باورهاي انقلابي چگونه کمرنگ شد؟
مرگ تدريجي يک رويا//
1401/02/25
گروه تاريخي: در سالهاي ابتدايي انقلاب و آغاز جنگ، باور مردم آنقدر زياد بود که زنان طلاهاي خود را براي کمک به جبهه ميفروختند و حتي دختران بودند که به سراغ ازدواج داوطلبانه با جانبازان ميرفتند.
عليرضا نجفي
گروه تاريخي: در سالهاي ابتدايي انقلاب و آغاز جنگ، باور مردم آنقدر زياد بود که زنان طلاهاي خود را براي کمک به جبهه ميفروختند و حتي دختران بودند که به سراغ ازدواج داوطلبانه با جانبازان ميرفتند.
نمادهاي شهدا و رزمندگي در جامعه بسيار ارزش داشت، اما عجيب آنکه در دهههاي بعد که شعارها يکي يکي رنگ ميباخت، خود نهاد بنياد شهيد و امور ايثارگران منشاء يکي از فسادهاي بزرگ در ايران شد! تصوير ازدواج داوطلبانه با يکي از مجروحان جنگ ايران و عراق که در بهمن ماه سال 1366 توسط کاوه کاظمي عکاس سرشناس ايراني ثبت شده است.
جنگ ايران و عراق طولانيترين جنگ کلاسيک در قرن بيستم بود که هيچکدام از طرفين درگير تصور نميکردند هشت سال به درازا بکشد. طرف ايراني به دلايل متعدد در اين جنگ حدود سه برابر عراقيها تلفات داشت و خسارت مالي بيشتري هم ديده بود.
سالهاي ابتدايي جنگ ايران و عراق
حدود 670 هزار ايراني در اين جنگ مجروح شدند که مردم ايران آنان را جانباز خطاب ميکردند و احترام زيادي در جامعه داشتند. لغت جانباز تعبيري شاعرانه و استعاري بود براي »شخصي که با جان خود بازي کردهاست«و امور دنيوي براي او اهميتي ندارد.
بسياري از اين جانبازان اعضاي حياتي بدن خود را مانند دست و پا و بينايي از دست داده بودند و اغلب آنها دچار آسيبهاي روحي و رواني ناشي از جنگ بودند. طبيعي بود که زيستن با چنين وضعيت روحي و جسمي بسيار دشوار ميشد. در برابر، اما مردم و دولت در آن برهه زماني تلاش ميکردند درد ناشي از جراحات جسمي و روحي را براي آنها کم کنند.
ايران در دوران جنگ با عراق در وضعيت خاصي به سر ميبرد. مشکلات متعددي در برابر دولت تازهتاسيس وجود داشت و سياست خارجي حاکميت جديد و درگيري گروههاي مختلف انقلابي در داخل کشور، مشکلات فراواني براي مردم ايجاد کرده بود.
ايدههاي ساختن شعارهاي دوران جنگ
با وجود اين مشکلات، زماني که صدام حسين به ايران حمله کرد، اکثريت ايرانيان متحد شدند تا از کشور خود دفاع کنند. در تمام تاريخ ايران، هيچ جنگي وجود نداشت که در آن تمام قبايل، اقوام و اقشار و طبقات مختلف متحد شوند بنابراين جنگ ايران و عراق از اين منظر استثنا به حساب ميآيد.
تمامي گروهها و طبقات مذکور در جريان اين جنگ متحد شدند و با ارتش متجاوز جنگيدند. اين اتحاد حتي پس از آزادي خرمشهر و ادامه فرسايشي جنگ نيز قطع نشد. ايران در سالهاي پس از خرداد 1361 و موفقيت عمليات بيتالمقدس ميتوانست پيشنهاد آتشبس را بپذيرد و امتيازات بينالمللي و مالي براي خود بگيرد اما تصميمگيران جنگ که از پيروزيهاي جبهه ايران در داخل مرزها مشعوف شده بودند بنا داشتند جنگ را ادامه بدهند و با ساقط کردن رژيم بعث به بيتالمقدس برسند.
