تر محمد کاظم، فرزند نقاش‌باشي عباس‌ميرزا و ديگري ميرزا حاج بابا افشار پسر يکي از ماموران رده بالاي دربار عباس ميرزا بود. آنها براي تحصيل نقاشي و طب به انگليس فرستاده شدند و هر سه‌ماه يک‌بار، از ايران براي آنان کمک هزينه تحصيلي فرستاده مي‌شد. محمد کاظم در 25مارس1813 درست 18ماه پس از ورودش به انگليس، بر اثر ابتلا به بيماري سل مرد. ميرزا حاج بابا 8سال در لندن ماند. در 1815م. يک گروه 5نفره ديگر از دانشجويان ايراني براي تحصيل به لندن فرستاده شدند.
در نوامبر1819 ميرزا باباافشار به همراه ديگر دانشجويان به ايران آمد و هنوز مدرک تحصيلي نداشت. هرکدام از آنها شغلي در دستگاه عباس ميرزا به‌دست آوردند. حاج بابا، حکيم‌باشي عباس ميرزا شد و از آن پس به نام ميرزا بابا حکيم‌باشي شناخته شد. بعد از مرگ عباس‌ميرزا، او حکيم محمدميرزا در تهران شد. او در سال1252 يا 1258ق. در تهران درگذشت، هيچ‌کدام از دو پسر او، پا جاي پاي پدر نگذاشتند؛ ميرزا محمد مستوفي که بعدها با دختر ميرزا آقاخان نوري ازدواج کرد، عنوان مستوفي نظام و اقبال‌الملک را گرفت و پسر ديگرش ميرزاعلي، لشکرنويس شد.
دکتر چارلز کورميک، با هيات سوم سرجان ملکم وارد ايران شد. او پزشک دربار عباس‌ميرزا نايب‌السلطنه شده، در سال1810م. در تبريز ساکن شد. شاهزاده عباس‌ميرزا، حامي وفاداري براي معرفي طب مدرن در ايران بود و يکي از تلاش‌هاي او مبارزه با بيماري آبله بود. آبله يک بيماري خطرناک در دنيا بود و در 1723م. 20هزار نفر را در پاريس کشت. 17سال بعد 16درصد مردم برلين و 28سال بعد 16هزار نفر در ناپل به خاطر ابتلا به آن مردند. بعدها در قرن19 واکسيناسيون با آبله گاوي بنا نهاده شد که پيش‌تر در ميان جوامع ايلياتي ايران معمول بوده است. در قبيله سنگسري يک نوع واکسيناسيون عليه آبله وجود داشت که تا مدت‌هاي مديد مورد استفاده قرار داشت. پيرزنان قبيله، ترشحات آبله را در يک پارچه تميز جمع‌آوري و نگهداري مي‌کردند.
هنگام لزوم، ترشحات خشک‌شده را بين دو عدد سنگ آسيا مي‌گذاشتند، داخل مقداري آب جوش درون يک نعلبکي حل و اين مايع را توسط سوزن داخل پوست تلقيح مي‌کردند و از اين طريق سعي مي‌کردند که بچه‌ها را عليه آبله محافظت کنند. در بلوچستان بچه‌هايي را که به‌صورت اتفاقي زخمي شده بودند با زخم ناشي از آبله گاوها مواجه مي‌کردند. اين کار پوتو گاو ناميده مي‌شد و دکتر شليمر هلندي در کتاب خودش مي‌نويسد که اين روش واکسيناسيون سال‌ها در بين بلوچ‌ها شناخته شده بود. در کنار آبله گاوي، از آبله شتري هم براي جلوگيري از بيماري استفاده مي‌شد.
قبل از واکسيناسيون با آبله گاوي، آبله‌کوبي با ترشحات آبله انساني، توسط سلماني‌ها و دلاکان انجام مي‌شد که پيش‌تر به عنوان يک روش مورد استفاده طبي، درباره آن بحث شد. در اين روش، واکسيناتور يا همان دلاک، يک جعبه فلزي کوچک به همراه خود داشت که از آن براي جمع‌آوري ترشحات آبله براي واکسيناسيون ديگر اطفال استفاده مي‌کرد. او بعد از ساختن محلول توسط آب سرد سماور، واکسن را به وسيله‌ ضربه يک قلم، تلقيح مي‌کرد.
دکتر کورميک که ميرزا بابا افشار پس از بازگشت از لندن دستيارش شده بود، با معرفي تزريق واکسن آبله گاوي عليه بيماري آبله، جايگاه قابل احترامي براي خود در تاريخ طب ايران به‌دست آورد. عباس‌ميرزا براي غلبه بر تصورات نادرست مردم، دکتر کورميک را مجبور کرد تا ابتدا بچه‌هاي او را واکسن بزنند.
نايب‌السلطنه بعد از موفقيت برنامه‌ واکسيناسيون شاهزاده‌ها دستور داد تا بچه‌هاي روستايي واکسينه شوند. از اين طريق درست 16سال بعد از کشف ادوارد جنر، واکسيناسيون در ايران معمول شد. با دستور عباس ميرزا 25هزار نفر در تبريز، 15541نفر در حومه شهر، 8214 نفر در خوي، 6025نفر در اروميه و حومه و 5037 نفر در مراغه و در کل جمعيتي بالغ بر 80 هزار نفر در آذربايجان عليه بيماري واکسينه شدند و هيچ‌کدام به بيماري مبتلا نشدند؛ درحالي که به وسيله واکسيناسيون با واکسن انساني، از هر 20 نفر يک نفر مي‌مرد. عباس ميرزا و دکتر کورميک، دوستان صميمي شدند و کورميک پي برد که عباس‌ميرزا دچار سل استخواني شده است؛ در همان زمان او را که مبتلا به بيماري کبدي هم بود، درمان کرد. حدود 6 ماه شاهزاده دچار درد جانکاهي بود و براي زنده ماندن تلاش مي‌کرد. عباس ميرزا در سال1833م. در مشهد، به شکل وخيمي دچار بيماري شد و دکتر کورميک را احضار کرد. او در راه مشهد به عفونت و تب مبتلا شد و فوت کرد. درست سه هفته قبل از او شاهزاده وليعهد هم در گذشته بود.
نه تنها وليعهد بلکه بقيه شاهزادگان هم علاقه‌مند به مدرنيزه کردن مراقبت‌هاي بهداشتي در ايران بودند. شاهزاده محمدعلي ميرزا دولتشاه، بزرگ‌ترين پسر فتحعلي‌شاه و حاکم کرمانشاه، يک مترجم ارمني به نام مراديان را به دستگاه خود آورد که اصالتا اهل استانبول بود؛ ولي در بغداد کار مي‌کرد. او داماد يک پزشک بود و با روش واکسيناسيون جنر آشنا بود و در بغداد روش خودش را با موفقيت معرفي کرده بود. در 1809م. پسران خودش و پسران و فرزندان مفتي بزرگ را در ملأ عام واکسينه کرد و درکرمانشاه هم همان روش را براي اطمينان مردم از درست بودن کار، تعقيب کرد. او ابتدا ??نفر از اعضاي خانواده دولتشاه را واکسينه کرد و بعد مردم همدان، تهران، کاشان و اصفهان را واکسن زد. او براي اين تلاش و کوشش در جهت مبارزه با آبله، نشان شير و خورشيد را از شاه گرفت.به گزارش عصر آذربايجان به نقل از دنياي اقتصاد،ديگر پزشک خارجي فعال در ايران، دکتر کلوکه فرانسوي بود که در بهار 1846 ميلادي، به‌عنوان پزشک دربار محمد شاه، به ايران آمد. دکتر کلوکه در دوران ناصرالدين‌شاه مامور آموزش طب به گروهي از پزشکان و اعطاي گواهينامه به آنان، پس از برگزاري امتحان بود. کلاس دکتر کلوکه گرچه در تهران بود؛ ولي به‌عنوان قسمتي از دارالفنون محسوب نمي‌شد. بلافاصله بعد از کلوکه در سال1851م. دکتر شليمر هلندي که از دانشگاه ليدن فارغ‌التحصيل شده بود، از طريق بغداد وارد ايران شد. او به‌عنوان يک پزشک آزاد و مستقل غيردولتي در ايران مقيم و خيلي زود مشهور شد.  زماني که در رشت اقامت داشت، يک گوساله دو سر را تشريح و نتيجه را در روزنامه وقايع اتفاقيه منتشر کرد او خيلي زود فارسي را ياد گرفت و آداب و رسوم و طب سنتي ايران را آموخت و همچنين به‌عنوان معلم طب در مدرسه طب‌دارالفنون مشغول به‌کار شد.