شعارهايي مانند »جنگ جنگ تا پيروزي« و »راه قدس از کربلا ميگذرد« پس از آزادي خرمشهر مطرح شدند و مسئولان وقت ايران در واکنش به پيشنهاد صلح تاکيد کردند که تا تنبيه متجاوز جنگ را ادامه خواهند داد. به اين ترتيب از سال 1361 به بعد، نقش مذهبي جنگ پررنگتر شد و مفاهيمي، چون»شهادتطلبي«،»ايثارگري«، »رزمندگي« و»پايداري« برجستهتر شدند.
با توجه به فضاي انقلابي آن دوران و اين نکته که انقلابيون به تازگي محمدرضا شاه پهلوي يکي از حاکمان قدرتمند جهان را سرنگون کرده بودن و روحيه و اميد بالايي داشتند، سرنگوني صدام و اتحاد شيعيان جهان عليه اشغالگران فلسطين دور از نظر نميآمد.
درست است که تعدادي از شهروندان، سياسيون و حتي فرماندهان جنگ با ادامه جنگ مخالف بودند، اما اکثريت با ادامه جنگ موافق بودند و حمايتهاي مردمي از رزمندگان و تحمل شرايط اقتصادي تا ايام پاياني جنگ ادامه يافت.
در آن دوران نمادهاي عمومي با مضمون »ايثارگري« و »مبارزه با استکبار« همه جا را فرا گرفته بود. راديو، تلويزيون، ديوارنگاريهاي شهر و... همه مملو از ستايش ايثار و شهادت بودند. با توجه به اين که فرهنگ تشيع و شهادت امام حسين براي قرنهاي متمادي در باور و فرهنگ ايرانيان وجود داشت، فضاي تبليغات عمومي نيز حول اين مفاهيم ساخته شد. براي مثال براي جوانان مجردي که در جبههها کشته شده بودند، حجله دامادي برپا ميکردند و آن را با آينه و چراغ تزيين ميکردند. عملي که نماد ازدواج نمادين رزمنده شهيد شده بود و به يکي از روايات معروف تاريخ تشيع اشاره داشت؛ ازدواج ناکام حضرت قاسم پسر امام دوم شيعيان در جريان واقعه کربلا.
پوسترها و آثار سينمايي آن دوران جبههها را مکاني قدسي تصوير ميکردند که در آن ميشد به سعادت مطلق رسيد و خود را از زرق و برق دنيا تطهير کرد. شعاري که توسط دکتر علي شريعتي باب شده بود «کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا» در همه جا ديده ميشد و مکررا بيان ميشد.
در واقع آميختن وقايع صدر اسلام با امور روزمره و انطباق رويدادهاي تاريخي و مذهبي با وقايع روز از ابتکارات شريعتي بود که حکومت انقلابي به خوبي از آن بهره برد. جنگ ديگر صرفا جنگ بين دو کشور در غرب آسيا نبود که بنا بود مناسبات سياسي منطقه را معين کند؛ بلکه جنگ »جبهه حق و باطل« بود و به امور اخروي و آخرالزماني مربوط ميشد.الفاظ مذهبي، ادبي و عرفاني و عباراتي چون »عروج«، »شتافتن به سوي حق«، »پيوستن به قافله شهدا«، »عروج بر بال فرشتگان« و... که در طول تاريخ فرهنگي چند صد ساله ايران ساخته شده بودند، همگي احيا شده و به استخدام سياست روز درآمدند. اين امر با ماهيت انقلاب نيز هماهنگ بود چرا که انقلاب نوعي بازگشت به اصل و احياي خلوص از دست رفته بود و جنگ امتداد ايدئولوژيک اين بازگشت به حساب ميآمد.
در چنين حال و هوايي که تمام کشور را فراگرفته بود، بسياري از مردم و اقشار مختلف، آرزو داشتند به آنچه »فوز عظيم« ذکر شده بود برسند و در ميدانهاي نبرد که »محل هبوط ملائکه« خوانده شده بود، بروند. چنين اشتياقي مختص به مردان و جوانان نبود و بسياري از افراد که امکان حضور مستقيم در محل رزم را نداشتند، تلاش ميکردند به نوعي در اين واقعه ديني و معنوي مشارکت کنند.
بسياري از هزينههاي جنگ توسط کمکهاي مردمي تامين ميشد که اين کمکها بسيار گسترده بودند و از پوشاک، مواد غذايي، مواد شوينده تا مصالح ساختماني و وسايل نقليه را شامل ميشد. گروههايي مانند سالمندان، زنان و کودکان که کمتر امکان حضور در ميادين جنگ را داشتند، در پشت ميدانهاي نبرد فعال بودند تا مايحتاج رزمندگان را تامين کنند. براي مثال ستاد جمعآوري کمکهاي مردمي روزي را تعيين ميکرد و دانشآموزان در آن روز با در دست داشتن قلکهاي خود، به ستاد نماز جمعه ميآمدند و کمکهاي خود را که در همان قلکها به رزمندگان اهدا ميکردند.
همچنين بسياري از نوعروسان و تازهدامادها حلقه ازدواج خود را براي رزمندگان ميفرستادند. وانتدارها و کاميونداران حتي آنها که سالمند بودند، به صورت داوطلبانه به جمعآوري کمکهاي مردمي ميپرداختند و اين کمکها را به مناطق جنگي حمل ميکردند.
زنان نيز که امکان حضور در جبهههاي نبرد را نداشتند به شيوههاي گوناگون سعي در مشارکت در اين رويداد داشتند. براي مثال گروههاي مختلف زنان در حسينيهها، مساجد و خانههاي شخصي جمع ميشدند و با تهيه و پخت نان و دوخت لباس، بستهبندي آجيل و مواد غذايي، به تهيه اقلام مورد نياز در جبههها کمک ميکردند.
زنان نقش موثري در تاريخ جنگ هشت ساله داشتند که عمدتا در روايات رسمي به آن اشاره نشده و صرفا به »رنج مادران شهيد دور از فرزندان خود« بسنده ميشود. حدود پانصد نفر از زنان ايراني درگير جنگ در جبههها، و تقريبا 6هزار نفر در بمباران شهرها جان باختند. تعداد کل جانبازان زن نيز 5هزار و 735بود که عدد چشمگيري است. بيشتر حضور زنان در جبهههاي جنگ مربوط به بخش امداد و درمان بود.
در سه ماه نخستين جنگ حضور زناني که از پرستاران و پزشکان نبودند هم در مناطق درگيري ديده ميشد، اما با حمله عراق به شهر سوسنگرد و تجاوز سربازان بعثي به تعدادي از زنان، ديگر در شهرها اجازه ماندن به دختران نميدادند. اتفاق تلخ تجاوز به زنان در جريان جنگ بارها از طرف نيروهاي عراقي، از جمله در هويزه و سوسنگرد، رخ داد.در کنار اينها، زناني هم بودند که به سراغ ازدواج داوطلبانه با جانبازان ميرفتند که به علت جراحاتي که بر بدن و روان داشتند، زندگي با آنها دشوار بود.