منبع :

برچسب ها:

نظرات کاربران

    بازگشت به ابتدا صفحه

ارسال نظر

اخبار مرتبط

هزینه سرمایه ملی برای دریاچه ‌بیمارارومیه خیانت است

پدر علم کويرشناسي ادعا كرد
خروج

پدرعلم کویرشناسی با اشاره به اینکه در شرایط فعلی اقتصاد کشور صرف هزینه کلان برای انتقال آب به دریاچه ارومیه کار عقلانی نیست، گفت: این دریاچه بیمار است و به هیچ عنوان احیا نخواهد شد.

۹۰ درصد فسادهای مالی ناشی از رانت اطلاعاتی در دولت است

نماينده مردم اروميه در مجلس شوراي اسلامي:
خروج

نماینده مردم ارومیه در مجلس شورای اسلامی گفت: ۹۰ درصد فسادهای مالی از رانت اطلاعاتی در دولت است و پایه فساد اخلاقی نیز فساد مالی است.

بهبود وضعيت اشتغال و کسب و کار در گرو اهتمام جدي مسئولان

عصر آذربایجان گزارش مي‌دهد
خروج

گروه گزارش:با توجه به وضعيت اسفبار اشتغال در آذربايجان غربي، وجود 40 هزار فارغ‌التحصيل بيکار در اين استان و بهبود وضعيت اشتغال و کسب و کار در گرو اهتمام جدي مسئولان است.

افزايش اجراي احکام قضايي در خلع يد مناطق جنگلي استان

عصر آذربایجان گزارش مي‌دهد
خروج

گروه گزارش:شش ماه نخست امسال شاهد افزايش 217 درصدي اجراي احکام قضايي در خلع يد مناطق جنگلي از لحاظ مساحت در استان بوده و با توجه به نقش و اهميت منابع طبيعي بايد بهره‌برداري اصولي از آن مورد توجه جدي قرار گيرد.

تيغ مشکلات مالي بيخ‌ گلوي ناشران کتاب

گزارش
خروج

گروه گزارش: گرفتن مجوز کتاب، چاپ و انتشار آن و در ‌‌نهايت توزيع و پخش کتاب از پروسه‌هاي دشواري است که همه ناشران چه کساني که سال‌ها در اين زمينه فعاليت دارند و چه کساني که تازه وارد حيطه نشر شده‌اند از دغدغه‌هاي اصلي فعالان اين بخش به شمار مي‌رود دغدغه‌هاي ناشران استان آذربايجان غربي گلايه‌هاي زيادي از آن دارند.

تندرستی

نذري وتهديد سلامت عزاداران
خروج

گروه تندرستي:در دهه اول ماه محرم بسياري از تكايا، مساجد و حسينيه‌ها غذاي نذري مي‌دهند. هرچه هم كه به تاسوعا و عاشوراي حسيني نزديك‌تر مي‌شويم، هيات‌هاي بيشتري به خيل عزاداران و نذري‌دهندگان مي‌پيوندند و از طرفي بر گيرندگان غذاي نذري هم افزوده مي‌شود.

پاسخ امام زمان (عج) به چند شبهه عاشورايي

پاسخ امام زمان (عج) به چند شبهه عاشورايي
خروج

گروه دين و انديشه:کافيست فقط چند لحظه به ماه محرم و روزهاي عزاداري بر امام حسين عليه السلام بيانديشي. اين فکر ناخودآگاه يک شيعه را به ياد امام زمان خويش مي اندازد که آن حضرت چه نگاهي به اين ماه دارد و انديشه و افکار او در اين باب چگونه است؟

مبالغه‌گويي مهم‌ترين آسيب در عزاداري‌ها است

امام جمعه مياندوآب:
خروج

گروه خبر:امام جمعه مياندوآب گفت: اغراق و مبالغه مهم‌ترين آسيب در آئين‌‌هاي عزاداري امام حسين (ع) است.

ايجاد امنيت اجتماعي پايدار نيازمند خرد جمعي

عصر آذربايجان گزارش مي‌دهد
خروج

گروه گزارش: امروزه امنيت اجتماعي به يکي از مهمترين مباحث در بحث امنيت تبديل شده است؛ ايجاد امنيت اجتماعي پايدار به ويژه در استان‌هاي مرزي، نيازمند همت جدي تمام متوليان بخش فرهنگي و اجتماعي است.

معماي حل نشده راه هاي زير زميني تبريز

گفتگو
خروج

گروه تاريخي:?راه هاي زير زميني و عجايب ناشناخته آن هميشه در فيلم هاي علمي تخيلي يکي از سکانس هاي مشهور و مورد علاقه کارگردانان و تماشاگران است و آنها را روي صندلي سينما يا مقابل صفحه جادويي تلويزيون ميخکوب مي کند.

استان زنجان ظرفيتي ناشناخته براي کشورهاي قفقاز

گزارش
خروج

گروه سياسي: استان زنجان در شمال‌غرب کشور مسافت قابل قبولي با کشورهاي قفقاز دارد، اما اين ظرفيت براي اقتصاد زنجان به خوبي به کارگيري نشده است.

درباره نشریه عصر آذربایجان

خروج

«عصر آذربایجان» نخستین نشریه منطقه ای استان های آذربایجان غربی ،آذربایجان شرقی،زنجان و اردبیل هست

سایر اخبار این موضوع

پربازدیدترین خبرها

پرتفسیرترین خبرها