براي مثال زهره هنرکار که با يک جانباز قطع نخاعي ازدواج کرده، چنين ميگويد: »يک بار زماني که کلاس اول راهنمايي بودم، از طرف مدرسه ما را به آسايشگاه جانبازان بردند. زماني که به خانه برگشتيم، مادرم پرسيد: امروز چطور بود؟ گفتم من ميخواهم با يک جانباز ازدواج کنم.« و در ادامه ميگويند نهايتا با رد کردن تمام پيشنهادهاي ازدواج، در سال آخر دبيرستان با يک جانباز ازدواج ميکند.ازدواج با جانبازان طبعا از اعتقادات ديني ناشي ميشد. خانم معصومه عصري همسر حبيب گودرزي جانباز ?? درصد که دو پا را در جنگ از دست داده، ميگويد در نوجواني اولويت اصلياش ازدواج با يک جانباز بوده و سخن خود را چنين ادامه ميدهد: »هرچه جانبازي وضعيت جسمياش وخيمتر باشد اجر همسر هم بيشتر است. شوهر بنده آنقدرها هم جانباز نيست و وضعيتهايي بهمراتب از او وخيمتر ميان جانبازان است که همسرانشان را به ايثارگرياي فراوانتر رهنمون ساخته است.«
حتي در مواردي خانواده اين دختران با ازدواج آنها مخالف بودند و پافشاري فرزندانشان موجب رضايت آنها شده است. خانم مهري يزداني همسر جانباز مجتبي شاکري درباره مخالفت پدرش براي ازدواج با جانباز چنين ميگويد:»پدرم از دست من عصباني بود. از نظر آنها من يک آدم زيادهخواه بودم و برايشان عجيب بود که به ازدواج با چنين فردي رضايت بدهم. پدر من شرط مهريه يک ميليون توماني گذاشت. اما وقتي گفتم که به محض قرائت خطبه عقد آن را خواهم بخشيد چنين شرطي را بيثمر دانستند. من از جهيزيه محروم شدم.«
تغيير مباني فکري دهه شصت
ازدواج با مجروحان جنگي در دهه شصت با مباني اعتقادي و حال و هواي آن دوران صورت ميگرفت. در سالهاي بعد از جنگ جامعه ايران تغييرات بسياري کرده است و نمود تغييرات را در همين مساله نيز ميتوان ديد. در سالهاي اخير اخبار فراواني درباره سوءاستفاده از حق جانبازي ميشنويم.
رسانهها در سال 1398 از شخصي نوشتند که درصد قابل قبولي جانبازي دارد و از 4 دختر داوطلب کنکور خواسته تا در ازاي چندين ميليون پول آنان را به عقد دائم به صورت صوري خود درآورد و به اين ترتيب اين چهار دختر همسر جانباز محسوب شده و از سهميه 25 درصدي جانبازي استفاده کردند و توانستند رتبه قابل قبولي در کنکور کسب کنند که با رسانهاي شدن اين ماجرا، بنياد شهيد ادعا کرد که فرد مذکور برخورد کرده است. اما جالب اينجاست که خود بنياد شهيد و امور ايثارگران هم از شائبهها مصون نبود و اتفاقات عجيبي در اين سازمان رخ داد که ابعاد آن بنابر »برخي ملاحظات«، به طور کامل رسانهاي نشد اما بنابر گزارش هيات رئيسه تحقيق و تفحص مجلس، اختلاس بزرگي در آن رخ داده بود.
به گزارش عصر آذربايجان به نقل از رويداد24،عجيبتر آنکه بسياري از مردم عادي که در جنگ بخشي از بدن خود را از دست داده بودند و در آن »فوز عظيم« حضور داشتند، اينک کنار گذاشته شدند و در دهههاي بعد وضعيت معيشتيشان هم آنچنان با مشکل مواجه شد که در همين انقلاب، دست به تظاهرات زدند و مقابل نهادي که قرار بود از آنها حمايت کند، تجمع کردند. در مقابل، بخش ديگر که ارتباطات خود را حفظ کرده بودند، توانستند مناصب را به دست بياورند و حتي احزابي راه بياندازند که نامهاي آنهاي نيز برگرفته از نامهاي»جانبازان« و »ايثارگران« بود. به اين ترتيب از نگاه جامعهشناسي تاريخي بايد پرسيد اين تغيير بنيادين در اخلاقيات دهه شصت و نود از کجا ناشي ميشود؟
منبع :